شرح رسالۀ قشیریه گیسودراز
شرح رسالۀ قشیریه | |
---|---|
پدیدآوران | حسینی، سید محمد (نویسنده)
محمدی فشارکی، محسن (تصحیح) شیروانی، مریم (تصحیح) |
ناشر | سخن |
مکان نشر | تهران |
سال نشر | 1400 |
شابک | 6ـ042ـ260ـ622ـ978 |
موضوع | عرفان - متون قدیمی تا قرن ۲,۱۴ قشیری، عبدالکریم بن هوازن ۳۷۶-۴۶۵ ق - رساله قشیریه - نقد و تفسیر ۳۷۶-۵,تصوف - متون قدیمی تا قرن۱۴ |
کد کنگره | BP ۲۸۶/۲/ق۵ر۵۰۴۲ |
شرح الرسالة القشيرية تألیف سید محمد حسینی (مشهور به گیسودراز)؛ با تصحیح دکتر محسن محمدی فشارکی، دکتر مریم شیرانی، این کتاب مهمترین اثر قشیری و از کهنترین کتب تعلیمی عرفانی است. به سبب اهمیت «الرساله» این کتاب دو بار به زبان فارسی برگردانده و شروحی نیز بر این کتاب نوشته شده است. شرح سید محمد گیسودراز نخستین شرح این کتاب است.
گزارش کتاب
طریقۀ چشتیه توسط معینالدین چشتی در هند پایهگذاری شد و بعد او به وسیلۀ قطبالدین کاکی و بهویژه فریدالدین گنجشکر در سراسر هند انتشار یافت. فریدالدین توانست چشتیه را از یک سلسلۀ محدود تصوف به نوعی نهضت دینی تبدیل کند. خلافت چشتیه بعد از نظامالدین به نصیرالدین محمود اودهی معروف به چراغ دهلی رسید. با وجود کوششهای نصیرالدین در زمان او طریقۀ چشتیه آخرین روزهای رونق و شکوه خود را سپری کرد و تصوف در هند بهتدریج به دورۀ فترت و انحطاط نزدیک شد. از میان کسانی که بعد از نصیرالدین برای تداوم و نشر طریقۀ چشتیه کوشیدند، «سید محمد گیسودراز» اهمیت بیشتری دارد.
سیدصدرالدین ابوالفتح محمد بن یوسف مشهور به گیسودراز، یکی از عارفان طریقۀ چشتیۀ هند است. در بیشتر منابع او را از سادات حسینی دانستهاند؛ اما بعضی از تذکرهنویسان وی را سید حسنی برشمردهاند. او به سال 720 یا 720 قمری در دهلی تولد یافته است. در سال 727 با خانوادهاش راهی دولتآباد دکن شد و تا سال 731 که پدرش را از دست داد، در آن شهر ماند. پس از آن به همراه مادرش به دهلی بازگشت و به تحصیل علوم رایج مشغول شد. در همین سالها نصیرالدین محمود اودهی مشهور به چراغ دهلی را به منزلۀ پیر طریقت خود برگزید و 21 سال در ملازمت او بود. او به سال 825 قمری در 105 سالگی فوت کرد. تأثیر درگذشت او بر حکومت بهمنیان چنان بود که احمدشاه مجبور شد پایتخت خود را به «بیدر» منتقل کند.
آنچه در مشرب عرفانی گیسودراز اهمیت دارد، مخالفت سرسختانۀ او با عارفان برجستهای همچون عینالقضات، عطار، مولوی و ابن عربی است. وی در نامهای این افراد را فریبکار و دشمن اسلام خوانده است. یکی از دلایل ستیز او با ابن عربی را شباهت اندیشۀ وحدت وجودی محیالدین با آموزههای آیین هندو دانستهاند. با اینکه گیسودراز در اثنای سطور کتابها و نیز در رسالههای کوتاه خود برای محو ابن عربی بسیار کوشید؛ اما تاریخ تصوف هند گویای آن است که آثار او در نقد تعالیم ابن عربی، تأثیر اندکی بر صوفیان آن سرزمین گذاشت.
محمد گیسودراز زبانهای فارسی، عربی، سانسکریت و هندی را میدانست. بیشتر آثار او در شرح و تفسیر متون فقه، حدیث و تصوف است. برخی از آثار او عبارتند از: اذکار چشتیه، استقامت الشریعه بطریق الحقیقه دربارۀ عقاید و عبادات اسلامی از دیدگاه عرفانی، اسمار الاسرار یا اسماء الاسرار در موضوع توحید و تصوف، انیس العشق یا دیوان گیسودراز، برهان العاشقین که به شکارنامه و چهاربرادران نیز معروف است، ترجمۀ مشارق الانوار، ترجمه و شرح عوارف المعارف سهروردی، ترجمه و شرح فارسی آداب المریدین سهروردی، تفسیر پنج جزء قرآن به شیوۀ کشاف، جوامع الکلم شامل ملفوظات گیسودراز، جواهر العشاق در شرح رسالۀ غوث الاعظم، حواشی قوت القلوب، رسالۀ توحید خاص، شرح الرسالۀ القشیریه و ..... .
«الرساله» مهمترین اثر قشیری و از کهنترین کتب تعلیمی عرفانی است. قشیری این کتاب را در یک مقدمه، دو فصل و 55 باب به عربی، تألیف کرد. به سبب اهمیت «الرساله» این کتاب دو بار به زبان فارسی برگردانده و شروحی نیز بر این کتاب نوشته شده است. شرح سیدمحمد گیسودراز نخستین شرح این کتاب است. مقدمۀ این شرح را کاتب ناشناسی به درخواست گیسودراز نوشته است. بعد از مقدمۀ کاتب، متن شرح «الرساله» آغاز میشود. البته گیسودراز همۀ کتاب را شرح نکرده است، بلکه شرح او تا پایان باب نوزدهم «توکل» را دربر دارد. دلیل ناتمامماندن این شرح معلوم نیست و گیسودراز به ادامۀ شرح در جلد دیگری هم اشاره نکرده است. روش گیسودراز بدین ترتیب است که ابتدا قسمتی از سخن قشیری را با لفظ «قوله» آورده و سپس آن را به فارسی برگردانده است. اگر در جملات از نظر لفظ یا معنی دشواری وجود داشته که با ترجمه برطرف نشده است، با شرح و توضیح بیشتر در تبیین آن کوشیده و گاهی به نقد سخن مشایخ یا حکایات نقلشده پرداخته است. بنابراین گیسودراز همۀ عبارات «الرساله» را تا پایان باب نوزدهم ترجمه، شرح و گاه نقد کرده است و هر جا به دلیل تکراری بودن مفهوم سخن قشیری، آن را ترجمه و شرح نکرده با عباراتی چون «این همه ترجمه بالا گفتهام؛ باز چه مکرر کنم؟» خواننده را آگاه کرده است.
خواننده در این شرح با دو چهره از گیسودراز مواجه است؛ هنگامی که او در مقام یک شارح سخن گفته، از تکرار مطالب و اطالۀ کلام دوری کرده است؛ زیرا معمولاً ترجمۀ سخن قشیری که بهخوبی از عهدۀ آن برآمده، در انتقال مقصود کفایت کرده است. نقش دیگر او در این متن، منتقدبودن اوست. نگاهی انتقادی او به متن اصلی موجب شده تا هرجا لازم بوده، بعد از ترجمه به نقد اقوال قشیری و دیگر مشایخ بپردازد. به عبارت دیگر گیسودراز «رسالۀ قشیریه» را مانند مریدی که به خود اجازۀ اظهارنظر در برابر پیر را نمیدهد، شرح نکرده است، بلکه شیوهای محققانه و منتقدانه در پیش گرفته است. او در این قسمتها گزیدهگویی و اختصار را کنار نهاده و کوشیده سخن خود را در برابر سخن قشیری و دیگران، دقیق و سنجیدهتر جلوه دهد.
به طور کلی نقدهای گیسودراز را میتوان چهارگونه دانست: الف) نقد سخن قشیری در چهار محور: تکراری بودن کلام، خلط مطالب و وجود تضاد در سخن، نقد سخنان قشیری از جنبۀ محتوایی، نقد سخنان قشیری از جنبۀ لفظی. ب) نقد سخن مشایخ دیگر؛ با توجه به این بخش عمدۀ «الرساله» اقوال و آرای مشایخ متقدم است، ناگزیر گیسودراز در شرح نهتنها سخنان قشیری که سخنان عارفان دیگر را نیز نقد و شرح کرده است؛ ج) نقد حکایات؛ گیسودراز بنا بر شیوۀ خود در شرح، هرجا لازم دانسته با دقت و نکتهسنجی و گاه با وسواس، حکایتهای «الرساله» را در دو دسته نقد و بررسی کرده است: نقد حکایات و نقد جایگاه حکایت و تناسب آن با موضوع بحث. د) تأیید و تحسین سخن مشایخ؛ او در این شرح در مقام منتقدی بیغرض، در کنار نقدهای دقیق خود گاه به تأیید و تحسین سخنان قشیری و دیگران پرداخته است.
گیسودراز در ترجمۀ اقوال مشایخ یا مطالب مهم و تعلیمی قشیری کوشیده به متن عربی وفادار بماند. به همین دلیل نثر او بیشتر در ترجمه و نقل حکایات و همچنین در شرح و نقدهایش بروز یافته است. در قسمتهایی که نثر او نمود یافته است، ضعفهای نگارشی او نیز مانند همعصرانش به چشم میآید. بررسی واژگان و جملات او خطاهای دستوری و واژگانی بسیاری را آشکار میکند که در مواردی موجب دشواری و تعقید محتوایی متن شده است. اما از سوی دیگر، کاربرد خاص بعضی از واژگان یا صورت کهن آنها در این متن، بخشی از ویژگیهای سبکی این دوره را نشان میدهد. نکتۀ مهم در شرح این متن، شفاهی و خطابهای بودن آن است که میتواند از برخی خطاهای آن را توجیه کند.
این شرح به سال 1361 هـ. در حیدرآباد دکن به صورت سنگی انتشار یافته است. این تصحیح بر اساس آن چاپ سنگی و نیز متن عربی «الرساله» صورت گرفته است. [۱]
پانويس
منابع مقاله
پایگاه کتابخانه تخصصی ادبیات