تنوخی، ابوالقاسم

    از ویکی‌نور
    (تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
    تنوخی، ابوالقاسم
    NUR00000.jpg
    نام کاملابوالقاسم علی بن محمد تنوخی
    نسبتنوخی
    نام پدرمحمد
    ولادت278ق
    محل تولدانطاکیه، ترکیه
    محل زندگیانطاکیه، بغداد، بصره،
    رحلت342ق
    مدفنبصره
    طول عمر64
    فرزندانمحسن
    دیناسلام
    مذهبمغتزلی، حنفی، شیعه، زیدی
    منصبقاضی، مشاور، پیام‌رسان
    اطلاعات علمی
    اساتیدحسن بن احمد کرمانی، احمد بن خلید حلبی، انس بن سالم خولانی، فضل بن محمد عطار انطاکی، کسایی منجم، بنانی منجم
    معاصرینخلیفه معتضد، ابوجعفر ابن بهلول، سیف‌الدوله، المطیع لله، المقتدر بالله، ابوعبدالله بریدی، مهلبی
    برخی آثاردیوان، کتاب فی العروض، کتاب فی علم القوافی، کتاب فی الفقه

    ابوالقاسم علی بن محمد تَنوخی(278-342ق/892-953م)، قاضی بزرگ، شاعر، محدث، متکلم و پدر محسِّن تنوخی.

    زندگی‌نامه

    نسبت وی را به عمرو بن فهم، از ملوک قدیم تنوخ رسانده‌اند. خود نیز در قصیده‌ای به تنوخ و قومش ـ قضاعه ـ بالیده است.

    وی در زادگاه خود، انطاکیه پرورش یافت. در 287ق که خلیفه معتضد به آن شهر رفت، علی، کودک مکتبی بود. در آن زمان خلیفه خواست دیوار شهر را ویران کند و وساطت پیران شهر نیز بی‌اثر ماند؛ آن‌گاه پدر ابوالقاسم که مردی محتشم و سخن‌دان بود، چنان به شیوایی سخن گفت که خلیفه گریست و از آن کار دست بداشت.

    تحصیلات

    تنوخی در 306ق/918م به بغداد رفت و همانجا به ادامۀ تحصیل پرداخت و از کسانی چون حسن بن احمد کرمانی، احمد بن خلید حلبی، انس بن سالم خولانی و فضل بن محمد عطار انطاکی حدیث شنید.

    گویند وی بیش از 20 هزار حدیث از حفظ داشت. او علاوه بر علوم دینی و ادبی چون نحو، لغت، فقه، منطق و هندسه به اخترشناسی نیز میلی فراوان داشت و نزد کسایی منجم و بنانیِ منجم صاحب الزیج، این علم را فرا گرفت. در قدرت حافظۀ او گفته‌اند که 15 سال بیش نداشت که قصیدۀ 600 بیتی دعبل را در یک شبانه روز حفظ کرد. وی اشعار بسیاری از شاعران جاهلی، مخضرمین و محدثین ازبر داشت. به روایت پسرش، تنوخی را دفتری بود شامل سرفصل اشعاری که از حفظ کرده بود. این دفتر که نزد پسر یادگار مانده بود، 230 ورق داشت.

    مذهب

    وی در علم کلام نیز صاحب‌نظر بود و در این زمینه آیین معتزله را پیشه کرده بود، و در فقه پیرو مذهب حنفی بود. تنوخی در آن فضای علمی گسترده و به یمن حافظۀ نیرومند خود در همۀ این علوم زبردست‌ شد.

    قضاوت

    وی هنوز جوان بود که به قاضی‌القضاه ابوجعفر ابن بهلول پیوست و 33 ساله بود که قضای بخشهایی در جنوب ایران(عسکر مکرم، شوشتر، جندی‌شاپور و شوش) را برعهده گرفت؛ قاضی‌القضاه به او سفارش کرد که سن خود را پنهان دارد تا به جوانی متهم نگردد.

    نیز می‌دانیم که وی زمانی قضای بصره را چند سالی بر عهده گرفت و آن‌گاه به عللی که اکنون روشن نیست، از آن کار برکنار شد و رو سوی سیف‌الدوله نهاد و او را مدح گفت. پس از آن بود که به توصیۀ سیف‌الدوله، خلیفۀ بغداد وی را دوباره به کار گرفت. سپس می‌دانیم که المطیع‌للٰه قضای شهر کوچک ایذج را بدو داد و در منابع چنین می‌خوانیم که وی به قضای استانهای واسط، کوفه، و شهرهای فرات و جند حمص و برخی دیگر از نواحی شام و نیز ارجان و کورۀ شاپور، مداین و نواحی درزیجان، بردان و قرمیسین انتخاب شد؛ اما تفکیک زمانی این شغلهای گوناگون آسان نیست. ظاهراً نخستین شغل در زمان خلیفه المقتدر باللٰه و با فرمانی بود که ابن‌مقله(د 328ق/940م) نوشته بود، آغاز شد.

    مناصب حکومتی

    باز در زمانی که چندان معلوم نیست، شهرت تنوخی فراگیر شده بود، چندان که آل بریدی وی را نزد خویش خواندند و به کار دبیری و امور گوناگون گماشتند. مثلاً ابوعبدالله بریدی، عامل سلطان در جنوب عراق، به وی عنایت ورزید و او را نزد خود برد و مستشار کرد و کارهای حساس خود را به او سپرد. در 324ق وی پیغام‌رسان بریدی نزد یاقوت فرمانده بود که با او قرار صلح بست و دختر بریدی را به ازدواج پسر یاقوت درآورد. در 325ق، باز پیام‌رسان بریدی نزد ابن رائق، و در 326ق، پیام‌رسان بریدی نزد امیرالامراء بجکم بود که با او پیمان مصالحه بست و در پی آن، ساره دختر بریدی را به همسری بجکم درآورد.

    در 327ق بود که فرزندش محسن در بصره به دنیا آمد و سرانجام هنگامی که ابوعبدالله بریدی در 332ق/934م درگذشت، تنوخی در بصره باقی ماند و به مهلبی پیوست که بعدها وزیر معزالدوله احمد بن بویه شد. میان تنوخی و مهلبیِ وزیردوستی ریشه‌داری برقرار شد، چندان‌که وی را نارنج الظرفاء و ریحانه الندماء خواندند. آن‌گاه این دو تن مجالسی تشکیل دادند که در تاریخ ادبیات شهرت بسیاری دارد. در این مجالس قاضیان ارجمند لباس قضا از تن بیرون کرده، به رفتاری شگفت و هرزه‌گویی و هرزه‌درایی مشغول می‌شدند.

    شعر

    وی با ادیبان و شاعران بسیاری دوستی داشت. از جمله می‌توان به دوستی وی با جحظۀ برمکی، ابوالخیر صالح بن لبیب، ابوالفرج اصفهانی، ابوالعباس نحوی از مداحان وی، مفجع بصری، محمد ابن حسن بن جمهور، از شعرای معروف آن روزگار در بصره و نیز نصر بن احمد خُبز ارزی اشاره کرد. گویند تنوخی نسبت به یاران عموماً و ادیبان و شاعران سخاوت بسیار به خرج می‌داد؛ شاید به همین سبب بود که هنگامی که درگذشت، 50 هزار درهم مدیون بود.

    تنوخی 20 ساله بود که سرودن شعر را آغاز کرد و موضوعاتی چون وصف آسمان، ستارگان و گل و گیاه را به عنوان موضوعی مستقل برگزید. این اشعار هم نشان از قدرت خیال و دانش گستردۀ وی دارد و هم اعتقاد شدید او را به اخترشناسی بازمی‌نماید. ابوهلال عسکری و ابن ظافر ازدی از اشعار وی با عباراتی چون «قد احسن تنوخی فی وصف...» و «من احسن ما قیل فی ذلک قول القاضی التنوخی» یاد کرده‌اند.

    وی بجز مکاتباتی که با افرادی چون مهلبی وزیر، ابوالعلاء صاعد بن ثابت و ابواحمد ابن ورقاء شیبانی داشته، معزالدوله را مدح کرده است. گویند از آنجا که ابن معتز در قصیده‌ای به آل عباس افتخار کرده، تنوخی نیز در معارضه با وی، قصیده‌ای در مدح آل علی سروده است. این امر باعث شده است تا گروهی تنوخی را شیعی‌مذهب پنداشته، بر این امر پا فشارند، اما در هر حال نیک می‌دانیم که گرایش کلامی او، اعتزال بوده است.

    وفات

    گویند که او مرگ خویش را پیش‌بینی کرده بود. وی در بصره درگذشت و در قبرستانی که در گذرگاه مربد واقع بود، به خاک سپرده شد.

    آثار

    آثار:

    الف ـ چاپی: دیوان. وی را دیوان شعری بوده است. ابن حجر عسقلانی اشاره می‌کند که دیوان او را از نوۀ تنوخی(پسرِ محسِّن) شنیده است. اما اکنون تنها اشعاری پراکنده در منابع از وی موجود است. اشعار او یک‌بار براساس یک دست‌نویس قدیمی در مجله کلیه الآداب بغداد به چاپ رسید؛ همچنین هلال ناجی در 1404ق/1984م اشعار پراکندۀ وی را جمع‌آوری نمود و در مجلۀ المورد چاپ کرد.

    ب ـ آثار یافت نشده: 1. کتاب فی العروض؛ 2. کتاب فی علم القوافی؛ 3. کتاب فی الفقه.

    به جز اینها، وی را تألیفاتی بوده که حتى نامشان هم بر ما پوشیده است. مثلاً ابوالقاسم علی بن محسن بارها از جد خویش با عبارت «وجدت فی کتاب جدی» یاد کرده است، اما نمی‌دانیم کدام کتاب[۱]


    پانویس

    1. رضوان مساح، ج 16، ص255-257


    منابع مقاله

    مساح، رضوان، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، زیر نظر کاظم موسوی بجنوردی، تهران مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، چاپ اول، سال چاپ 1378


    وابسته‌ها