حسین علیهالسلام از زبان حسین علیهالسلام
حسین(ع) از زبان حسین(ع) | |
---|---|
پدیدآوران | محمدیان، محمد (نویسنده) |
ناشر | دفتر نشر معارف (وابسته به نهاد نمایندگی مقام رهبری در دانشگاه) |
سال نشر | ۱۳۹۸ |
چاپ | پنجم |
موضوع | حسین بن علی(ع)، امام سوم، ۴ - ۶۱ ق,واقعه کربلا، ۶۱ ق,عاشورا |
کد کنگره | BP ۴۱/۵/م۳ح۵ |
حسین علیهالسلام از زبان حسین علیهالسلام تألیف محمد محمدیان، این کتاب شرح زندگی و زمانه امام حسین(ع) از زبان خود ایشان است. نویسنده با استناد به منابع معتبر روایی این اثر فاخر را به رشته تحریر درآورده و از بیان هرگونه مطلب غیر مستند و حتی ضعیف پرهیز کرده است.
ساختار
این کتاب در هشت فصل تمام زندگی سیدالشهداء، دوران ولادت امام حسین علیهالسلام تا شهادت آن حضرت و پس از آن را از زبان این امام بزرگوار روایت میکند.
زبان کتاب، زبانی ساده و روان است و چنانچه علاقمند به شنیدن روایتهای تاریخی نباشید، جذب متن ساده و صمیمیاش میشوید.
به ادعای مؤلف، این کتاب با استناد به بیش از ۱۰۰ کتاب از منابع معتبر اهل سنت و تشیع مربوط به پیش از قرن هفتم هجری،تألیف شده است.
گزارش کتاب
در کتاب حسین(ع) از زبان حسین(ع)، تلاش شده است نقلهای معتبر و مستند از سخنان امام حسین(ع) که در میان آثار روایی و تاریخی وجود دارد ارائه گردد، اما نگاه سلبی و بیان موارد قابل تأمل و یا غیرواقعی و دست گذاشتن بر موارد تحریف شده و توضیح اشتباهات و خطاهای مورخان و نویسندگان در این کتاب نیامده است.
مطالب کتاب از ابتدا تا انتها به صورت اول شخص تنظیم شده و روایت مستقیم از زبان امام حسین(ع) می باشد. همچنین ماجرای اسارت کاروان تا بازگشت به کربلا و سپس مدینه از زبان حضرت زینب (سلام الله علیها) روایت میشود.
لیکن با توجه به اینکه در کتب تاریخی و روایی، راوی میگوید: من حضور داشتم که چنین حادثهای رخ داد و امام حسین(ع) در این حادثه چنین مطلبی را فرمود و یا چنین عکس العملی را نشان داد و یا چنین تصمیمی را گرفت، در کتاب پیش رو مقدمه بیانات حضرت با اندکی ویرایش از زبان حضرت بیان شده و لذا از ابتدا تا انتهای کتاب راوی دیگری وجود ندارد. و برای تمایز و تشخیص این دو از هم، توضیحات راوی داخل کروشه و با رنگ متفاوت تمایز یافته است تا با سخنان اصلی حضرت مخلوط نشود و خواننده بتواند سخن آن حضرت را از غیر آن بازشناسد.[۱]
بخشی از متن کتاب:
هنگام عصر دستور حرکت دادم و یارانم آماده كوچ شدند. به منادی دستور دادم همگان را برای نماز عصر فرابخواند. جلوایستادم و نماز عصررا خواندم. پس ازآن رو به سپاه حر کردم و بعد از حمد و ثنای خداوند گفتم:] مردم! من، پسر دختر رسول خدا(ص) هستم. اهل بيت پيامبر، براى حكومت بر شما سزاوارتراز مڈعیانی هستند که به ناحق، این مقام را اشغال کردهاند و با دشمنی و ستم در میان شما رفتار میکنند. خشنودی خداوند در این است که به خداوند اعتماد کنید و حق را برای اهل حق بشناسید. اگر هم از ما ناراضی هستید و حقّ ما را به رسمیت نمیشناسید و رأیتان برخلاف نامههایی است که رسیده و نمایندگانتان گفتهاند، از همین جا بازمیگردم.[۲]
پانويس
- ↑ ر.ک: پایگاه اطلاعرسانی حدیث شیعه (حدیث نت)
- ↑ ر.ک: متن کتاب، ص161
منابع مقاله
- متن کتاب
- پایگاه اطلاعرسانی حدیث شیعه (حدیث نت)