ابن تیانی، تمام بن غالب
ابن تَیانى، ابوغالب تمّام بن غالب بن عمر (436ق/1044م)، لغتشناس اندلسى.
ولادت
در شهرت او و نام جدش اختلاف است. گروهى نام نیای او را ابن عمرو و خود او را ابن تیان و گروهى دیگر ابن تیانى گفتهاند؛ اما یاقوت در بلدان، برخلاف آنچه در ادبا گفته، او را ابن بنّاء خوانده است كه شاید تحریف كاتبان باشد.
از دوران زندگانى وی اطلاع اندكى در دست است. وی در قرطبه به دنیا آمد، اما به دلایلى كه بر ما روشن نیست به مرسیه روی نهاد. گویند چون در مرسیه انجیر فراوان است، شاید نامیده شدن او به تیانى به سبب خرید و فروش انجیر بوده باشد.
اساتید
وی لغت را از پدرش غالب و ابوبكر زبیدی و دیگران آموخت و خود از راویان اقوال پدر و ابوبكر زبیدی و عبدالوارث بن سفیان و جز ایشان و نیز، راوی اشعار ابوتمام گردید.
منابع ما بیشتر به ذكر پیوستگى وی به امیر ابوالجیش مجاهد بن عبدالله عامری (436ق/1044م) امیر دانیه، بسنده كردهاند، اما پیش از این در زمان المنصور محمد بن ابىعامر (392ق/1002م) ردپای وی را در «دیوان الندماء» مىیابیم. این روایت شاید تنها سندی باشد كه حاكى از ارتباط وی با دستگاه خلفای اموی اندلس است.
گویند: امیر ابوالجیش به علمای عصر خویش توجه بسیار داشت. گویا زمانى كه بر مرسیه استیلا یافت، ابن تیانى از تألیف كتاب خویش فارغ گشته بود. وی پیكى را همراه با خلعت و هزار دینار اندلسى به سوی ابن تیانى فرستاد و از وی خواست تا در كتاب خود بیفزاید كه آن را برای امیر ابوالجیش تألیف كرده است. ابن تیانى سخت برآشفت و هدایا را پس فرستاد و در عبارتى برازنده و بزرگمنشانه گفت: «به خدا سوگند اگر دنیا را به من ببخشند، هرگز نپذیرم؛ زیرا من این كتاب را نه خاص او كه برای هر طالب علمى فراهم آوردهام».
ابوبكر مصحفى وزیر گوید: من سهبار، ابن تیانى ادیب را ملاقات كردم. دوبار در مرسیه و بار سوم در المریه. این بار اخیر وی برای تدریس به آنجا آمده بود.
جایگاه علمی و مذهبی
ابن تیانى در لغت، سرآمد اقران و در مسائل لغوی، قول او مورد وثوق و اعتماد بسیار بود و در میان مردمان به دینداری و زهد شهرت داشت و شاید داستان وی با امیرابوالجیش كه پیش از این ذكر كردیم، از نشانههای پارسایى او باشد.
وفات
سال درگذشت او را برخی 436ق و برخی دیگر 433ق میدانند.
آثار
در باب آثار وی اختلاف نظر بسیار است. سیر تاریخى منابع را اینگونه مىتوان تصویر كرد: گروهى، تنها به كتابى از او در لغت، بدون اعتنا به نام آن، اشاره كردهاند، گروهى دیگر، نظر به اهمیت و اعتبار كتاب در تاریخ لغتنگاری، به معرفى آن پرداختهاند، از آن جمله ابن خیر گوید: او را در لغت، كتابى است كه در میان كتابهای مختصر و مطول، همانند آن نوشته نشده است، و آن، بنا به قول ابن حیان «تلقیح العین» نام دارد. تقریباً بیشتر منابع تا سده 9ق/15م، همین عنوان را از قول ابن حیان نقل كردهاند، اما فیروزآبادی (د 817ق/1414م) در كتاب بلغة خود، علاوه بر ذكر تلقیح العین، به كتاب دیگری از او به نام «الموعّب» اشاره كرده است.
دیگر آثاری كه به او نسبت داده شده، عبارت است از: اخبار تهامة، شرح الفصیح و مختصر الجمهرة كه گزیدهای از جمهرة ابن درید است. [۱]
پانویس
- ↑ كاشیان، ایرانناز، ج3، ص170-171
منابع مقاله
كاشیان، ایرانناز، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، زیر نظر کاظم موسوی بجنوردی، تهران، مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، چاپ دوم، 1374.