لئوپلد فن رانکه: تاریخ‌نگاری، روش و پاراداریم

    از ویکی‌نور
    لئوپلد فن رانکه: تاریخ‌نگاری، روش و پاراداریم
    لئوپلد فن رانکه: تاریخ‌نگاری، روش و پاراداریم
    پدیدآورانعلی‌نیا، امیر (مترجم)
    ناشرندای تاریخ
    مکان نشرتهران
    سال نشر۱۴۰۲ش
    شابک0ـ71ـ8875ـ600ـ978
    کد کنگره

    لئوپلد فن رانکه: تاریخ‌نگاری، روش و پاراداریم تألیف گروهی از نویسندگان، ترجمه و تدوین از امیر علی‌نیا؛ در این کتاب به ترجمه و تدوین شش مقاله دربارۀ تاریخ‌نگاری، روش و پارادایم رانکه‌ای پرداخته شده است.

    ساختار

    کتاب در شش فصل به نگارش درآمده است.

    فصل اول: تمایل رانکه به آرشیوها: موقعیت و شواهد در تاریخ‌نگاری نوین»/ کاسپر ریسبیرگ اسکیلدسن

    فصل دوم: «فهم، نگارش و شرح تاریخ اروپا: لئوپلد فن رانکه، تحول و فهم او از نگارش تاریخی نوین»/ آندره‌آس بولت

    فصل سوم: «بازتاب رانکه در تفکر تاریخی آمریکا و آلمان»/ گئورگ ایگرس

    فصل چهارم: «رانکه: تاریخ به‌مثابۀ پرستش‌گری»/ متیو فیتزسیمون

    فصل پنجم: «ماینکه و مسئلۀ رانکه ـ بورکهارت»/ جان هرکلس

    فصل ششم: «بحران پاراداریم رانکه‌ای در سدۀ نوزدهم»/ گئورگ ایگرس

    گزارش کتاب

    تا سدۀ نوزدهم میلادی، دانش تاریخ به عنوان رشته‌ای آکادمیک در دانشگاه‌های مهم شکل نگرفته بود. تلاش‌های لئوپلد فن رانکه و برآمدن پارادایم تاریخ‌نگاری او در اروپای سدۀ نوزدهم میلادی به مطالعات تاریخی اعتباری آکادمیک بخشید. این پارادایم در اواخر سدۀ نوزدهم میلادی به الگوی تاریخ‌نگاری حرفه‌ای در فرانسه، آمریکا و دیگر کشورها تبدیل شد. رانکه با پیشینۀ تاریخ‌نگاری متمایل به موضوع‌های اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی آگاه بود.

    تمایل رانکه به دنیای سیاست از سال 1824 و زمان نگارش «تاریخ ملت‌های لاتین و توتونی» آغاز شده بود؛ افزون بر این گزارش سفیران در کتابخانه‌های سلطنتی که سرشار از جزئیات زندگی سیاسی آنان بود، تأثیرات عمیقی بر زندگی حرفه‌ای رانکه در جایگاه مورخ گذاشت و باعث شد او هرچه بیشتر به تاریخ سیاسی علاقمند شود؛ از این‌رو رانکه در بیشتر پژوهش‌های تاریخی بر جنگ، دیپلماسی و کنشگری سیاست‌مداران تأکید داشت و در پی نظم و سامان سیاسی در بستر تاریخی‌اش بود.

    از نظر سیاسی، رانکه مورخی محافظه‌کار بود و سیاست دولت پروس را می‌ستود و بیسمارک او را در دنیای سیاست هم‌رأی و هم‌صدا با خود می‌دانست که احترامی غیرمعمول به جایگاه شامل رانکه و بصیرت و تدبیر او بود و حتی از پاره‌ای ایده‌های او برای توجیه سیاست‌های مستبدانه بیسمارک استفاده گردید.

    در این کتاب به ترجمه و تدوین شش مقاله دربارۀ تاریخ‌نگاری، روش و پارادایم رانکه‌ای پرداخته شده است.

    در مقالۀ نخست با بررسی موانع، ناکامی‌ها و توفیقات رانکه در سفرهایش با دیدی انتقادی به الگوی او برای پژوهش‌های تاریخی پرداخته شده است. این نوشتار نشان می‌دهد که چگونه تجربیات آرشیوی رانکه القاگر آن بود تا از هویت خویش به عنوان یک مورخ و در مقام یک انسان، ارزیابی مجدد به عمل آورد و همچنین پاره‌ای از پیوستگی‌های میان الگوی ارنکه برای پژوهش‌های تاریخی و واقعیات سیاسی نظم اروپایی شاهزاده مترنیخ در این نوشتار بررسی شده است. سرانجام این مقاله به مقایسۀ رشتۀ تاریخ مدنظر رانکه با دیگر رشته‌های سدۀ نوزدهم میلادی از جمله مردم‌شناسی و باستان‌شناسی می‌پردازد.

    سده‌های متوالی است که مورخان در پی یافتن روش‌هایی برای ارائۀ تاریخ بوده‌اند؛ این موضوع در دهه‌های اخیر پیچیده‌تر شده است؛ زیرا موضوع‌های تاریخی متنوع مورد مطالعه، نه‌تنها در حوزه‌های تخصصی، بلکه در زمینۀ استفاده از منابع و شیوۀ ارائۀ تاریخ به صورت نوشتاری یا برنامه‌های تلویزیونی گسترش یافته است. در راستای بررسی این موضوع در دومین مقالۀ این کتاب، نویسنده رانکه را برگزیده است که روش‌های او فهم تاریخی آکادمیک در سدۀ نوزدهم میلادی را تغییر داد و هنوز نیز تأثیرگذاری آن تداوم یافته است. هدف نویسنده در این مقاله، تحلیل تأثیرات اوست.

    بی‌تردید نمی‌توان از نقش رانکه در تفکر تاریخی آلمان و آمریکا به‌سادگی گذشت. سومین مقالۀ این کتاب به بحث دربارۀ اثار مکتوب دربارۀ رانکه در آلمان و آمریکا به عنوان قطب‌های متضاد تفسیر از رانکه می‌پردازد. دو قطبی که با دو رویکرد کاملاً متفاوت از تفکر تاریخی رانکه، در بحث نقد دقیق منابع و پیش‌فرض‌های فلسفی رانکه با هم مشابهت داشتند.

    تاریخ به گونۀ آشکاری دارای دو معنای عمده است: نخست خود گذشته و دیگر ارائۀ نتایج تحقیقات مورخان دربارۀ گذشته. در بررسی تاریخ به معنای دوم، بدیهی است که مورخ به دلیل موضع‌گیری‌های خود دربارۀ عقل عرفی و امور واقع با مسئلۀ شناخت به شیوه‌ای که در حرفه‌اش مطرح است، مواجه می‌شود؛ او چگونه و به چه دلیل منابع خود را برمی‌گزیند؟ اعتبار یا حقیقت گزارش او چیست؟ چه ارتباطی میان واقعیت و تعمیم وجود دارد؟ .... رانکه بنیان‌گذار نوین تاریخ انتقادی و پدر معنوی مشتاقان آرشیوها، این پرسش‌ها را طرح کرده و به آنها پاسخ داده است. در فصل چهارم این کتاب دربارۀ تاریخ‌نگاری رانکه سخن به میان آمده است.

    برای فهم تلقی ماینکه نسبت به مسئلۀ رانکه ـ بورکهارت با توجه به همۀ پیامدهای آن، باید به درک کلیت آن پرداخت. در کل می‌توان گفت شیوۀ ماینکه دربارۀ بررسی پیوند میان رانکه و بورکهارت در هر عرصه‌ای، مجزاکردن تفاوت‌های خاص میان نظام‌های آنان و سپس فهم تفاوت بنیادی‌تر از میان این تفاوت‌ها بوده است. فصل پنجم این کتاب به بررسی این موضوع می‌پردازد.

    آیا می‌توان مباحثۀ شدید دربارۀ روش‌شناسی تاریخی در اواخر سدۀ نوزدهم میلادی را بحرانی در مطالعات تاریخی دانست؟ چگونگی فهم رانکه در اواخر سدۀ نوزدهم میلادی نه‌تنها در آلمان، بلکه در نقاط دیگر، شیوه‌های نگارش تاریخ از سوی او که همچنان‌ الگویی برای مطالعات تاریخی است و اینکه مطالعات تاریخی تا چه اندازه در جستجوی روش‌های جدید نگارش تاریخ از این الگو فاصله گرفته است؟ فصل پایانی کتاب در پی پاسخ به این سؤالات سامان یافته است. [۱]

    پانويس


    منابع مقاله

    کتابخانه تخصصی ادبیات

    وابسته‌ها