گامی در مسیر تربیت اسلامی
گامى در مسير تربيت اسلامى | |
---|---|
پدیدآوران | مظلومی، رجبعلی (نویسنده) |
ناشر | آفاق |
مکان نشر | تهران - ایران |
سال نشر | 1386ش |
چاپ | سوم |
موضوع | اسلام و آموزش و پرورش |
زبان | فارسی |
تعداد جلد | 3 |
کد کنگره | /م6گ2 / 230/18 BP |
نورلایب | مطالعه و دانلود pdf |
گامى در مسير تربيت اسلامى تألیف رجبعلى مظلومى به صورت کاربردی به مساله تربیت اسلامی پرداخته است. گرچه دربارۀ تربيت اسلامى بسيار گفته و نوشتهاند؛ اما نگاشت هاى با رويکرد کاربردى، کمتر يافتنى است و کميابتر از آن، نوشت هاى است که به تربيت دينى هم پرداخته باشد.
تعليم و تربيت امروز ما برگرفته و تقليدى است از غرب. مفهوم علم و تربيت در غرب با مفهوم اسلامى آن دو، نمىسازد پس بايد کارى کرد و طرحى افکند و با بهرهگيرى از روانشناسى، روانشناسى تربيتى و تحقيقات پرورشى، سرمايه هاى تربيتى مکتب خود را به زبان روز بيان کرد. نگارش اين مجموعۀ سهجلدى، گامى است در اين مسير.
در جلد نخست کوشش شده است مسائل مهمتربيتى-از مرحله کودکى تا بلوغ-در شش فصل و يک ضميمه آورده شود.
فصل اول. کودک و مختصات او: در بخش اول اين فصل، کودکى به دو دورۀ 2 تا 6 سالگى(پيش از دبستان)و 6 تا 12 سالگى براى پسران و 6 تا 10 سالگى براى دختران (دورۀ دبستان)تقسيم شده است. سپس ويژگي هاى جسمى، روانى، رفتارى و عاطفى کودک در دوره اول به کوتاهى شماره شده است. کودک در اين دوره زود نقش مىپذيرد، احساساتش پايدار نيست و به شدت متأثر از خانواده است.
ويژگي هاى دورۀ دوم نيز از نظر بدنى، روانى، اخلاقى و مالکيتى، ياد شده است. در اين دوره است که کودک، پشتکار دارد، مسائل را ارزيابى مىکند، از ميزان وابستگى او به خانواده کاسته مىشود، اندکاندک در پى استقلال است، الگويابى مىکند و ميل جنسى مىيابد. نگارنده پس از اين، از غريزه و عقل در کودک مىگويد و او را از لحاظ غريزه با حيوان مىسنجد و يادآور مىشود که پدر و مادر نخستين نمونه براى کودکند. کودکان با هم تفاوت دارند، پدر و مادر از آغاز بايد به دقت مراقب باشند، ويژگي هاى ذاتى و سرشتى کودک را دريابند و با توجه به آنها او را تربيت کنند.
در بخش دوم، سخن از تربيت کودک است. آغاز تربيت کودک، هنگامى است که بتواند انديشهها و دانسته هاى خود را به ديگران بفهماند(شش سالگى). نبايد به کودک فکر کردن آموخت، بل بايد زمينه هاى انديشه را براى او فراهم کرد و گاه و از روى احتياط و نيز بسيار اندک او را ره نمود. اسلام ميل به فرزنديابى را مىستايد و دربارۀ کودک سفارشها دارد. از جمله مىگويد بايد او را گرامى داشت و آنچه بر او ناگوار است نکرد. مراحل پرورش در اسلام چنين است: مرحله اول. دوماهگى تا 6-7 سالگى؛ مرحله دوم. 7 تا 12-14 سالگى؛ مرحلۀ سوم. 14 تا 21 سالگى. نگارنده مرحله اول و دوم را اندکى شرح مىکند آنگاه به پرورش و آموزش کودک در دبستان مىپردازد و نکاتى دربارۀ اصول آموزش، رفتار معلم، مواد آموزشى، سفر هاى آموزشى و محيط آموزشى مىآورد. احتياجات کودک فراز بعدى اين بخش است. کودک نياز به عاطفه مادرى دارد. مادر بايد گاه براى برانگيختن نياز هاى کودک و تحرک ذهنى، براى او محروميت مصلحتى پديد آورد، اين محروميت به تلاش کودک و تجربهآموزى او مىانجامد. مربى نسبت به اسباببازى و تفريح کودک بايد گزينشى و دقيق عمل کند. تربيت اصلى، به دست خود فرزند است، ديگران(عوامل)مدديار اويند.
پس از اين به بلا هاى جان کودک مىرسد و از تنبلى، احساس حقارت، دزدى کودکانه و دروغپردازى او مىگويد و عوامل ايجاد و تشديد اين بلاها و نيز راه درمان آنها را مىآورد، تا مىرسد به بازتاب هاى برخورد خانواده در کودک و از اين رهگذر به تأثير مادر و پدر مىپردازد و با ياد نکاتى براى رفع اشتباههاى تربيتى و نيز شمارى توصيۀ تربيتى، اين فصل را پايان مىبرد.
فصل دوم. نوجوان و مختصات او: سن نوجوانى را پار هاى پيش از بلوغ جنسى و برخى ميان بلوغ و جوانى دانستهاند. نوجوانى دوران بحران زندگى و گاه بحرانزدگى است. اين بحران را علتهايى است؛ بمثل، ميل به يافتن هويت شخصى و شغلى، دگرگوني هاى هورمونى، ميل به داشتن روابط جنسى و عشقى. نوجوانى ويژگيهايى دارد که نگارنده پار هاى از آنها را برمىشمارد. آنگاه به هيجان و عصيان مىپردازد و رفتار هاى نابهنجار برخاسته از هيجان و عصيان را ياد مىکند و عوامل سيزدهگانه هيجان را شرح و شماره مىکند و پس از پرداخت به عوامل بزهکارى نوجوان، به مسئولان و مديران امر نوجوان اشاره مىکند و راههاى پيشگيرى از طغيان نوجوان را مىآورد.
فصل سوم. بلوغ، نشان تسکين و تعادل آن: بلوغ پايان نوجوانى و آغاز جوانى است، همان نقط هاى است که کار تربيت و تأديب پايان مىيابد. پيش از اين مرحله است که بايد پشتيبان تربيتى فرزند بود چه، از اين پس او بر پاى خود است و نقش تربيتى پدر و مادر و معلم و مربى را اندکاندک مىکاهد و آن را خنثى مىکند. اکنون نوبت خودسازى است و چندى بعد هنگام ديگرسازى فرامىرسد. بلوغ در دختر و پسر نشانه هاى ويژه دارد.
بلوغ دختر زودتر از پسر رخ مىدهد. پدر و مادر پيش از بلوغ فرزند، بايد به آن مايه که عقل و شرع روا مىدارند، خود به او آموزش جنسى دهند تا در گيرودار بلوغ به پرسشهاى بىپاسخ گرفتار نيايد و راه انحراف بر او بسته شود. بايد براى مهار نيروى برخاسته از بلوغ فرزند، آنچه را به تسکين و برآوردن تعادل آنمىانجامد به او آموخت، تا مباد که اين هيجان چون طوفان او را از اختيار و تعقل دور سازد و به آنچه نبايد گرفتار آيد.
فصل چهارم. تربيت از نظر کلى: در بخش اول اين فصل از معنى، جنبهها، زمان، عامل، ملاک و کار اساسى تربيت کاوش شده است. نويسنده پس از ياد چند تعريف از تربيت، مىگويد تربيت تدبير براى اصلاح و رشد همهجانبۀ فرزند است. وى موضوع تربيت را همه دگرگوني هاى بايسته و شايسته فرزند مىداند. بنابراين کار تربيت، بس متنوع، نامحدود، همهجانبه و اساسى است. تربيت بىمايه هاى سرشتى و قابليت، نه معنى دارد و نه شدنى است. نگارنده پس از شرح اين دو مؤلفه، به جنبۀ روحى و اجتماعى تربيت مىپردازد و بر آن است که به هر دو جنبه، به يک اندازه بايد عنايت شود.
پرورش از روز زادن آغاز مىشود[مقايسه شود با آغاز بخش دوم از فصل اول]چه، از همان روزهاست که فکر و وجدان پرورش مىيابد. عادت شکل مىگيرد و انفعالات و عواطف برانگيخته مىشود. در پرورش، هم پرورشکار و هم متربى نقش دارند. کار اساسى تربيت، تنها آفرينش عادت منظم در انديشه و کردار نسبت به حقيقت و خير و جمال است، ملاک تربيت يکى عقل معتاد آدمى و ديگرى عقل مذهبى است.
بخش دوم، با اشاره به پنج اصل عمومى تربيت؛ يعنى، پرورش هماهنگ نيروى تن و روان، آموزش هنر زندگى در اجتماع و ايجاد لذت ديگردوستى، تأمين قدرت اراده و اعتماد بهنفس و ارتباط با خانواده آغاز مىشود. نگارنده، روانشناسى و جامعهشناسى را علوم ياور تربيت مىخواند و از برخى لازمه هاى مطالعه در امور تربيتى، ياد مىکند و اشاره دارد که تربيت بايد به مقوله هاى زير بپردازد: ورزيدن جسم، آماده کردن نفسانيت براى سپرى کردن درست دوران بلوغ، واداشتن به بهرهگيرى از ادراکات، ياد دادن چگونگى انتزاع عواطف عالى از عواطف شخصى و اجتماعى، تمرين به دست آوردن اراده، تمرين حافظه، تصور، تداعى معانى و ثبات نظر، تمرين چگونگى اداى واژگان، آموزش آداب معاشرت، پرورش روحيه مذهبى، آشنايى با شغلها و هنرها، آشنايى با پول، اندوختن و خريد و فروش، پرورش عواطف خانوادگى، آشنايى با قوانين محيط زندگى و ايجاد عادت به سحرخيزى.
پس از اين از آنچه مىتواند اين مواد پرورشى را بار آورد ياد مىکند و واسطه هاى عملى شدن آنها را نيز مىآورد؛ و فطرت سالم، کنجکاوي هاى بارور، رغبت هاى نيک و حس غرور مهارپذير را، زمينه هاى مساعد تربيت کودک مىنامد. آنگاه به دانستني هاى کلى دربارۀ تربيت مىپردازد. سخن پايانى اين بخش، پيشنهاد اسلام دربارۀ تربيت است، بدينقرار: تعديل سرمايه و کار، بالا بردن ارزش انسانى از راه پرورش اخلاق، توجه به پرورش فرزند از زادن تا پايان بلوغ، ايجاد نظام اجتماعى و حکومتى ويژه، تبليغ درست بايستيها و نيکيها و مصالح اجتماعى، بهبود نسل و سرشت افراد، صداقت و راستى بزرگترها و برابرى ظاهر با باطن.
فصل پنجم. وسايل سمعى و بصرى: ارائه الگو، تلقين و القا و نيز داستانسرايى را روشهاى پرورش مذهبى دانستهاند. بهترين وسيله براى تحقق اين روشها وسائل سمعى و بصرى است. اين وسائل به ديدارى، شنيدارى، ديدارى-شنيدارى و خواندنى تقسيم مىشود. نويسنده هريک از اين ابزار را مىشناساند، مزاياى آن را مىآورد، ويژگي هاى نمونه خوب آن را ياد مىکند، و به بدآموزى برخى از آنها مىپردازد.
فصل ششم. تربيت دينى: اين فصل چهار بخشى، بلندترين فراز کتاب است. در بخش اول چنين آمده است: دين پيوسته راهى بوده است براى تعبير و تفسير گيتى. زندگى انسان با دين معنا مىيابد. دين فراوانى از پرسشهاى آدمى را پاسخ مىدهد، حتى باور هاى آغازين دينى که به خرافه مىمانده، به واقع جنبشهاى نخستين مردم براى شناخت هاى علمى بوده است بنابراين دين هماره در تربيت انسان دخيل بوده است. هر تربيتى که پايه و مايه دينى نداشته باشد، ناقص، صورى و بىدوام است. تربيت دينى همانند فطرت مايه هاى بنيادين در وجود مىنهد. دين در حيات فردى و اجتماعى انسان نقش دارد. مهمترين اثر دين در وجود آدمى، توحيد و تعالى نفسانى اوست.
پرورش دينى داراى عوامل درونى مانند: سير در آفاق و انفس، تفکر و تدبر، تعقل و استدلال، عبرتآموزى و نتايج دريافتى از تجارب زندگى است. نگارنده با شرح اين عوامل به اصول کلى در تربيت دينى مىپردازد و ده اصل را شرح و شماره مىکند. پس از آن به پنج قاعدۀ محبت، تشويق، سنديت، اعتدال و پيرايش محيط اشارت دارد و عوامل ايجاد فضاى مساعد براى پرورش دينى را برمىشمارد و شرح مىدهد و به زمان آغاز پرورش دينى مىپردازد. واپسين فراز اين بخش کاوش در انتظارى است که از کودک مىتوان داشت.
نگارنده در بخش دوم، از اصول آموزش دينى مىگويد، مواد آموزش دينى نوجوانان را برمىشمارد و به طرح آموختن تعليمات دينى اشاره مىکند و مواد آموزش دينى جوانان را مىآورد و هريک را اندکى شرح مىدهد.
وسايل آموزشى مناسب هر سن و اشاره به کارمايۀ قرآنى-روايى آنها، رسالت قرآن در اين باره، تأثير مثال و حکايت، اثر تصويرى مثل، فرق مثل با تمثيل و کاربرد تمثيل در تعليم و تربيت، مطالب بخش سوم است.
نويسنده در بخش چهارم از امثال قرآن و کاررفت هاى تربيتى آنها مىگويد و بيش از هشتاد تصوير قرآنى قابل استفاده براى کودک، نوجوان و تازهجوان را شماره مىکند. وى تصوير هاى قرآنى را که به کار جوان و بزرگتر مىآيد بيش از پنجاه و پنج مورد مىداند و اين دو دسته را نام مىبرد. آنگاه به نقش تصوير در سخن رسول اکرم(ص)و امامان(ع) اشاره مىکند و نمونههايى از تمثيل هاى نبوى را که مىتوان از آنها تصوير و نمايش ساخت مىآورد. در جلد دوم، تفصيل مباحث تعليمى و تربيتى مىآيد و طرح حرکتى مربيان بيان و ابزار کار آنها بازگو مىشود. اين جلد داراى مقدمه، پنج فصل چند بخشى، خاتمه و فهرستى از کتابهاى تربيتى است که گزيدۀ آنها ياد مىشود:
در فصل اول، از تعليم و تربيت و اهميت آن در نظام اسلامى مىگويد. آموزش مدرس هاى را با آموزش دينى مىسنجد. به آسانى تربيت اسلامى اشاره مىکند. به مناسبت، فرازهايى از سخنان امام خمينى(ره) را مىآورد. پار هاى تفاوت هاى فلسفى تعليم و تربيت اسلامى با تعليم و تربيت غربى را بازگو مىکند و مىکوشد طرح اساسى اسلام را دربارۀ تربيت آدمى ياد کند و جهت و حدود علوم تربيتى را يادآور شود و بازشکافد که آيا فرقى ميان اين دو روش تربيتى هست و اگر هست چگونه مىتوان تفاوتها را زدود و علوم تربيتى را در تحقق تربيت اسلامى به کار گرفت. سپس پيوند هنر، ادبيات، فلسفه و دين را با تربيت بشرح مىآورد.
فصل دوم. طرح حرکت: نگارنده در اين فصل يادآور مىشود که تربيت بايد چنان باشد و مربى بايد چنان کند که همۀ وجود متربى متحول شود؛ تربيت جزوى و موضعى نهتنها مطلوب نيست، گاه خطرناک است چه، ممکن است به اين پندار انجامد که تربيت همين است که رخ داده است. تربيت درست آن است که به توحيد نفسانى انجامد و از متربى مجموع هاى لايق بسازد که ميان انديشه و حال و صفت و عمل او فاصل هاى نباشد.
آنگاه به رئوس مسائل تربيتى اسلام مىرسد و موضوع، مآخذ، مراحل کلى، شرايط و ابزار هر مرحله تربيت را در چند سطر ياد مىکند و مىافزايد فرزند، خود بايد خود را بسازد، بايد کودک را به نيکى کردن به خود واداشت و دست او را گرفت تربيت عطايى است نه تحميلى. هدف عمدۀ تربيت بايد يکى اين باشد که از ميل طبيعى درک حقايق کاسته نشود و آنچه خير است معرفى شود. ميان حقيقتجويى و عاطفه اخلاقى از يکسو و عاطفۀ اخلاقى و زيبايى از سوى ديگر تناسب بسيار است. ارزش تربيتى تشبّه، مرورى بر فهرست مسائل تربيتى مدارس و بيان تدابير هريک، طرحى براى تحقيق در ادب مکتبى و اخلاق يا رفتار صالح مکتبى و عامل اساسى تربيت؛ يعنى، خانواده ديگردر فصل سوم، نخست گوشهاى از سخنان امام خمينى(ره) را دربارۀ فرهنگ و فرهنگيان مىآورد، آنگاه ويژگي هاى معلم اسلامى را برمىشمارد، از فراگير خوب مىگويد. معلم، شاگرد، رابطه آن دو و ضابطه حاکم بر معلم براى حسن انجام وظيفه را ياد مىکند. به هنر انتقال معنا با تصوير و ارائه معقول از راه محسوس اشاره مىکند. فرق انضباط و نظم را مىآورد و با پيش کشيدن بحث چگونگى شناخت و گزينش معلم لايق، از تست هاى گزينش و مواد و موضوع آنها، چگونگى نمرهدهى و چند نمونه پرسش براى آشنا شدن با جنبه هاى گوناگون شخصيتى، رفتارى، اعتقادى و علمى داوطلب معلمى ياد مىکند.
فصل چهارم. دقت در مسير تحول: در اين فصل، پس از اشاره به هدف هاى محيط هاى آموزشى در انقلاب فرهنگى، از تزکيه و تهذيب نفس و رابطۀ آن با تعليم مىگويد. به لزوم جمع بين علم و اخلاق در تعليم و تربيت توجه مىدهد. به تربيت معرفتى فرزند و دوره هاى آن نظر مىکند. مراتب تحول انسانى در تربيت را مىآورد و لزوم فراهم کردن محيط مناسب براى تجربهاندوزى کودک را يادآور مىشود.
فصل پنجم. واماندگيها را هم دبير کنيم: در اين فصل، چگونگى تربيت در مدارس موجود را بازمىشکافد و به نابايست هاى آن اشارت و طرحهايى بهبودى پيشنهاد مىکند.
از اصلاح وضع تدريس علوم دينى در مدارس و راه آن مىگويد. نقش عقيده در جوانان را يادآور مىشود. به تقدم عمل بر علم در تأديب و تربيت مىپردازد. به تهى شدن و دگرگونى معنايى برخى واژگان در تعليم و تربيت کنونى اشاره مىکند. نقش معلم و کتاب را در آموزش و پرورش با هم مىسنجد. اندکى از علوم و معارف انسانى مىگويد. تفاوت راه دانستن و فهميدن با فهميدن و دانستن را مىآورد. طرحى براى تشکيل دانشکده هاى تربيتى پيشنهاد مىکند و سرانجام شمارى از کتابهاى تربيتى را ياد مىکند. [۱]
پانویس
- ↑ رفیعی بهروز ص 311- 318
منابع مقاله
رفیعی، بهروز، کتابشناسی توصیفی و موضوعی تعلیم و تربیت در اسلام، انتشارات بینالمللی هدی، تهران، چاپ اول، 1378ش