الكنز المدفون و الفلك المشحون

    از ویکی‌نور
    (تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
    الكنز المدفون و الفلك المشحون
    الكنز المدفون و الفلك المشحون
    پدیدآورانسیوطی، عبدالرحمن بن ابی‌‌بکر (نويسنده)
    سال نشر1288ق
    چاپ1
    موضوعدایرة‎المعارفها و واژه‌‎نامه‌‎های عربی (ت. ج.)
    زبانعربی
    تعداد جلد1
    کد کنگره
    9ک9س 127 AC
    نورلایبمطالعه و دانلود pdf

    الكنز المدفون و الفلك المشحون، نویسنده‌اش به‌صورت قطعی مشخص نیست، ولی به محدّث، ادیب، مورّخ، مفسّر، فقیه و نویسنده فعال شافعی قرن نهم و دهم قمری، جلال‌الدین عبدالرحمن سیوطی (849-911ق) منسوب شده است. نویسنده هرکه هست، گرایش صوفیانه دارد و همانند آنان می‌نگارد و از نظم و نثر بهره می‌گیرد و به موضوعات گوناگون می‌پردازد و از آیات و روایات، حکایات و افسانه‌ها و خواب و بیداری شاهد می‌آورد و از هر دری، سخنی می‌گوید و بیشتر بر مسائل اخلاقی، تربیتی و موعظه‌ای تأکید دارد.

    انتشار غیر علمی

    متأسفانه، این اثر، عجولانه و بدون تصحیح و تحقیق کافی و با حروف‌چینی قدیمی (چاپ سنگی) منتشر شده و پُرغلط است و نشانه‌های تصحیح علمی در آن مشاهده نمی‌شود و به‌عنوان‌ مثال، نشانی آیات و روایات، منابع نویسنده، ویژگی‌ها و تفاوت‌های نسخه‌های خطی و منابع استفاده‌شده در تحقیق، معلوم نیست و واژگان و جملاتش نیازمند تأیید و اعتبارسنجی از سوی اندیشوران متخصّص است. برای این اثر، فهارس فنی تنظیم نشده است، ولی فهرست مطالب دارد که در پایان کتاب آمده است.

    هدف و روش

    نویسنده گوید: از خدا خیر طلبیدم تا این جواهر نفیس، حکایات، نوادر، لطایف ظریف و احادیث شریف را بیابم و امیدوارم برای من و همه مسلمانان مفید باشد[۱].

    ساختار و محتوا

    نویسنده، سامان‌دهی اثرش را بیان نکرده است و موضوعات بس مختلف (تفسیری، پزشکی، روایی، تاریخی، ادبی و...) را بررسی می‌کند: فضیلت صلوات بر پیامبر(ص)، تقسیم علوم به 3 گروه (1. رافع (علوم شرعی)؛ 2. نافع (علوم پزشکی)؛ 3. زینت‌بخش (علوم ادبی)، سخن ابن عربی درباره شناخت شب قدر...، فایده‌های پزشکی گیاهان و... راه‌های تقویت قوه باه و...، دعاهایی برای گشایش بعد از سختی...، آداب و دعای ختم قرآن.

    نمونه مباحث

    مردی شعر می‌سرود، ولی خویشانش می‌گفتند: مگر بی‌کاری؟! چه کار به شعر داری؟! او هم در جواب می‌گفت: حسود هرگز نیاسود. وقتی اختلاف شاعر و نزدیکانش بالا گرفت، «یسار» را داور قرار دادند و او از شاعر درخواست کرد که شعری نو بسراید. وقتی سرایش تمام شد، یسار، خندان گفت: گمان کنم از خاندان نبوت هستی! شاعر گفت: چطور؟! پاسخ شنید: زیرا خدای تبارک گوید: «وَ مَا عَلَّمْنَاهُ الشِّعْرَ وَ مَا ينْبَغِي لَهُ...» (یس: 36)[۲].

    پانویس

    1. ر.ک: مقدمه کتاب، ص2
    2. ر.ک: متن کتاب، ص85

    منابع مقاله

    مقدمه و متن کتاب.

    وابسته‌ها