العقل و العلم في القرآن الكريم

    از ویکی‌نور
    العقل و العلم في القرآن الكريم
    العقل و العلم في القرآن الكريم
    پدیدآورانقرضاوی، یوسف (نویسنده)
    ناشرمؤسسه الرساله للطباعه والنشر والتوزیع
    مکان نشربیروت
    سال نشر1421 ق/ 2001 م
    چاپاول
    کد کنگره

    العقل و العلم في القرآن الكريم تألیف یوسف قرضاوی؛ نگارنده کتاب حاضر به امید خدمت به قرآن کریم قلم برگرفته و کوشیده است با استفاده از آیات قرآن کریم، میزان عقلانیت و علمى بودن قرآن کریم و به تعبیر درست‌تر میزان توجه قرآن کریم به عقل و علم را پیش‌رو نهد. وى مطالب را در مقدمه و شش فصل قلمى ساخته است.

    در فصل یکم به جایگاه عقل و فکر در قرآن پرداخته و از رهگذر آن نخست به کاربردهاى مشتقات عقل در قرآن اشاره و از آیات آفاقى [انفسى] به عنوان زمینه‌اى براى به‌کارگیرى عقل یاد شده است. آنگاه به ستایش قرآن از خردمندان در مواضع گوناگون سوره‌هاى مکى و مدنى با عباراتى چون ذى‌حجر، اولى‌النهى، اولوالالباب، اولى‌الالباب اشارت رفته و آمده است که در قرآن از عقل به فؤاد هم تعبیر شده است.

    پدیدآورنده در ادامه افزوده است که فکر در اصل فرک بوده است با این تفاوت که فرک در محسوسات به کار مى‌رفته و فکر در معقولات، به هر حال قرآن سراسر هستى را زمینه تفکر مى‌داند مگر تفکر در ذات خداوند و به روش‌هایى چند به تفکر فراخوانده است، از آن‌هاست: تفکر در ابعاد مادى و معنوى، تفکر در آیات وحیانى و آیات آفاقى و انفسى، دوتادوتا یا یکى‌یکى در پى حقیقت برآمدن و اندیشیدن.

    قرآن گذشته از تفکر به تذکر هم فراخوانده است، تفکر فرآیند کسب معرفت تازه، و تذکر فرآیند به یاد آوردن معرفت فراموش‌شده است (ص 52). آیات آفاقى و انفسى زمینه تذکر است. در قرآن ذکر از صفات اولى‌الالباب بلکه خواص آنان است. در قرآن به روش‌هاى گوناگون به تذکر فراخوانده شده‌ایم.

    در پایان فصل به اعتراف شمارى از متفکران غربى به جنبه بسیار نیرومند عقلانیت در قرآن اشاره شده است.

    عنوان فصل دوم، فضیلت دانش و جایگاه دانشمندان در قرآن کریم است و در شرح و شکافت موضوع از جمله به نکات ذیل پرداخته شده است: معناى علم و انواع آن، فضیلت علم، دلالت‌هاى نخستین آیات وحى به فضیلت علم و جایگاه قلم و سوگند به آن، نابرابرى عالم و جاهل، عالمان اهل خشیت از خدایند، خدا و فرشتگان و صاحبان دانش به توحید شهادت مى‌دهند، برترى آدم از فرشتگان به اعتبار دانش، خداوند به همه پیامبران علم داده است، اشاره قرآن به فضایل اهل علم، علم ناقض ایمان نیست، علم حقیقى به ایمان رهنمود مى‌دهد، میان علم و دین و علم و ایمان چالشى نیست، تأثیر علم بر رهیافتگى و فضیلت، اختلاف علما در این خصوص (ص 99)، علم راه حصول یقین، مراتب یقین (علم‌الیقین، عین‌الیقین)، علم شرط لازم منصب رهبرى، نکوهش هر امر ناشى از بى‌دانشى (جدال بى‌دانش، ژرف‌کاوى بى‌دانش در اغراض، بى‌دانش دعوى جبارى کردن، بى‌دانش ادعاى حلال و حرام کردن، شرک گمراهى بى‌دانشى است، بى‌دانش مردمان را از راه خدا دور داشتن)، نکوهش جهل و جاهلان، روى برتافتن از جاهلان، مظاهر جهل در قرآن، جهل مرکب، دانش نکوهیده در قرآن (دانشى که سود و زیان ندارد، سحر، دانشى که پوشیده داشته شود، دانشى که به آن عمل نشود، دانش مادى که با علم نبوت نسازد، علم به ظاهر زندگى دنیا همراه با غفلت از آخرت، دانشى که صاحبش را به ثروت و قدرت بفریبد).

    در فصل سوم، علم و فقه و حکمت در گفتمان قرآن بازشکافته شده است. سرآغاز این فصل تتبعى در کاربرد واژه علم و مشتقات آن در قرآن به منظور نشان دادن میزان فراگیرى علم و گوناگونى آن در کتاب خداست به گونه‌اى که علم دین و علم دنیا و هر معرفتى را شامل مى‌شود.

    پس از این به نگرش عالمان امت در گذشته به علم و تقسیم آن به علم دین و دنیا و علم بدیهى و اکتسابى، و نیز تقسیم معلومات به شاهد و غایب، همچنین تقسیم علم به اعلا و اسفل و اوسط و علم واجب عینى و واجب کفایى اشارت رفته است. دیگر مطالب این فصل دربارۀ علم به شرح ذیل است: نخست کدام دانش‌آموختنى است، علمى که نباید در پى آن بود و حاصل‌ناشدنى است.

    قرآن، همچنان که به علم فراخوانده است به فقه نیز دعوت کرده است. فقه در زبان قرآن غیر از فقه اصطلاحى است و در آیات مکى و قبل از تشریع احکام به آن اشاره شده است. این فقه در اختیار کافران و منافقان قرار نمى‌گیرد.

    از جمله واژگان قرآنى که با علم و عقل ارتباط دارد، حکمت است که بیست‌بار در قرآن به کار رفته است. حکمت به نظرى و عملى تقسیم شده است و کار پیامبر آموزش کتاب و حکمت به امت بوده است. مراد از کتاب و حکمت در قرآن و دعوت قرآن به حکمت، بحث‌هاى فرجامین این فصل است.

    یادگیرى و یاد دادن در قرآن، عنوان فصل چهارم است. قرآن دستور داده است یادگیرى از راه خواندن و تلقى و گفتگو صورت پذیرد. یکى از لطایف قرآنى آن است که سگ دست‌آموز را بر غیر آن فضیلت داده است. از جمله آداب آموزش در قرآن آن است که متعلم در آموختن نباید به اندازه‌اى خاص بسنده کند. باید براى فراگیرى دانش از اهل ذکر و خبرگان به وجه احسن پرسش نمود. در ادبیات آموزشى قرآن براى کسب دانش باید به آبشخورهاى زلال آن رجوع و براى دست یافتن به دانش به سختى و سفر دور و دراز تن داد و دانش را از هرکس که به دین یا دنیا علم دارد باید آموخت و در آموختن در رفتار با معلم شرط ادب نگه داشت واز گوش و چشم و دل براى یادگیرى بهره گرفت و پس از یادگیرى به دیگران آموزش داد وزکات علم را پرداخت و در نظر داشت که خداوند بهترین معلم است و پیامبران او همگى‌معلم بوده‌اند و رسول خدا (ص) پیشواى معلمان است و عالمان جانشینان پیامبر در آموزش به مردم‌اند.

    فصل پنجم، شکل‌گیرى روحیه علمى در قرآن عنوان گرفته است. این مهم از بزرگ‌ترین موضوعات مورد عنایت قرآن کریم است و براى تحقق آن، آموزش تعالیمش را به روش‌هاى ذیل مطرح ساخته است: رد گمان در جایى که یقین مطلوب است، در زمینه علم از امیال و عواطف نباید پیروى نمود، از تقلید چشم‌بسته از پدران و گذشتگان باید دورى جست، به پیروى از بزرگان و سران هم نباید تن داد، باید با بررسى و تفکر پذیرفت و از پذیرش دعوى بى‌برهان تن زد، شرک جهل است زیرا دعوى بى‌برهان است، برخى از برهان‌هاى مورد اشاره در قرآن، رعایت قوانین الهى در هستى و جامعه.

    در فصل فرجامین به اعجاز علمى در قرآن پرداخته شده و آمده است که مشرکان با پافشارى از رسول اکرم (ص) مى‌خواستند نشان‌هاى اعجازى دال بر صداقت گفتار خود بیاورد، و قرآن خواسته آنان را رد مى‌کرد و مى‌گفت اگر اندیشه کنند و خرد ورزند همین کتاب نشانه و اعجاز بزرگ است، پس از این یادآورى شده است که از دیرباز به وجوه گوناگونى از اعجاز قرآن پرداخته شده است و در عصر حاضر، اعجاز علمى قرآن مطرح و دربارۀ آن بسیار نوشته شده است.

    پدیدآورنده در ادامه سخن به شمارى از اعجازات علمى در قرآن اشاره کرده و به انتقاد از کسانى پرداخته است که متأثر از شرایط زمان و مکان مطالبى نادرست را بر قرآن تحمیل مى‌کنند و به نمونه‌هایى از این برداشت‌هاى ناروا و تحمیل‌ها اشاره کرده و افزوده است که برخى از دانشمندان بر اساس اصول و ضوابط علمى و با احتیاط تمام به بیان اعجاز علمى قرآن پرداخته‌اند، مانند: دکتر زغلول نجار و دکتر عبدالحافظ حلمى.

    گفتنى است این کتاب خواندنى، خالى از خطاهاى مطبعى نیفتاده است مثلاً در جایى آمده است: هذه الحمله (ص 59)، درست آن هذه الجمله است. نیز آمده است: قأیطل (ص 261)، درست آن فأبطل است.

    • منابعى براى مطالعه بیشتر:

    سعد کمونى، العقل العربى فى القرآن (بیروت، المرکز الثقافى العربى، 2005 م)؛ حبیب‌الله دانش‌شهرکى، عقل از نظر قرآن و حکمت متعالیه (قم، بوستان کتاب، 1387)؛ حامد هوال، التعلم والتعلیم فى القرآن (کویت، مکتبه الفلاح، 1981 م)؛ عبدالغفور محمد طه قیسى، العلم والعلماء فى القرآن الکریم (بغداد، مرکز البحوث والدراسات الاسلامیه، 2008 م). [۱]


    پانویس

    1. رفیعی، بهروز، ص251-254


    منابع مقاله

    رفیعی، بهروز، کتاب‌شناسی تعلیم و تربیت در اسلام، مرکز بین‌المللی ترجمه و نشر المصطفی(ص)، قم، یکم، 1390ش.

    وابسته‌ها