ابن نصوح
ابن نَصوح، شاعر پارسیگوی (د 793ق/1391م). نام وی به درستی معلوم نیست و در آثار مورخان و تذکرهنویسان همزمانش ذکری از او نیامده است، ولی بعضی از متأخران نام وی را فضل اللـه، کمالالدین و یا محمود نوشتهاند. با این همه، در این منابع نیز آگاهیهای اندکی درباره زندگانی و احوال شاعر وجود دارد.
زادگاه
اصلش از شیراز بوده و پدرش از بزرگان شیراز بود به همین سبب به ابن نصوح فارسی یا شیرازی شهرت داشته است و شاعر خود نیز همه جا ابن نصوح تخلص کرده است.
تحصیلات
چنانکه تقیالدین کاشی نوشته است، ابن نصوح از کودکی نزد مشایخ و اهل معرفت پرورش یافت. وی در صوفیآباد به خدمت شیخ علاءالدوله سمنانی رسید و در تصوف و سیر و سلوک مدتها شاگرد او بود و شیخ به خواهش ابن نصوح رسالهای در اسرار حالات نبوت برای وی نوشت. تقیالدین قسمتی از این رساله را عیناً آورده است، اما آنچه او نقل کرده، فصلی از رساله «بیان الاحسان لاهل العرفان» علاءالدوله سمنانی است که برای یکی از مریدانش به نام محسنالدین محمد نوشته است و در آن نامی از ابن نصوح دیده نمیشود. این رساله در حدود 712-713ق/1312-1313م تألیف شده و ا بن نصوح که پس از این زمان 80 سال زنده بوده، در این تاریخ اگر هم به دنیا آمده بوده، کودکی بیش نبوده است. بنابراین مطالب تقیالدین در این مورد درست به نظر نمیآید و احتمالاً ابن نصوح در سالهای آخر عمر علاءالدوله سمنانی (د 736ق/1336م) محضر وی را درک کرده است.
تخصص
آغاز شاعری ابن نصوح را در روزگار ابوسعید بهادرخان ایلخانی (736ق) دانستهاند و به گفته تذکرهنویسان، وی مثنوی مشهور دهنامه خود را به نام غیاثالدین محمد بن رشیدالدین (د 736ق) وزیر نامور و ادبپرور این سلطان به نظم کشید. ابن نصوح در شاعری خود را شاگرد سلمان ساوجی (د 778ق) دانسته و بدین امر افتخار کرده است. وی ظاهراً مدتها در مصاحبت سلمان به سر میبرده است. پس از فروپاشی حکومت ایلخانان و بنیان نهادن حکومت جلایریان به دست شیخ حسن ایلکانی (741-757ق/1340-1356م)، ابن نصوح به دربار جلایریان راه جست و نزد سلاطین این سلسله ارج بسیار یافت. ابن نصوح را باید شاعر عهد جلایریان دانست، زیرا تقریباً تا آخر عمر در خدمت پادشاهان این سلسله و مداح آنان بود، با این همه تنها قصیدهای چند از وی در ستایش سلطان حسین بن شیخ اویس و سلطان احمد جلایر باقی مانده است. ابن نصوح در مرگ سلطان حسین جلایر که در تبریز به دست برادرش احمد کشته شد، مرثیهای مؤثر سروده و عجیب آنکه در انتهای همین مرثیه جلوس احمد را نیز تهنیت گفته است. ابن نصوح غیر از سلاطین جلایری، کمالالدین علی یعنی کمالالدین علی یلغز، وزیر سلاطین جلایری و عبدالرحمن نامی را که ظاهراً از وابستگان دولت ایلکانی بوده، مدح کرده است. همچنین وی قصیدهای در ستایش خواجه غیاثالدین محمد معروف به شیخ کججی (د 778ق/1376م)، از اکابر عرفا و بزرگان تبریز، دارد. ابن نصوح چنانکه از اشعارش بر میآید، بیشتر عمر را در تبریز گذرانده و زمانی که به ناچار در خدمت سلاطین جلایری در بغداد به سر میبرده، همواره اشتیاق فراوان خود را به بازگشت به تبریز اظهار میکرده است. با اینهمه از وی قصیدهای غرّا در ستایش بغداد باقی مانده که در آن بغداد با بهشت مقایسه شده است. از نظر تقیالدین گرچه شعر ابن نصوح مرتبتی ندارد، اما پیش از این شهرت تمام داشته و مستعدان میپسندیدهاند. به نظر میآید که داوری تقیالدین به مقتضای سلیقه مردمان روزگار وی و رواج سبک هندی ــ که با سبک عراقی معارضه میکرده ــ بوده باشد. به هر حال اگرچه مقدار کمی از قصاید و غزلیات وی باقی مانده، ولی همین اندک نیز نمودار استادی و مهارت او در سرودن قصاید استوار و غزلهای روان است. شیوه او در سخن همان شیوه استادش سلمان است و چون اغلب شاعران سده 8ق، در اشعار وی مضامین عاشقانه و افکار عارفانه درهم آمیخته است.
مذهب
ابن نصوح شیعی مذهب بود و علاوه بر اشارات پراکندهای که در اشعارش در اینباره دیده میشود، ترکیببندی از او در منقبت علی(ع) در دست است که به روشنی در آن اعتقاد خود را به وصایت و جانشینی آن حضرت بیان کرده است و این امر البته با رواج تشیع در دورۀ سلاطین جلایری شگفت نیست.
وفات
تقیالدین کاشی درگذشت ابن نصوح را در 793ق در تبریز گزارش کرده است (ص 254، سطر 21). مسلم است که ا بن نصوح تا 788ق/1386م زنده بوده، زیرا در تحریری از مثنوی دهنامه خود، این تاریخ را ذکر کرده است. در همین سال امیر تیمور تبریز را فتح کرد و این در حالی بود که سلطان احمد جلایر که یارای مقاومت نداشت، قبلاً به بغداد گریخته بود. ظاهراً بعد از فرار احمد بود که ا بن نصوح در چند سال آخر عمر گوشه عزلت گزید و به زهد و سلوک روی آورد. چناکه خود در دهنامه گوید:
چو شهر خویش را پرفتنه دیدم بـه کنج انـزوا عزلـت گزیـدم
چو عنقا پای بیرون بردم از دام به قاف عشقبازی کردم آرام
اما تقیالدین کاشی کنارهگیری ابن نصوح از ملازمت دربار و عزلت گزیدن او را پس از مرگ سلطان احمد جلایر دانسته است که باتوجه به اینکه سلطان احمد (د 813ق) 20 سال پس از مرگ ابن نصوح زنده بوده است، این سخن درست به نظر نمیرسد. برخی از معاصران نیز در اینباره دچار اشتباه شدهاند.
آثار
- دیوان شعر
دیوان ابن نصوح را تقیالدین کاشی در دست داشته و به نوشته او دیوان شعر وی، شامل قصیده و غزل و انواع دیگر شعر، قریب 000‘4 بیت بوده و در عراق و فارس یافت میشده است. تقیالدین به ذکر چند قصیده و اندکی از غزلیات وی ــ مجموعاً حدود 000‘1 بیت ــ بسنده کرده است (ص 254-270).
- محبتنامه
ابن نصوح غیر از دیوان، مثنوی مشهوری به نام محبتنامه یا دهنامه، از نوع دهنامههای سدۀ 8ق دارد که به بحر هزج مسدس مقصور یا محذوف سروده شده است. موضوع محبتنامه وصف حالات عاشق و معشوق و عشق است که در نامههای متعددی (دهنامه) به وسیله واسطههایی مانند باد، نسیم صبحگه، شانه، آینه و جز آنها بین عاشق و معشوق رد و بدل میگردد. در میان مثنوی گهگاه غزلیات شورانگیزی نیز به مناسبت آمده است. زبان محبتنامه روان و خوب و روی هم رفته از نظر ادبی مجموعه باارزشی است. از محبتنامه نسخههای متعددی وجود دارد. همانگونه که گفته شد، ابن نصوح به نوشته تذکرهنویسان، این منظومه را در روزگار سلطان ابوسعید و به نام وزیرش غیاثالدین محمد، فرزند خواجه رشیدالدین تألیف کرده بود، اما در نسخههایی از این منظومه که در فهرستها شناسانده شده و به ویژه در نسخه نسبتاً کامل محبتنامه که به شمارۀ 14/4925 در کتابخانه ملی ملک موجود است، نام این وزیر دیده نمیشود، بلکه در ابتدای نسخه مذکور از جمالالدین علی بوالعز ستایش شده که باید همان جمالالدین علی یلغزی (یا بلغری) از وزرای سلاطین جلایری باشد. نسخه دیگری از محبتنامه با نام دهنامه با آغاز و انجامی غیر از آنچه در نسخ یاد شده آمده، وجود دارد که در آن نام ابن نصوح و محبتنامه و تاریخ پایان تألیف آن به روشنی ذکر شده است.
ز هجـرت حـا و فـــا و ذال رفتـه مـه شـوّال را آغـاز هفتــه
شب عشاق را شمع صبوح است محبتنامه ابن نصوح است
این نسخه که چند ورقی بیش نیست، با ابیاتی در ذم عشق مجازی و ستایش عشق حقیقی و عرفانی آغاز شده است. سپس شاعر به اوضاع دردناک و مصیبتهای مردم تبریز، در پی حمله تیمور از 788ق که خود شاهد عینی آن بوده است، اشاره میکند. از برخی از ابیات این منظومه چنین برمیآید که شاعر آن را به صورت مؤخرهای سروده و بر تحریری از محبتنامه اصلی ضمیمه کرده و به دست وزیر برای شاه که در 788ق از پیش سپاه تیمور گریخته بود، فرستاده است. [۱].
پانویس
- ↑ عبد علی، محمد، ج5، ص 48- 50
منابع مقاله
عبد علی، محمد، دائرة المعارف بزرگ اسلامی، زیر نظر کاظم موسوی بجنوردی، تهران، مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، چاپ دوم، 1374.