حديث الروافض

    از ویکی‌نور
    (تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
    حديث الروافض
    حديث الروافض
    پدیدآورانابومعاش، سعید (نویسنده)
    سال نشرمجلد1
    چاپ1
    زبانعربی
    تعداد جلد1
    نورلایبمطالعه و دانلود pdf

    حديث الروافض تألیف سعید ابومعاش ازجمله آثار این نویسنده پرکار در دفاع از حریم تشیع و پاسخ به شبهات مخالفین است که به زبان عربی در یک مجلد منتشر شده است.

    ساختار

    کتاب در یازده فصل نگارش شده است. در ابتدای هر فصل شبهه، مسئله یا فضیلتی از امام على(ع) مطرح و سپس به شیوه‌ای منصفانه و مستدل مورد نقد و بررسی قرار گرفته است.

    شیوه نگارش اثر محققانه و با استناد به منابع مختلف اهل سنت است. نویسنده در موضوعاتی ترجیح داده که تنها با ارائه مستندات و موارد متعدد استدلال کند؛ به‌عنوان‌مثال در بحث پرهیز از بغض اهل‌بیت(ع) به مطالب 13 منبع اهل سنت اشاره کرده و سپس تأکید کرده که این اندکی از روایات در این زمینه است.[۱]

    گزارش محتوا

    از شبهات مطرح شده در فصل اول شبهه‌ای است که با روایت «اصحابی کالنجوم» مرتبط است، علامه کراجکی بر این روایت ردیه‌ای نوشته است و می‌گوید: یکی از امور عجیب، غلو اهل سنت در بزرگ نمودن صحابه و افراط در تعظیم آن‌ها است چنان‌که می‌گویند: کسی که یکی از صحابه را تنقیص کند به بهشت نمی‌رود و کسی که سخن زشتی را از آن‌ها روایت کند مسلمان نیست. و می‌گویند ما از آن‌ها عیبی سراغ نداریم و گناهی از آن‌ها سر نزده است و کسی را که در این موضوع با آن‌ها مخالفت کند زندیق است و کسی که با آن‌ها به مناظره بپردازد و از آن‌ها دلیل بخواهد، بدعت‌گذار شریر رافضی است. این در حالی است که اهل سنت درباره رسولان برگزیده و انبیای برتر، که خداوند متعال به ایشان بر جهانیان احتجاج کرده، سخنانی می‌گویند که لرزه بر اندام انسان می‌اندازد. سؤال اینجاست که چگونه اتهام باطل به انبیا، اسلام و حیا و طعنه به حق زدن بر برخی صحابه منافق ضلالت و کفر است؟ چگونه طعنه‌زننده بر انبیای برگزیده، راست‌گو و کسی که عیبی بر یکی از صحابه غیر معصوم بگیرد رافضی زندیق است؟[۲]

    در دومین فصل کتاب چنین می‌خوانیم که صراط مستقیم امیرالمؤمنین علی(ع) است نه کس دیگری. ترمذی در المناقب المرتضویة از امام على(ع) چنین نقل کرده است: «من کسی هستم که رسول‌الله(ص) به او فرمود یا علی راه، راه توست و موضع، موضع توست». حافظ حاکم حسکانی در شواهد التنزيل، به اسنادش از ابوزبیر از جابر بن عبدالله نقل کرده که رسول‌الله(ص) فرمود: «خداوند علی و زوجه و فرزندانش را حجت‌های خداوند بر خلقش قرار داد؛ ایشان ابواب علم در امت من هستند. کسی که به ایشان هدایت جوید به صراط مستقیم هدایت می‌شود»[۳]

    در بخش دیگری از این فصل شمه‌ای از فضائل آن حضرت ذکر شده است: ازجمله نعمت‌های خداوند بر علی بن ابی‌طالب(ع) پرورش یافتن در دامن رسول‌الله(ص) بود. آن حضرت اولین کسی بود که به رسول‌الله(ص) ایمان آورد و در سن دوازده سالگی آنچه را که از جانب خداوند آورده بود تصدیق نمود[۴]

    سومین فصل کتاب نیز با مطلبی درباره صحابه آغاز شده است. نویسنده هم‌نشینی و مصاحبت با رسول‌الله(ص) را فضیلتی بزرگ و شرفی عظیم برای کسی می‌داند که قدر آن را بشناسد، اما این هم‌نشینی سبب عصمت از گناه نمی‌شود چراکه در میان صحابه، اولیا، اصفیا، صدیقان و علما و نیز افراد مجهول‌الحال و منافقین اهل جنایات و توطئه‌چینی نسبت به اسلام و مسلمین وجود داشتند. نویسنده در رابطه گروه اول چنین اظهارنظر می‌کند که صحابه عادل بر همه مسلمین حجت هستند. کسانی هم مخفیانه و علنی نسبت به اسلام خدعه می‌کردند مانند خالد بن ولید نه خودشان ارزشی دارند و نه اخبارشان. اظهارنظر درباره افراد مجهول‌الحال را نیز به بعد موکول می‌کند.

    سپس می‌افزاید سازندگان حدیث و ناصبی‌ها که قرن‌ها پس از وفات رسول‌الله(ص) آمدند مانند ابن تیمیه، ابن حزم و مانند آن‌ها از عوامل بنی‌امیه و بنی‌عباس که هزاران حدیث به پیامبر(ص) و اهل‌بیت(ع) ائمه طاهرین(ع) نسبت داده‌اند، اسلام را از مسیر صحیحش منحرف کرده‌ اگرچه لفظ صحابه و تابعین بر آن‌ها اطلاق شود[۵]

    اسکافی در این رابطه چنین می‌نویسد: معاویه گروهی از صحابه و تابعین ضعیف‌النفس را مأمور نمود که اخبار قبیحی را درباره علی(ع) روایت کنند که مشتمل بر طعن و برائت از آن حضرت باشد و برای آن‌ها دستمزدی را قرار داد که به این کار تشویق شوند. آن‌ها هم احادیثی را برای او ساختند که او را راضی کند. ابوهریره، عمرو بن عاص و مغیرة بن شعبه و از تابعین عروة بن زبیر از آن جمله بودند. اسکافی سپس به این واقعه اشاره می‌کند که زمانی که ابوهریره با معاویه در عام‌الجماعه (سال 41ق که حسن بن علی(ع) خلافت را به معاویه واگذار کرد) به عراق آمد، به مسجد کوفه رفت. همین‌که کثرت استقبال مردم را دید دو زانو نشست و چند بار به پیشانی خود زد و گفت: ای اهل عراق آیا گمان می‌کنید که من بر خدا و رسولش دروغ می‌بندم و خودم را به آتش می‌سوزانم. به خداوند سوگند از رسول خدا(ص) شنیدم: برای هر پیامبری حرمی است و مدینه حرم من است، پس هر کس در آن بدعتی ایجاد کند، لعنت خدا و ملائکه و همه مردم بر او باد. سپس ابوهریره گفت: و من به خداوند سوگند یاد می‌کنم که علی در آن بدعت ایجاد کرد؛ زمانی که این خبر به معاویه رسید او را اکرام کرد و او را به حکومت مدینه گماشت[۶]

    در بخشی از فصل پنجم کتاب فتوای وهابیان در قتل شیعه و هدر خون ایشان مورد نقد قرار گرفته است. این مطلب به نقل از روزنامه «الاصالة» چنین آمده است: اندک زمانی پیش حادثه عجیبی در یکی از دول اسلامی اتفاق افتاد. در 16 ذی‌القعده امسال گروهی متشکل از 38 نفر از اساتید وهابی تکفیری در دانشگاه‌های دینی سعودی بیانیه‌ای را منتشر کردند که به‌منزله فتوا به قتل شیعه عراق بود و پس از ملاحظه قرائن حالی و عقلی معلوم می‌شود که این فتوا ریختن خون هر شیعه‌ای در دنیا را - با این استدلال که شیعیان روافض، صفویان، قسم خورده آمریکا، مدافع اسرائیل و اقدام کننده بر ضد اهل سنت هستند- مباح می‌شمارد. در بندهای پنج‌گانه این بیانیه به اقدامات مختلف بر ضد شیعیان تشویق شده است. نویسنده سپس در نقد این بیانیه ضد شیعی چنین می‌نویسد که هیچ گروهی از علمای اهل سنت در کل تاریخ اسلام مثل این فتوا صادر نکرده است که مسلمانان را بر جنگ داخلی که منجر به ریختن خون تعداد زیادی از مسلمانان می‌شود تشویق کند. این در حالی است که در مقابل، شیعه ریختن حتی یک قطره از خون شیعه یا سنی را حرام می‌داند و آن را از گناهان کبیره‌ای می‌داند که بخشیده نمی‌شود[۷]

    علمای مذاهب چهارگانه اهل سنت در دمشق فتوا به زندقه و کفر و زندانی کردن ابن تیمیه دادند و او در زندان قلعه دمشق از دنیا رفت. این مطلب در منابع مختلف ذکر شده است که نویسنده در فصل هشتم 90 کتاب را برای مراجعه محققین معرفی کرده است.[۸] علمای اهل سنت، الفاظ و تعبیرات مختلفی برای ابن تیمیه به‌کار برده‌اند که از آن جمله است: کافر، منافق، مبتدع، زندیق، ناصبی، منحرف و جاهل[۹]

    در فصل دیگری از کتاب، احادیث دروغینی که شیعه را به «روافض» معرفی می‌کند مورد نقد و بررسی قرار گرفته است. نویسنده معتقد است که این احادیث بر دو رکن اساسی استوار است: اول این‌که شیعه، به سلف اول طعنه می‌زند و از صحابه و همسران پیامبر(ص) بدگویی می‌کند. دوم این‌که شیعیان دین ندارند و هیچ ارتباطی به اسلام نداشته و کفاری هستند که تظاهر به اسلام می‌کنند درحالی‌که از اسلام دورند. قتل شیعه و نابودی ایشان برحسب این حدیث دروغین واجب است. نام‌گذاری شیعه به رافضه در احادیث دروغین اهل سنت، از سوی تعدادی از صحابه که دو تن از آن‌ها از اهل‌بیت(ع) هستند ذکر شده است: ام سلمه، معاذ بن جبل، علی بن ابی‌طالب(ع)، ابن عباس، فاطمه(س) و ابن عمر[۱۰]

    وضعیت کتاب

    در پاورقی‌های کتاب مستندات مطالب و توضیحات مفیدی ذکر شده است.

    فهرست منابع البته بدون اشاره به اطلاعات نسخه و تنها با ذکر نام کتاب و نویسنده در انتهای کتاب لیست شده است. پس‌ازآن نیز فهرست مطالب ذکر شده است.

    پانویس

    1. ر.ک: همان، ص337-331
    2. ر.ک: همان، ص17-16
    3. ر.ک: همان، ص70-65
    4. ر.ک: همان، ص99
    5. ر.ک: همان، ص120-119
    6. ر.ک: همان، ص133
    7. ر.ک: همان، ص181-180
    8. ر.ک: همان، ص232-225
    9. ر.ک: همان، ص181-179
    10. ر.ک: همان، ص276

    منابع مقاله

    مقدمه و متن کتاب.


    وابسته‌ها