المنجد في اللغة و الأعلام

    از ویکی‌نور
    المجند في اللغة و الأعلام
    المنجد في اللغة و الأعلام
    پدیدآورانمعلوف، لویس (نویسنده)
    ناشراسماعيليان
    مکان نشرايران - قم
    سال نشر1371ش.
    چاپجلد دوم چاپ يکم جلد يکم چاپ سوم
    موضوعدايره المعارف‏ها و واژه‌نامه‌‎هاي عربي

    زبان عربي - واژه‌نامه‌‎ها

    سرگذشت‌نامه - مجموعه‎‌‌ها
    زبانعربی
    تعداد جلد1
    کد کنگره
    ‏‎‏/‎‏م‎‏6‎‏م‎‏8 / 6622 ‏PJ‎‏
    نورلایبمطالعه و دانلود pdf

    المنجد في اللغة و الأعلام، اثر لویس معلوف (1284-1365ق)، از معروف‌ترین و پراستفاده‌ترین قاموس‌های عربی به عربی تألیف شده در قرن بیستم است.

    انگیزه تألیف

    درباره انگیزه تألیف این کتاب، مؤلف می‌گوید که از دیرباز احساس نیاز می‌کرد که کتاب قابل‌دسترس و سهل‌الوصولی برای دانش‌آموزان مدارس و دانشجویان تهیه کند که زیاد هم حجیم و ملال‌آور نباشد و روش فرهنگ‌های غربی را نیز از نظر متد، روش و وضوح دلالت، دارا باشد. لذا برای رسیدن به این هدف، شروع به مطالعه و تحقیق در منابع مهم دراین‌باره و نیز مشورت‌خواهی با اهل علم و ادب و زبان نمودم و تلاش فراوان کردم و عبارات و جملات استوار و محکم قدما را، جمع‌آوری و فیش‌برداری کردم و کلماتی را که ارزش زبانی بالایی نداشتند، کنار زدم[۱].

    اهمیت کتاب

    لغت‌نامه «المنجد» یکی از لغت‌نامه‌های معروف در جهان عرب است، به حدی که بیشتر از لغت‌نامه «لسان العرب» و سایر واژه‌نامه‌های کهن، جای خود را میان اقشار فرهیخته و دانشجو باز کرده است[۲].

    ساختار

    دو مقدمه از مؤلف آغازگر کتاب بوده و مدخل‌ها، به ترتیب حروف الفبا و ریشه کلمات، در دو جلد لغات و اعلام، تنظیم شده است.

    این لغت‌نامه شامل تصاویر مختلف و نقشه‌های جغرافیایی بوده و به مرور زمان برخی کلمات و اصطلاحات جدید نیز به آن افزوده شده است. همچنین بعداً بخش اَعلام هم به المنجد افزوده شد که این کار توسط کشیش فردیناند توتل صورت گرفت. پس از آن، کتاب المنجد به چندگونه مختلف مانند المنجد الوسیط و منجد الطلاب و المنجد الکبیر و المنجد المعاصر للطلاب و المنجد المفصل و المنجد الکترونیک عرضه شد[۳].

    گزارش محتوا

    در مقدمات که مربوط به چاپ‌های مختلف کتاب می‌باشد، اشاره مختصری به موضوع و اهمیت کتاب شده است[۴].

    پیش از آغاز مطالب، به توضیح برخی از اصطلاحات، مانند افعال مزید، مشتقات، موصوف، مذکر و مؤنث، مثنی، جمع، صفت، نسبت، تصغیر، کتابت همزه و ابدال پرداخته شده است[۵].

    این لغت‌نامه، از جمله فرهنگ‌های خوش‌دست و سهل‌الوصول است که در بین فرهنگ‌های عربی جدید، رواج و رونق زیادی دارد و دارای مدخل‌های بسیار است و در بین دیگر فرهنگ‌ها از نظر محتوا و نیز تعداد مدخل، فرهنگ برجسته و قابل‌اعتنایی است[۶].

    روش ترتیب مدخل‌های این قاموس، بر اساس حروف الفبا و ریشه لغات بوده و در هر مدخل، انواع مشتقات مربوط به مدخل مزبور، همراه با شواهد زبانی آورده شده است. در هر مورد، ابتدا شکل مجرد کلمه آمده و سپس، باب‌های مزید و اشتقاقات مختلف و اسم‌های مکان و زمان، اسم آلت، اسم فاعل، اسم مفعول، صفت مشبهه، افعل التفضیل و... آمده است. همچنین مؤلف، علائمی اختصاری برای بعضی رموز وضع نموده است مانند: «فا» برای اسم فاعل و «مف» برای اسم مفعول و «مص» برای مصدر و «م» برای مؤنث و «ه» برای مفعول و غیره[۷].

    گفتنی است در این کتاب، خطاها و اغلاطی در شرح لغات وجود دارد و نیز اعمال بعضی دیدگاه‌های مسیحیت و غرض‌ورزی‌های شرق‌شناسانه در خصوص مسائلی که با دین اسلام مرتبط است، در آن مشاهده می‌شود. ازاین‌رو مورد نقد پاره‌ای از لغویان قرار گرفته و عنوان شده است که در آن، از به‌کارگیری منابع و مراجع اصلی عربی، غفلت شده است[۸].

    گفتنی است وقتی این قاموس را برای جستجوی واژه‌ای در دست مطالعه قرار می‌دهیم، کم پیش می‌آید که در صفحه‌ای از آن، متوجه حضور واژه یا واژه‌هایی فارسی که معرب شده و تغییراتی در آهنگ و ریخت کلمه داده شده، نشویم[۹].

    ویژگی‌های کتاب

    برخی از مهم‌ترین امتیازات و ویژگی‌های این فرهنگ، عبارتند از:

    1. جدید و نسبتاً تازه بودن این قاموس، باعث شده است که واژه‌های عربی‌شده و فارسی‌الأصل بیشتری نسبت به واژه‌های معرب قدیمی که در قاموس‌های قدیمی‌تر مانند «لسان العرب» ابن‌ منظور، «تهذيب‌اللغة» ازهری، «قاموس» فیروزآبادی، «تاج العروس» زبیدی و... وجود دارد، در آن راه یابد. البته تعداد زیادی از واژه‌های معرب در دیگر قاموس‌های قدیمی هم آمده‌اند، اما واژه‌های معرب دیگری هستند که تازه‌اند و مربوط به دوران بعدی است که در این حوزه، هنوز کار درخوری انجام نگرفته است.
    2. ضبط واژه‌های جدیدی که وارد زبان عربی شده‌اند، چه آن‌هایی که عربی‌اند و از طریق اشتقاق، جدیداً ساخته شده‌اند و چه آن‌هایی که از دیگر زبان‌ها، از جمله فارسی یا زبان‌های اروپایی، وارد زبان عربی شده‌اند که قبلاً در قاموس‌های قدیمی‌تر نبود.
    3. لویس معلوف، بعضی واژه‌های هندی یا یونانی را ذکر کرده است که ابتدا وارد زبان فارسی شده بودند و از طریق فارسی، وارد عربی شده‌اند، اما به این سابقه، اشاره‌ای نشده است.
    4. نویسنده واژه‌های معرب فارسی و دخیل را غالباً آورده است و به فارسی بودن اصل واژه‌ها در اکثر موارد، اشاره کرده است، اما بعضی را نگفته است که به احتمال فراوان، نمی‌دانسته اما به اعتقاد برخی، فارسی بودن اصل آن‌ها امر مسلمی است.
    5. اشتباهاتی هم در شناساندن هویت بعضی واژه‌ها در کتاب وجود دارد، مثلاً: در مورد واژه «إبریز» یا «جِص» که ریشه فارسی دارند، گفته شده که «یونانی» است.
    6. در بخش لغات، گاه واژه‌هایی که مربوط به حوزه اَعلام است مانند اهواز یا بغداد و... آورده شده است، حال‌آنکه کتاب، بخش جداگانه اعلام را نیز دارد و می‌بایست این قبیل کلمات، در آنجا می‌آمد[۱۰].
      شاید بتوان یکی از مهم‌ترین ویژگی‌های این کتاب را وجود واژه‌های فارسی معرب در آن دانست که به‌عنوان نمونه، به چند مورد از آنها اشاره می‌شود:
    7. الإبریسم و الإبریسَم: الحریر (فارسیة): در زبان عربی کلمه‌ای بر وزن «أفعیلَل» وجود ندارد. در تعریب، ابریشم را به این وزن برده‌اند و حرف «ش» را هم به «س» تبدیل کرده‌اند مانند نیسابور. مخفف آن به شکل بریسم و بریشم نیز کاربرد داشته است و ابریسمی صفت نسبی است. این واژه در فارسی میانه «بریشم» بوده است.
    8. الإبریق: ج أباریق: إناء له عروی و فم و بُلبُلة (فارسیة): این واژه را عربی شده آبریز دانسته‌اند. این واژه برظرف دارای دسته اطلاق شده و به تاس حمام و دَلو هم گفته می‌شود. این کلمه از فارسی به عربی رفته و از آن طریق به زبان‌های اروپایی راه‌یافته‌است؛ در فرانسوی (brac) و در ایتالیایی (braca) شده است. گونه دیگر تعریف این واژه، «إبریج» است. این کلمه سیزده بار در قرآن کریم به‌کار رفته است. همچنین در شعر شاعران عصر جاهلیت همچون أعشی، سلامﮥ بن جندل، عنتره، عدی بن زید وعلقمه نیز آمده است.
    9. الإبزیم و الإبزام ج أبازیم: شیءٌ من معدن یقوم مقام العروة یکون فی أحد طرفیه لسان یدخل فی الطرف الآخر. یقال: «انشب الإبزیم» (أی بکّله) (فارسیة): این واژه فارسی و معرب است به معنای زبانة پیش‌بند؛ زبان مانندی که در یک سر کمربند باشد و در حلقه سر دیگر گردد. بزیم که بزائم جمع آن است، گیره‌هایی است که زنان، حیک یا حائک خود را- که نوعی پوشش است- با آن‌ها به هم متصل می‌سازند. به معنای گیره یا حلقه مقابل آن است. ابزیم یا ابزین درع که زرفین هم گفته می‌شود.
    10. الأخُور: الإسطبل (فارسیة).
    11. الآذریون: جنس زهر من المرکبات الانبوبیة، برتقالی اللون، یکثر علی شواطیء المتوسط. یزرع فی الحدائق. آذریون بر گل زرد رنگی اطلاق می‌شود که دارای کرک یا پرزهای سیاه است. ایرانیان آن را خجسته می‌دانستند و در خانه‌هایشان نگه می‌داشتند. خوشبو هم نیست. آذریون فارسی است و از (آذر + گون) ترکیب یافته است. نام دیگر آن در فارسی «گلیم شوی» است. در شستن پارچه‌های پشمی خاصیت سفیدکنندگی دارد. علت نامیدن آن به این نام، به دلیل شباهت آن است به رنگ آتش. این واژه در بندهشن به شکل «آدور گونگ» آمده است.
    12. الأستاذ: ج أساتذة و أساتیذ: المعلم، المدبر، العالم، کبیر دفاتر الحساب (فارسیة): شکل پهلوی آن به صورت «اوستات» در مینوی خرد، به‌کار رفته است[۱۱].

    ترجمه‌های المنجد در ایران

    کتاب المنجد در ایران ترجمه‌هایی به فارسی دارد، از جمله منجد الطلاب ترجمه محمد ریگی، فرهنگ جامع نوین ترجمه احمد سیاح، الرائد ترجمه رضا انزابی‌نژاد و المنجد الطلاب ترجمه قاسم بوستانی[۱۲].


    وضعیت کتاب

    در چاپ‌های اخیر، از نظر رنگ و تصاویر و جدول‌ها و انواع نقشه، کارهای خوبی برای جذا‌ب‌تر شدن، روی آن انجام گرفته است[۱۳].

    کتاب برای نخستین بار در سال 1907م تحت عنوان «المُنجِد» منتشر شد. معلوف در چاپ‌های بعد، تجدیدنظرهایی در آن انجام داد. بعداً نیز بخش جدیدی با عنوان فرائد «الأدب و الأقوال السائرة عند العرب» را که حاوی امثال است بدان اضافه نمود. همچنین بخش اعلام مربوط به افراد و اماکن جغرافیایی را به آن افزود. این اثر در هریک از کشورهای اسلامی جداگانه ده‌ها بار به چاپ رسیده و در مجموع صدها بار منتشر شده است[۱۴].

    فهرست مطالب در ابتدای جلد نخست آمده و جدول مهم‌ترین حوادث تاریخی دنیا و اکتشافات علمی، به همراه تصاویری از نقشه‌های قدیمی جهان، در انتهای جلد دوم قرار گرفته است.

    پانویس

    منابع مقاله

    1. مقدمه و متن کتاب.
    2. محسنی، شهباز، «قاموس المنجِد و واژه‌های معرب فارسی در آن»، پایگاه مجلات تخصصی نور، ادبیات فارسی (دانشگاه آزاد مشهد)، تابستان 1395- شماره 49.
    3. بی‌نام، «لغتنامه معروف عربی «المنجد» ۱۱۰ ساله شد»، برگرفته از خبرگزاری مهر، انتشار 27 مرداد 1397، کد خبر4377604
    4. نوری، محمد، «کتابشناسی فرهنگ های عربی»، آینه پژوهش، خرداد و تیر 1377 - شماره 50 (‎5 صفحه - از 36 تا 40).


    وابسته‌ها