سید برهانالدین، مرشد مولانا
سیّد برهانالدّین، مرشد مولانا | |
---|---|
پدیدآوران | کاظم محمّدی (نویسنده) |
ناشر | انتشارات نجم کبری |
مکان نشر | ایران ـ کرج |
سال نشر | 1392 ش |
چاپ | 1 |
شابک | 7-0-91374-964-978 |
موضوع | عارفان، ایران، سرگذشتنامه. |
زبان | فارسی |
تعداد جلد | 1 |
کد کنگره | 3م3م/2/279 BP |
نورلایب | مطالعه و دانلود pdf |
سیّد برهانالدّین مرشد مولانا نوشتهی کاظم محمّدی کتابی است نقدی تحلیلی که به شرح زندگی، سلوک عرفانی واندیشههای عارف کمتر شناخته، یعنی سیّد برهانالدّین محقّق ترمذی با لقب سیّد سرّدان میپردازد. سیّد برهان نیز یکی از آن آشنایان غریب است. از بزرگان دیار معرفت که از قضای روزگار ناشناخته مانده و چنانکه باید از وی تجلیل و قدردانی نکردهاند. سیّد برهان نیز به مانند استاد بزرگ خود بهاء ولد همواره ذیل نام بزرگ خداوندگار مولانا بوده و کسی چندان که باید وی را محلّی از اعراب نگذاشته است. آن یکی صرفاً پدر بوده و این یکی صرفاً لالای دوران کودکی. و این جفایی بزرگ به این مرید و مراد بوده که در طیِّ این هشتصد سال رفته است. در خصوص بهاء ولد در غرب که هیچ رسالتی در این باره ندارد با این حال غیورمردی از دیاراندیشه دستاندر کار شد و بهاندیشههای او پرداخت و اندیشمندی از دیار عارفان نیز در ایران به این امر اهتمام نمود. امّا در خصوص سیّد برهان این کتاب که اکنون از آن سخن میگوییم نخستین اثر عالمانه است که به طور مستقل و پژوهشی و دقیق نوشته و منتشر میشود. نویسندهی کتاب که از ناموران مولوی شناسی و عرفان پژوهشی استاندکی قبل از این کتاب که چاپ نخست آن در سال 1392 به انتشار رسیده است در سلسله برنامههایی تحت عنوان «نقد حال» که از رادیو فرهنگ از سال 1391 تا 1393به طور مستمر و در روزهای فرد پخش میشد و حدود 380 قسمت را در بر میگرفت منحصراً و کاملاً پژوهشی به مولانا و آنچه که به او مربوط بود میپرداخت به پدر مولانا و لالای او یعنی سیّد برهانالدّین محقّق ترمذی هم پرداخته است که از بین آن برنامه ها تاکنون چهار جلد از آنها بدین شرح منتشر شده است: پیشینهی عرفان و تصوّف مولانا، بهاء ولد (سلطان العلمای بلخ)، سیّد برهان لالای مولانا و مولانا و شهان آسمانی. غیر از این نیز کتابی مستقل و پژوهشی در بارهی سیّد برهان تحت عنوان سیّد برهانالدّین مرشد مولانا به انتشار رسانده است. گفتنی است که از این نویسنده که خود مسندی عرفانی و جایگاهی دراندیشهی سلوکی دارد تا کنون بیش از یکصد و سی عنوان اثر پدید آمده که لا اقل نیمیاز آن مربوط به مولوی شناسی و مثنوی پژوهی و مسائلی است که با مولانا مرتبط است، به مانند پدر یا مرّبی او.
آنچه که از سیّد برهان در منابع قدیم و جدید دیده میشود به واقع ناچیز است کسی چنانکه باید به وی بهایی نداده و همواره تحت عنوان لالای مولانا از وی گذشتهاند ولی عنوان کتاب حاضر که سیّد برهانالدّین، مرشد مولانا نام گرفته لفظ «مرشد» بسیار مهم و کارساز است، لا اقل استاد محمّدی به این نقش با اجتهاد علمیخود در عرفان و مولوی شناسی اشاره دارد. در طول اثر نیز وی را مؤثّر در زندگی، سلوک واندیشهی مولانا میبینیم و برخلاف آنچه که گفتهاند و او را مربّی دوران کودکی دانستهاند در بالندگی و برگیِ مولانا بیشترین سهم و نقش را داشته است.
ضمناً قابل ذکر است که این کتاب، یعنی سیّد برهانالدّین، مرشد مولانا در ادامهی مجموعه مشاهیر عرفان و فلسفه است، که از سال هشتاد با انتشار چند جلد از آنها توسّط وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و بعد از آن توسّط انتشارات نجم کبری صورت گرفته که تا کنون بیش از سیزده شخصیّت عرفانی به مانند: ابن عربی، مولانا، شبلی، ابوحامد غزّالی، ابوسعید ابوالخیر، بایزید بسطامی، نجمالدّین کبری، علاءالدوله سمنانی، حلاج، سعدالدّین حموی و شهابالدّین سهروردی شیخ اشراق نوشته و به انتشار رسیده است. معلوم است که برخی از این عناوین به صورت پژوهشی و مستقل برای اوّلین بار در طول تاریخ چند صد ساله نوشته و منتشر شده است و از این بابت ما و جامعهی علمیبه استاد کاظم محمّدی بسیار مدیون هستیم.
ساختار
کتاب سیّد برهانالدّین، مرشد مولانا اثری است یک جلدی و با 400 صفحه که اختصاصاً به معرّفی این عارف کمتر شناخته میپردازد و از سیر و سلوک، آراء واندیشه های او میگوید. زندگی او را میکاود و در دقایق زندگیِ او ما را شریک و همراه میگرداند. در طول کتاب با مقولات زیادی مواجه میشویم که شاید کمتر شنیده یا دیده شده باشد، قلم نویسنده در این کتاب به مانند مجموعه مشاهیر عرفان و فلسفه چنان است که گویی با یکایک آنان زیسته است و به همین منوال ما را به همراه ایشان به سفری معنوی میبرد تا از ورای زمان حظّی معنوی از ایشان ببریم.
نویسنده در آغاز کتاب در بخش مقدّمه در خصوص تحقیقاتی با این تم میگوید: تحقیق و جست و جو در اقوال و احوال عارفان و اهل سلوک از لذّتبخشترین کارهای ممکن برای محقّقِ عرفان و تصوّف است، و این به چندین دلیل میتواند باشد، یکی از این بابت که اینان به معرفتِ عرفانی و کشف و شهودی رسیدهاند که بسیاری از پرده ها و حجابهای راه از برابر دیدگانشان به کناری رفته، چیزها دیدهاند و به جاهایی رسیدهاند. هم از این بابت که این بزرگان، از رشدیافتگان سلوک معنوی و عرفان الهی هستند و در کشف رمزهای دینی و تأویل آیات قرآنی گامها برداشتهاند و در فهم بهتر کتاب خدا مؤثّر بودهاند، و هم از این بابت که آنان در زمرهی اولیاء الهی و مردان خدا هستند و همین نکات میتواند اسباب شوق و وجد همه کس به ویژه اهل تحقیق را از برای ذکرشان فراهم سازد. برخی از ایشان جزو کسانی هستند که میتوانند برای عصر ما و نسل جوان ما الگویی مثبت و سازنده در جهت سلوک عینی، عملی، انسانی و اجتماعی باشند، زیرا که خود آنان در جمع زیسته و از برای رشد زمان و جامعهی خود کوشیدهاند. شاگردان و مریدان صالح و سالم پروردهاند. حاکمان را نصیحت و اصلاح کردهاند و در بسیاری موارد از خطاها و ظلمهایشان کاستهاند و بسیاری از سرگشتگان را به دین الهی جذب و علاقه مند کردهاند[۱].
آنچه که از مطالعهی آثار این استاد حاصل میشود این است که وی همچنان ه مانند مشایخ قدیم اعتقادی راسخ به سلوک عملی داشته و آن را اصل و اساس طریقت، عرفان و تصوّف میداند. بر این اساس بیش از آنکه به حرف و حدیث دل خوش کند، به دنبال آن است تا رفتار و عملی آگاهانه و عارفانه را در زندگی فردی و اجتماعی ببیند و از آن سخن بگوید از این رو به برخی از عارفان و صوفیان صافی به مانند سیّد برهان هم علاقهای خاص دارد و هم در استقبال نمودن از وی سخن میگوید. وی در بخش پایانیِ همین مقدّمه میگوید: آنچه که از تصوّف و عرفان عملی قابل ذکر است را میتوان در این شیخ مجرّب دید، عارفی عملی و در اوج سیر و سلوک عرفانی. در عین حال واقف به امور نظری و مکتوب تصوّف. این تسلّط بر عمل و نظر از اختصاصات ویژهی «سیّد برهان» است که در کمتر عارفی میتوان به مانند آن را دید. دانش نظری او بی اینکه تابع نظریّات صوری عارفان باشد و سیر عملیِ توأم با اخلاص او، وی را بسیار مختص و ویژه کرده است. از این رو شناخت وی در آئین تصوّف میتواند برای نو مریدان و تمام کسانی که میل به شناخت عرفان عملی و حتّی سلوک نظری را دارند بسیار مهمّ باشد، خاصّه که تربیّت عرفانیِ عارفی بزرگ به مانند مولانا جلالالدّین محمّد خراسانی(بلخی)، و همین طور شیخ صلاحالدّین زرکوب قونوی که ممدوح و محبوب حضرت مولانا است بر عهدهی وی بوده و در این کار به کمال آنچه را که باید به انجام و ثمر رسانده است. باشد که در این دوران برای تمام عاشقان سلوک، و سالکان عاشق، الگوئی مناسب و قابل تأسّی باشد[۲].
کتاب حاضر گذشته از مقدّمه به طور کلّی در دو بخش تدوین شده است که هر بخش برای خود زیرمجموعههایی چند دارد. بخش نخست به زندگی شناسنامهایِ سیّد برهان توجّه کرده و مطالب صوری زندگی او را معلوم داشته ولی با این حال در همانجا از سوک او نیز یاد شده است و مراتب تربیّت و رشد معنویاش نیز مورد نقد قرار گرفته است. و بخش دوّم ناظر به زندگی معنوی و سلوکی اوست کهاندیشهها و باورهای او به دقّت و زیبایی لحاظ شده است. برای شناخت این عارف به ناچار باید هر دو بخش را مرور کرد و اکتفی کردن به بخشی از هر کدام چنانکه باید ما را به حقیقت نهایی که شناخت دقیق و عالمانهی اوست راهنما نخواهد بود. به هر جهت فهرست کتاب که تطویلی هم دارد بدین شرح است:
بخش اوّل: زندگی و سلوک سیّد برهانالدّین که مطالب این بخش طبق فهرست کتاب چنین است: مولانا و سیّد برهان. سیّد برهان و بهاء ولد. سیّد برهان و تربیت مولانا. سیّد برهان جامع حال و قال. مریدان و شاگردان سیّد برهان. معارف سیّد برهان. علم و دانش سیّد برهان. سخنوری سیّد برهان. باورمندی و دینداری سیّد برهان. اقتباس مولانا از سخنان سیّد برهان. سیّد برهان و پایبندی به شریعت. مجاهدات و ریاضات نفس. سیّد برهان از زبان سیّد برهان. عروج به عالم حق.
بخش دوّم: نگاهی بهاندیشههای سیّد برهان، با مطالب شماره گذاری شده از 1 تا 31 بدین شرح: 1- خدا و توحید 2- قرآن 3- حدیث 4- پیامبر(ص) 5- امام علی(ع) 6- شیخ، پیر 7- علم و دانش 8- ایمان و مؤمن 9- کفر و کافر 10- ریاضت و مجاهده 11- نماز و روزه 12- طاعت و عبادت 13- نفس 14- زن 15- حسد 16- ادب و آداب 17- غذای روح و جسم 18- کرامت 19- همنشینی با نااهل 20- اولیاء الهی 21- ذکر عرفا 22- عشق و محبّت 23- غم و شادی 24- اشارات فقهی 25- جسم و جان 26- سنّت نبوی 27- نیستی و فنا 28- حکمت 29- ذکر 30- فقر و فقیر 31- خرقه و طریقت سیّد برهان.
چنانکه از متنِ دو بخش و فهرستِ آن بر میآید چیزی از قلم نیفتاده است. در واقع هر چه که در خصوص فرد مورد نظر بایستهی دانستن بوده باشد در این فهرست میتوان دید و در مورد آراء و باورهای او نیز فهرستی کامل در اختیارمان قرار گرفته که به خوبی با مرور آن میتوانیم به ماهیّت و نوعاندیشههای سیّد برهان پی ببریم، خاصّه که تمام موارد با قید اسنادی معتبر نگاشته شده است. در عین حال نوع نگارش نویسنده را هم نباید از خاطر ببریم که کاملاً نقدی و با صراحت و هم اجتهادی است.
گزارش محتوا
کتاب شیّد برهانالدّین، مرشد مولانا کاری ویژه در معرّفی یک عارف ناشناخته است که به این ژرفا و وسعت و نیز به این گستردگی و استقلال برای نخستین بار است که پژوهش و نگارش میشود و در واقع این کتاب نیز به مانند برخی دیگر از آثار کاظم محمّدی از اوّلینها محسوب میشود که بدین شیوه و کیفیّت در طول این هشتصد سال بی سابقه بوده است. با آنکه همواره در منابع قدیم و در نوشته های متعاقب آن تا به امروز خبری مستقل از سیّد برهان نبوده و همواره به عنوان لالای مولانا و یا شاگر و مرید بهاء ولد معرّفی میشده است، واقع آن است که مولانا بسیاری از داشته های خود را مدیون اوست و در جای جای آثار مولانا میتوان ردّ پای زندگی واندیشهی سیّد برهان را یافت، خاصّه مولانا وی را با صراحت تمام کامل و نور میخواند. چنان که در این باره مؤلّف محترم میگوید: سیّد برهانالدّین در نگاه مولانا عارفی کامل و ولیّی واصل و سراسر نور بود، چنانکه در مثنوی از او یاد کرده و گفته است:
پخته گرد و از تغیّر دور شو' | رو چو برهان محقّق نور شو | |
چون ز خود رَستی همه برهان شدی | چونکه بنده نیست شد سلطان شدی[۳] |
به راستی که مولانا او را به خوبی توصیف و تعریف کرده است، فردی نورانی و از خود رسته و به تمامیبه حق پیوسته، کسی که مولانا را تربیتِ دینی و عرفانی نموده، و مولانای بزرگ، بسیاری از داشتههای ادب و آداب و سلوک و معرفتِ خود را وامدار و مدیون اوست، و این ابیات که تقریباً در دههی آخر عمر مولانا سروده شده نشانهی این ارادت و حق شناسی، و یادکرد عاشقانه و مریدانه نسبت به آن پیر آگاه و مجرّب طریقت عرفانی است. عشق و ارادت مولانا به این پیر مجرّب سلوک چنان بوده که محکمترین افکار وی با او گره خورده و خود را ساخته و پرداختهی باورهای استوار او میدید، با او به غم و شادیهای بیکران مینشست، و با او به قبض و بسط میرسید، حالات او و سخنان او را مدام به گفت و تجربه مینشست، و این انفعالِ خوش چنان بر جان مولانا خوش نشسته بود که تا آخر، اینهمه را چونان گوهری گرانبها برای خود حفظ و نگهداری کرد. [۴].
از منابعی که زندگی مولانا را رقم زدهاند و یادی از سیّد برهان کردهاند در هر دو دیده میشود که مولانا در دو مقطع زمانی متفاوت از راهنماییها و ارشادات سیّد برهان برخوردار بوده است، یکی دوران کودکی و یکی هم بعد از مرگ پدر در قونیه که به محض مطّلع شدن سیّد از مرگ استاد خود، خود را به مولانا رسانده و تعالیم سلوکیِ او را هم از بابت نظری و هم عملی به انتها رسانده است و این چیزی نیست که مورد انکار باشد. نویسندهی کتاب بر خلاف اغلب مفسّران قدیم و جدید بر این است که مولانا سلوک و فهم سلوکی و کمال معنوی خود را مدیون سیّد برهان بوده و از شمس تبریزی چیزی به عنوان سلوک وام نگرفته است که شمس را در این راستا ناقص و خام میدانسته و در سلوک و آداب آن در اشکالات عدیده. به گفتهی فرزند مولانا، سلطان ولد با بازگشت سیّد برهان بعد از مرگ بهاء ولد حدود نه سال دیگر مولانا را همراهی و در کار سلوک یاری میکرده است. [۵]. همین مطلب را افلاکی نیز در مناقب العارفین اشاره کرده است[۶]. نویسنده در بخشی از کتاب اشاره به جامع حال و قال بودن سیّد برهان دارد و این بدان معناست که در نظر و عمل هر دو استادی تمام بوده است و مولانا نیز نمونه ای از شاگردان برجستهی او منظور میشده است، گر چه قبلاً صلاح الدّین زرکوب هم در زمرهی مریدان و شاکردان وی بوده است که مولانا او را به جهت کمالاتی که داشت مدّتی خلیفهی خود ساخته بود و با درگذشت او غزلی بسیار عالی و سوزناک در مصیبت او گفت که در دیوان کبیر وجود دارد.
از سیّد برهانالدّین نیز به مانند بهاء ولد معارفی باقی مانده که بسیار مختصر است و از لحاظ حجم و نگارش به پای کتاب بهاء ولد نمیرسد ولی هماناندک مقالات نیز نشان از عمق معنا و گسترهی فهم سیّد دارد. قهراً کسی که با عرفان آشنا باشد و به آن رساله نظری بیندازد درک و دانش سیّد را میتواند حدس بزند. از آن کتاب نیز چیزهای زیادی در مثنوی مولانا وارد شده است که نشان هم ارادت و علاقهی مولانا به آنگونه مطالب و هم باور به آنها است. نویسنده در این باره مینویسد: برهانالدّین معارف را در طول ده سال، یعنی بین سالهای (629 ق) تا آخر عمر، یعنی (638 ق) تقریر و بیان نموده است، این کتاب از جهاتی چند ارزشمند است، یکی از این بابت که به احتمال بسیار زیاد عین عبارات و اقوال خود سیّد است، دیگر آنکه برخی از اقوال و خصلتهای پدر مولانا از این کتاب به دست میآید، سه دیگر اینکه با توجّه به خدمت و حضور نُه سالهی مولانا که در حضور شریف سیّد بوده قهراً این عبارات و کلمات به خود مولانا نیز تعلیم و القاء شده است و وجود مشابهاتی چند که در مثنوی هست نیز مؤیّد همین مطلب میتواند باشد. کتاب معارف نشان میدهد که سیّد بر عرفان و تصوّف زمان خود و بر آنچه که پیش از زمان خود در این باره وجود داشته است تسلّط و اشرافی تام داشته و برخی از عبارات و مفاهیم را در این خصوص نقد و نقل میکند و بسیار نکته سنجانه و نافذ به مسائل عرفانی نظر نموده است. کتاب معارف به انضمام دو تفسیر مجزّا از سورههای محمّد(ص) و فتح که توسط مرحوم بدیعالزّمان فروزانفر به چاپ رسیده کاری بسیار گران و پسندیده است و در شناخت مولانا و افکار او قدمیبلند و تمهیدی گسترده به حساب میآید. آنچه که در معارف سیّد آمده نه تنها در مثنوی و دیگر آثار مولانا به مانند دیوان کبیر و فیه ما فیه تأثیر گذاشته بلکه در آثار دیگری که در شناخت مولانا مؤثّر است به مانند ولدنامه، مناقب العارفین، و نیز رسالهی سپهسالار تأثیری ژرف گذاشته است و برخی از سخنان سیّد به تمامیدر این کتابها ذکر و تکرار شده است[۷].
در بخشی ذیگز از دانشهای این عارف و هم از سخنوری و استادیِ او در وعظ و خطابه سخن گفته میشود. در دیگر بخشها هم به باورمندی، ایمانداری، شریعتمداری، و در بند احکام نبوی بودن را متذکّر میشود. درک توحید و نبوّت را در وی به قوّت تمام معرّفی کرده و تسلیم دین شدنش را کامل بیان میکند. ارادتی که وی به اشعار عرفانی سنایی داشته از اسباب آشنایی مولانا با سنایی است او نیز چونان سنایی در حکم حق و نبوت سلّمنا و اطعنا از خود نشان داده و دربست در اختیار حقیقت دین و دین حقیقی بوده است. در بین اعمال عبادی به نماز و روزه بیش از هر چیز دیگر بها میداده است و خود اکثر اوقات روزه بوده است و روزه را در تکامل سلوک معنوی بسیار مؤثّر میدانسته است. روزه و نماز نیز از ارکان خلوت و چلّههای کبرویه محسوب میشده است و از آنها که سیّد برهان، بهاء ولد و خود مولانا از زمرهی این طریق عرفانی و مکتب معنوی بودهاند و این روال کاری آنان محسوب میشده به جد به احکام شریعت، خاصه نماز و روزه اهتمام داشتهاند. [۸].
در بخش دوّم کتاب هم که به بیان اعتقادات و باورها واندیشههای سیّد توجّه شده است مقولاتی جامع و مانع را نشانه رفته و چیزی در حوزهی عرفان و سلوک نیست که جای مانده باشد. از توحید تا فنا هر چه که لازمهی سلوک عرفانی است در زندگی واندیشهی این عارف ارزشمند جمع شده و در هر موضوعی که به طور گسترده قبلاً متذکّر آن شدیم شواهدی را از سخنان او میآورد که نشان از فهم بالنده و خاص او منظور میشده است. در این نوشته منابع مهم و دست اوّل مدّ نظر مؤلّف بوده است و در مجموع کاری اصلی و اصیل را چنانکه از او انتظار میرفته به نمایش در آورده است و همین اثر به مانند دیگر کارهای علمیاو به منزلهی منبع و مرجعی قابل اعتماد برای ذکر و تأسّی است.
ویژگیها
کتاب سیّد برهانالدّین، مرشد مولانا به مانند دیگر آثاری که از کاظم محمّدی در مجموعه مشاهیر عرفان و فلسفه به انتشار رسیده در راستای معرّفی درست بزرگانی است کهاندیشه و راه درست زیستن را از طریق سلوک واندیشه برای ما باقی گذاشتهاند. در این کتاب هم نکات مهمیوجود دارد که به آن اشاره میشود:
- کتاب دیدگاهی نقدی دارد و در نقد نیز با استدلال و استنادات اصلی وارد بحث شده است.
- در طول این هشتصد سال این کتاب نخستین پژوهش قابل اعتنا و مستقل است که تا کنون نوشته شده است.
- معرّفی تام و تمام و همه جانبه از این فرد صورت پذیرفته است.
- کتاب در هر دو بخش آن کاملاً عالمانه و با نقدهایی مستدل در اثبات مراد نویسنده تدوین شده است.
- استدلالهای فراوان نویسنده با استنادهای قابل توجّه از موارد مهم کتاب محسوب میشود.
- نویسنده در این اثر به مانند دیگر آثار خود صراحتی در گفتار دارد و نقدهایی مهم و کارساز را برای خواننده ارائه میدهد.
- استفاده از منابع گسترده و معرّفی بهاء ولد و به کار گیری نقل و نقد از امتیازات این اثر است.
- چالش با صاحبنظرانی به مانند استاد فروزانفرد در برخی مقولات به مانند ارادت، ذکر و دیگر موارد از بخشهای استثنایی کتاب به حساب میآید.
- از موارد مهم کتاب از بین بردن ابهامات و حرفهای بی اساس در زندگی مولانا، به ویژه در بارهی ارادت و سلوک و تبعیّت است. خاصّه در بارهی عظمت شمس و کوتاه آمدن سیّد برهان در تأیید این نظریهی خیالی و توهّمی.
- از دیگر ویژگیهای کتاب روشنی بخشی در این مقوله است که مولانا را از زیر چتر شمس بیرون میآورد و چنانکه بیان شد تربیت شدهی بهاء ولد و در بیشتر برهانالدّین تلقّی میکند.
وضعیت کتاب
سیّد برهانالدّین، مرشد مولانا ، تألیف کاظم محمّدی
کتاب در یک جلد با مقدّمهای مهم و کوتاه نوشته شده است. متن کتاب فارسی است و دارای 400 صفحه است. کتاب حاضر در قطع رقعی و با جلد نرم و کاغذ مرغوب منتشر شده. در آغاز، فهرست مطالب درج شده و در انتهای اثر هم فهرست جامعی از منابع و مأخذ و همینطور نمایهی کامل دیده میشود.
پانویس
منابع مقاله
مقدّمه و متن کتاب