ابن برجان اشبیلی، عبدالسلام بن عبدالرحمن
ابن بَرَّجان، ابوالحكم عبدالسلام بن عبدالرحمن بن عبدالسلام بن ابىالرجال لخمى مغربى آفريقى (د563ق)، شيخ صوفيه، محدث، متكلم، قارى و مفسر قرآن بوده است.
نام | ابن برجان اشبیلی، عبدالسلام بن عبدالرحمن |
---|---|
نامهای دیگر | ابوالحکم عبدالسلام بن عبدالرحمن اشبیلی |
نام پدر | عبدالرحمن |
متولد | |
محل تولد | اندلس |
رحلت | 536 ق یا 1141 م |
اساتید | ابن منظور |
برخی آثار | شرح اسماء الله الحسني (اشبيلي)
نصوص من اللتراث الصوفي الغرب إسلامی شرح أسماء الله الحسني تفسیر إبن برجان المسمی تنبیه الأفهام إلی تدبر الکتاب الحکیم و تعرف الآیات و النباء العظیم |
کد مؤلف | AUTHORCODE15078AUTHORCODE |
ابن ابار (د658ق) كه نخستين نویسنده شرح حال ابن برجان است، وفات او را پس از 530ق ذكر كرده و ديگر مورخان بهاتفاق 536ق را سال درگذشت او آوردهاند. طاش كوپرىزاده تاريخ وفات او را بهخطا 727ق ياد كرده است.
سيوطى «ابن برجان» را مخفف ابن ابىالرجال دانسته و طاش كوپرىزاده نيز از او پيروى كرده است، اما این امر با قواعد تخفيف و تبديل مطابقت ندارد.
ابن برجان، صحيح بخارى را نزد ابن منظور فراگرفت. محدثانى مانند قنطرى و عبدالحق ازدى و ديگران از او روايت كردهاند. وى در علم كلام و لغت عرب بسيار قوىدست بوده، در حساب و هندسه دستى داشت، بهعلاوه قرآن را به شيوهاى تفسير مىكرده كه تا پيش از او سابقه نداشته است.
جایگاه اجتماعی
ابن برجان علاوه بر شخصيت علمى و مذهبى، از یک وجهه عمیق اجتماعى - سياسى نيز برخوردار بوده، چنانكه به مخالفت و مقابله با دولت مرابطون در اندلس و مذهب مورد تأييد این دولت گرايش يافت. از جزئيات دقيق زندگى و فعالیتهای اجتماعى - سياسى ابن برجان كه در یک پوشش مذهبى صوفيانه صورت مىگرفته، آگاهىهاى چندانى در دست نداريم، اما از مجموع اطلاعاتى كه در منابع مختلف پراكنده است، مىتوان خطوط برجسته زندگى عملى و اعتقادات نظرى او را مشخص كرد.
گروه مریدین
وى یکى از پيشوايان گروهى از صوفيه غرب اندلس بود كه به مريدين معروف شده بودند.
ویژگى این گروه آن بود كه به بحث و جستجو در موضوعات غُلات باطنى و كتب صوفيه و رسائل اخوان الصفا مىپرداختند و اندكاندك بر عده و نيرویشان افزوده مىگشت. پس از وقوع حوادثى، مركز تجمع این گروه به دو شهر المريه و خله انتقال يافت و فرماندهى آنان در شهر اول به ابن عريف و در دومى به ابن برجان رسيد. ابن عريف پيرو مكتب عرفانى ابن مسره بود و آرا و عقايد ابن برجان كه شاگرد ابن عريف بود نيز از طريق او به ابن مسره مىرسيد.
ابن خلدون ضمن بيان مكتبهاى تصوف، ابن برجان را از لحاظ نظرى جزء اصحاب تجلى و مظاهر و اسماء قرار داده و بهطور خلاصه به شرح اهم اصول عقايد این مكتب پرداخته است. وى رأى اصحاب تجلى را - كه در اصل به ابن عربى تعلق دارد - بهعنوان رأيى غريب وصف كرده است. بااينحال، مقام بلند عرفانى و پيشگویىهایى كه از او نقل شده، موجب آن گرديده كه برخى او را در رديف اولیاء الله بشمار آورده، صاحب كراماتش بخوانند. از جمله كرامتهاى منسوب به او پيشگویى فتح بيتالمقدس است كه در 583ق به دست صلاحالدين ايوبى صورت گرفت.
وفات
سرانجام پيشوايى و نفوذ فراوان ابن برجان در میان مردم، حاسدان را بر آن داشت تا توطئهاى برای قتل او برانگيزند و بر كفر او شهادت دهند، اما این توطئه ناموفق ماند. ديگر بار به سلطان چنين رسانيدند كه در نزدیک به 130 شهر به نام ابن برجان خطبه خوانده مىشود. ازهمینرو على بن يوسف بن تاشفين (د537ق) از بيم آنكه مبادا وى نيز مانند ابن تومرت (د524ق) قيام كند، او را به مراكش احضار كرد. به گفته آسين پالاسيوس، على بن يوسف در نظر داشت تمام صوفيان را به قتل برساند كه دو تن از ايشان به الغرب (واقع در پرتغال امروزى) گريختند و دو تن ديگر از جمله ابن برجان، به مراكش رفتند. در آنجا در مجلس مناظرهاى كه تشكيل يافت، دشمنانش او را به بدعتگذارى متهم كردند و وى به زندان افكنده شد و پس از مدت كوتاهى بيمار گرديد و درگذشت.
گفته شده است كه چون ابن برجان متفقهان را طعن كرده بود، سلطان دستور داد، جسدش را بدون نماز در مزبلهاى بيندازند، اما به همت یکى از اهل فضل، مردم بر جنازه وى حاضر شدند و پس از نماز او را در كنار قبر ابن عريف به خاک سپردند.
آثار
ابن برجان تفسيرى عرفانى و ناتمام از قرآن به نام «الإرشاد في تفسير القرآن» داشته است. گفته شده كه گروهى از رموز و اشارات این کتاب، وقايع آينده را پيشگویى كردهاند.
وى کتابى نيز به نام «شرح أسماء الله الحسنى» نوشته كه در آن بيش از 130 نام مشهور از اسماء الله را هریک در سه فصل شرح كرده است. از این اثر ابن برجان، در 934ق، تلخيصى صورت گرفته است.
از ابن برجان دو اثر ديگر نيز باقى مانده است؛ یکى به نام «تنبيه الأفهام إلى تدبر الکتاب الحكيم و تعرف الآيات و النبأ العظيم» و ديگرى «ترجمان لسان الحق المثبوت في الأمر و الخلق» كه رساله كوچكى است و اسماء حسنى را در سه بخش شرح كرده است.[۱].
پانویس