زهر الأكم في الأمثال و الحكم
زهر الأكم في الأمثال و الحكم | |
---|---|
پدیدآوران | یوسی، حسن بن مسعود (نویسنده) |
ناشر | الشرکة الجديدة شرق |
مکان نشر | مغرب - دار البيضاء |
سال نشر | 1401ق. = 1981م. |
چاپ | چاپ يکم |
زبان | عربي |
تعداد جلد | 3 |
کد کنگره | /ي9ز9 / 2522 PJA |
زهر الأکم في الأمثال والحکم اثر حسن یوسی، کتابی است پیرامون حکمتها و ضربالمثلها در زبان عرب، که با تحقیق محمد حجی و محمد اخضر، به چاپ رسیده است.
ساختار
کتاب با دو مقدمه از محقق و مؤلف آغاز شده و مطالب در یک سمط، چهار فصل و یک خاتمه، در سه جلد، ارائه شده است.
گزارش محتوا
طبق آنچه محققین در مقدمه بدان اشاره کردهاند، زمان اشتغال مسلمانان به امثله و امثال، به دوران عباسی اول، با بزرگان و علمایی همچون اصمعی، خلف الحمر، عمرو بن علاء و... باز میگردد که از پیشگامان جنبش جمعآوری و تدوین این امثله در خلال ذکر ایام عرب، اشعار، اخبار جنگجویان و سوارکاران و اسبها، اقوال و اعمال آنها و ظالمان و ظلمهایشان بودند. به دنبال این پیشگامان، لغویون در قرن دوم هجری، به تألیف اختصاصی امثال پرداختند که آثاری همچون کتاب «معجم الأمثال» ابوالفضل احمد بن محمد نیشابوری میدانی (متوفی 518ق/ 1124م)، از معروفترین آنها میباشد. میدانی در مقدمه کتاب خود، به دشواریهای موجود در آن زمان، در تألیف چنین آثاری، از جمله رجوع وی به بیش از پنجاه کتاب از آثار لغویین پیش از خود، اشاره نموده است[۱].
شاید بتوان گفت که وجه تمایز یوسی در نوشتههایش در این کتاب، ورود او به موضوعات و امثله خندهداری است که بینیاز از توضیحات و پاورقیهای حاکم بر آثار نویسندگان عصر انحطاط و تلاش او برای بازگشت به منابع فرهنگ اسلامی در نخستین دورههای پر رونق آن باشد که از تلاشهای شخصی وی، ناشی میشده است. وی در این کتاب، از اندیشههای خوش به میراث اسلامی عربی افزوده و با دمیدن روح و جان به آن، غنای آن را تجدید نموده است[۲].
یوسی در دورانی اقدام به تألیف چنین کتابی نمود که شرارهها و شعلههای مطالعات و تحقیقات زبانشناسی، مخصوصا در بلاد غربی اسلام، رو به خاموشی و افول نهاده و زمانی طولانی از این حالت، گذشته بود و به جرأت میتوان گفت که کتاب او در صورت تکمیل و اتمام، برتر از کتاب میدانی و متقدمین او بود[۳].
بنای مؤلف بر آن بود تا کتاب خود را در شصت و شش باب تنظیم کند که به دو قسمت یا «سمط» تقسیم میشود. سمط نخست، مشتمل است بر امثال و ملحقات آن، در یک مقدمه و خاتمه در سی و چهار باب، بیست و نه باب در امثال که بر اساس حروف الفبا تنظیم شده است، ابواب پنجگانه در امثال ترکیبی، اعیان، امثال قرآنی، حدیثی و تشبیهات شعری. سمط دوم نیز دربردارنده حکمتها و آنچه که متعلق به آن میباشد است در سی و دو باب، بیست و نه باب در حکم که بر اساس حروف الفبا مرتب گردیده و در ابواب سهگانه آخر، بخشی از حکم مجموعه، نوادر و اولیات، گردآوری شده است. اما متأسفانه اجل به وی مهلت نداد و فقط موفق به نگارش مقدمه، خاتمه و چهارده باب از سمط اول شد. اما با مطالعه همین مقدمه نیز به خوبی میتوان به تخصص لغوی و قدرت و وسعت فکری او پی برد[۴].
به منظور آشنایی بیشتر با کتاب، به مقایسه آن با کتاب «معجم الأمثال» میدانی و بیان ویژگیهای آن در خلال این مقایسه، پرداخته میشود:
- هر دو مؤلف، امثال را به حباب بن منذر خطیب انصاری در روز سقیقه نسبت دادهاند، با این تفاوت که یوسی، به تبیین چهارچوب تاریخی مثلها به واسطه تلخیص حادثه سقیفه و اختلاف میان مهاجرین و انصار، پرداخته است. وی بر خلاف میدانی، به لفظ مثل اکتفا نکرده، بلکه کلام حباب را کاملا آورده است، به عنوان مثال: «أنا جذیلها المحکم، وعذیقها المرجب، منا أمیر ومنکم أمیر».
- یوسی هنگام ذکر ماده «رجب»، در حالی که به دو جملهای که اصمعی از عامری روایت کرده، استشهاد نموده، به تبیین معانی اصل و فرعی آن، پرداخته است. این دو جمله عبارتند از: «واد مرجب» و «کأن فضول الرقم... عذوف». وی همچنین به تبیین اختلاف معانی کلمه «العذق»، به واسطه اختلاف در فتحه و کسره حرف اول، پرداخته، در حالی که میدانی، در هر دو واژه، به معانی اجمالی اکتفا نموده است.
سمط اول، به امثال و ملحقات آن اختصاص یافته و دربردارنده چهار فصل به شرح ذیل است: در فصل اول، در دو امر، به بررسی معنای «المثل» (به فتح میم و ثاء) و «الحکمة» پرداخته شده است. در امر نخست، معنای «المثل» مورد بحث قرار گرفته است. این واژه در سه معنای زیر به کار رفته است:
- تشبیه؛ مانند: «هذا مثل ذلک» یعنی این شبیه آن است.
- به عنوان صفت؛ مانند آیه 15 سوره مبارکه محمد: «مَثَلُ الْجَنَّةِ الَّتِي وُعِدَ الْمُتَّقُونَ» (وصف بهشتى كه به پرهيزگاران وعده داده شده است) و آیه «لِلَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ مَثَلُ السَّوْءِ ۖ وَلِلَّهِ الْمَثَلُ الْأَعْلَىٰ» (برای آنها که به سرای آخرت ایمان ندارند، صفات زشت است؛ و برای خدا، صفات عالی است).
- به عنوان ضربالمثل؛ مانند آیه 43 سوره مبارکه عنکبوت: «وَتِلْكَ الْأَمْثَالُ نَضْرِبُهَا لِلنَّاسِ» (اینها مثالهایی است که ما برای مردم میزنیم)[۵].
در این رابطه، قول لغتشناسانی مانند راغب، مرزوقی و صاحب کشاف نیز درباره معانی «المثل»، مورد بحث و بررسی قرار گرفته است[۶].
امر دوم، به بررسی معنای «الحکمة» اختصاص یافته است. «الحکمة» بر وزن «الفعلة» (به کسر فاء و فتح لام)، از «الحکم» (به فتح حاء) و «الاحکام» (فتح الف) گرفته شده است. «الحکم» در دو معنا استعمال شده است: به معنای قضاء مانند: «حکم القاضی أو الشارع بکذا حکما» و به معنای علم مانند: «حکم، حکما وحکمة». «الاحکام» نیز دارای دو معناست: معنای «الاتقان» مانند: «احکم فلان کذا إحکاما إذا أتقنه» و معنای «المنع» مانند: «أحکمت السفیه وحکمته أیضا أي منعته وأخدت علی یده». درباره معانی «الحکمة»، نظر جریر، ابن عطیه و نابغه نیز مورد بررسی قرار گرفته است[۷].
در فصل دوم، از فایده مثل و حکمت سخن به میان آمده است[۸] و در فصل سوم، از فضیلت شعر و شاعری[۹].
نویسنده در فصل چهارم، به امثال شعری پرداخته و برای آن، مثالهایی آورده است که از جمله آنها، عبارت است از اشعاری که حضرت فاطمه(س) در روز وفات پیامبر(ص)، در فقدان پدر بزرگوار خویش، قرائت نمود: قد کنت لی جبلا الوذ بظله/ فترکتني أضحی بأجرد ضاح
قد کنت ذات حمیة ما عشت لي/ أمشی البراز و کنت أنت جناحی
فالیوم أخضع للذلیل وأتقي/ منه وأدفع ظالمي بالراح
وإذا دعت قمریة شجنا لها/ یوما علی فنن دعوت صباح
وأغض من بصري وأعلم أنه/ قد بان حد فوارسی ورماحي
و یا شعری که حضرت علی(ع) بر فراز منبر، پس از انتخاب ابوموسی اشعری برای حکمیت، قرائت نمود:
أمرتهم أمري بمنعرج اللوی/ فلم یستبینوا الرشد إلا ضحی الغد[۱۰].
در خاتمه این سمط، برخی از اصطلاحات امثال، به ترتیب حروف الفبا ذکر و مفردات و معانی آنها، مورد بحث و بررسی دقیق قرار گرفته است. از جمله این امثال، میتوان به موارد زیر، اشاره نمود: «أبی الحقین العذرة»، «أتی الأبد، علی لبد»، «أتتک بحائن رجلاه»، «أتیته صکة عمي»، «أتتهم فألیة الأفاعي»، «یأتیک کل غد بما فیه»، «إحدی حظیات لقمان»، «الأخذ سلجان، والقضاء لیان»، «الأخذ سریط، والقضاء ضریط»، «اتخذ فلان حمارا للحاجات»، «اتخذ اللیل جملا»، «أخذهم ما قدم وما حدث»، «خد من جذع ما أعطاک»، «خذ من الرضفة ما علیها»، «خذه ولو بقرطي ماریة»، «آخر البز علی القلوص»، «آخرها أقلها شربا»، «أخوک أم الذئب؟»، «أخوک البکري ولا تأمنه» و...[۱۱].
وضعیت کتاب
فهرست موضوعات هرسه جلد، در پایان تمام جلدها و فهارس عامه، شامل فهرست امثال نثری؛ امثال نثری عامه، قوافی، اعلام، اماکن، قبایل و امم؛ کتابهای مذکور در متن؛ مصادر و منابع مقدمه و تحقیق و فهرست مستدرکات، در انتهای جلد سوم آمده است.
در پاورقیها، علاوه بر ذکر منابع[۱۲] و اشاره به اختلاف نسخ[۱۳]، به توضیح برخی از مطالب متن، پرداخته شده است[۱۴].
پانویس
منابع مقاله
مقدمه و متن کتاب.