شفاء القلوب في مناقب بنيأيوب
شفاء القلوب في مناقب بنيأيوب، تألیف احمد بن ابراهیم حنبلی (متوفی 876ق/1471م)، در موضوع معرفی و شرح حال حاکمان ایوبی مصر، شام و یمن در طول قرون ششم و هفتم هجری است. این اثر با مقدمه و تحقیق مدیحه شرقاوی منتشر شده است.
شفاء القلوب في مناقب بنيأيوب | |
---|---|
پدیدآوران | عسقلاني، احمد بن ابراهيم (نويسنده) شرقاوي، مديحه (محقق) |
ناشر | مکتبة الثقافة الدينية |
مکان نشر | مصر - قاهره |
سال نشر | 1996م , 1415ق |
چاپ | 1 |
موضوع | ايوبيان |
زبان | عربي |
تعداد جلد | 1 |
کد کنگره | /ع5ش7 95/8 DT |
نورلایب | مطالعه و دانلود pdf |
ساختار
کتاب، مشتمل بر مقدمه محقق و متن اثر است که با ذکر حاکمان ایوبی در مصر، دمشق، حلب و... بهصورت سالنگار ارائه شده است.
گزارش محتوا
دولت ایوبی - آنگونه که در ابتدای مقدمه محقق در جدولی اشاره شده - در سال 567ق/1171م، با حکومت الناصر صلاحالدین یوسف بن ایوب آغاز و در سال 648ق/1250م، با حکومت عصمةالدین امخلیل شجرةالدر، به پایان آمده است[۱].
اصل ایوبیان به نجمالدین ایوب بازمیگردد که اصالتاً کرد بوده است. پدرش «شادی» از قبیله هذبانیه، یکی از قبایل مستقر در شهر دوین در اطراف ارمینیه بوده است. شادی به شخصی به نام بهروز پیوست. بخت، بهروز را یار شد و به پستی از پستهای مهم دولتی رسید؛ یعنی پست فرمانروایی بغداد در سنه 502ق/1108م، تحت حکومت سلاجقه، بعد از آنکه مربی فرزندان مسعود سلطان سلجوقی بود. بهروز نزد سلطان سلجوقی جایگاه والایی یافت، تا جایی که سلطان، قلعه تکریت را قطیعه او قرار داد و بهروز بهخاطر دوستی ریشهداری که با شادی داشت، حراست قلعه مزبور را به نجمالدین ایوب سپرد (برخی گفتهاند به خود شادی سپرد و پس از وفات وی به فرزندش نجمالدین رسید). نجمالدین ایوب چندین سال بر تکریت حاکم بود. در طول این مدت، در اداره امور خبره شد و محبت اهالی را به دست آورد، ولی بعدا بر اثر کمکی که ایوب، به عمادالدین زنگی (که علیه خلیفه عباسی و سلطان سلجوقی شوریده بود) کرد، میان او و بهروز دشمنی شدیدی پیدا شد و سرانجام بهروز او را از تکریت راند. خانواده ایوب در سال 532ق، از تکریت به موصل مهاجرت رفتند. عمادالدین زنگی از آنها به گرمی استقبال نمود... نجمالدین در همین سال، صاحب فرزندی شد و او را یوسف نامید که بعدها به نام صلاحالدین معروف شد...
یوسف، کودکیاش را در بعلبک زیر سایه پدر گذراند و مهارت در سیاست و شجاعت در جنگ را از وی آموخت. علوم و مهارتهای عصر خویش را نیز فراگرفت؛ قرآن را حفظ کرد و فقه و حدیث را آموخت. صلاحالدین پس از مرگ عمادالدین با پدرش به دمشق مهاجرت کرد و به خدمت نورالدین، سلطان حلب برادر عمادالدین، درآمد. نورالدین، به کمک شیرکوه (عموی صلاحالدین) و صلاحالدین، توانست مصر را به املاک خویش ضمیمه نماید[۲].
برپایی دولت ایوبیان در مصر، نتیجه رقابت بین «شاور» و «ضرغام» بر سر پست وزارت، در اواخر دوران فاطمیان بود. در این رقابت، «شاور» از نورالدین سلطان حلب، کمک خواست و «ضرغام»، از حاکم بیتالمقدس یاری طلبید. هریک از آن دو نیز فرصت را غنیمت شمرده و لشکریان خود را برای تحقق مطامع خویش در استیلای بر مصر به بهانه دفاع از کسی که از او یاری طلبیده، فرستاد. نورالدین، لشکر خود را به فرماندهی شیرکوه فرستاد؛ درحالیکه صلاحالدین نیز با او بود. سرانجام پیروزی نصیب سپاه نورالدین شد[۳].
در همین درگیریها بود که صلاحالدین ایـوبی، بـا شجاعت و درایـت نظامی خود (که میتوان گفت ویژگی خاندان ایوبی بود)، توانست بهتدریج خود را بهعنوان سربازی باکفایت و فرماندهی لایق، به جامعه معرفی کند. موقعیت سیاسی پدر و عموی وی، باعث شـد تا او راه رشد و ترقی را آسان و سریعتر طی کند[۴].
پس از پیروزی سپاه نورالدین و با کشته شدن «شاور»، شیرکوه به کرسی وزارت دست یافت، اما پس از اندکی وفات یافت و صلاحالدین در سال 565ق (1169م)، در سیودو سالگی وزیر شد. او از آن تاریخ، موقعیتش را در مصر محکم نمود و به تأسیس دولتی بهجای دولت منحله فاطمی اقدام نمود و با وفات خلیفه فاطمی، العاضد، آنچه که صلاحالدین میخواست، تکمیل شد[۵].
صلاحالدین از بارزترین شخصیتهای عالم اسلامی است. عصر او از درخشانترین عصرهاست. این عصر مملو از شخصیتهای صاحب رأی بوده است. پدرش نجمالدین ایوب اولین مستشار و بزرگترین کمک او بود...[۶].
پس از مرگ صلاحالدین، حکومت ایوبیان بین فرزندان سهگانه او و برادر و برخی نزدیکانش تقسیم شده است. فرزندانش: عزیز در مصر، افضل در دمشق و سوریه وسطی و ظاهر در حلب و برادرش عادل در عراق و سرزمین بکر و پسرعموهایش در حمص و بعلبک و یمن و... حاکم شدند و هریک در حکومت خود مستقل بودند[۷].
توران شاه بن یوسف بن ایوب بن شادی، از دیگر حاکمان ایوبی است که درباره او چنین میخوانیم: «در سال 77 در مصر متولد شد. او آخرین از برادرانش بود. در دمشق از محیی ثقفی حدیث شنید و ابن بری به او اجازه روایت داد و در دمشق و حلب به بیان حدیث پرداخت. دمیاطی از وی روایت نموده است. او بسیار شجاع و عاقل بود و برای زمانی طولانی فرمانده لشکر حلب بود... در 27 ربیعالاول سال 648، در حلب وفات یافت و در دهلیز خانهاش دفن شد[۸].
وضعیت کتاب
محقق اثر در پاورقیهای کتاب، مستندات مطالب و برخی اعلام را معرفی کرده و به برخی از منابع ارجاع داده است.
فهرستی از حاکمان ایوبی در شهرهای مختلف، مراجع تحقیق و فهرست مطالب در انتهای کتاب ذکر شده است.