الضروري في السياسة: مختصر كتاب السياسة لأفلاطون
الضروري في السياسة: مختصر كتاب السياسة لأفلاطون | |
---|---|
پدیدآوران | شحلان، احمد (مترجم)
جابری، محمد عابد (مصحح) ابن رشد، محمد بن احمد (نویسنده) |
عنوانهای دیگر | مختصر کتاب السياسة لأفلاطون |
ناشر | مرکز دراسات الوحدة العربية |
مکان نشر | لبنان - بيروت |
سال نشر | 2002م. |
چاپ | چاپ دوم |
شابک | 9953-431-28-0 |
موضوع | علوم سياسي - متون قديمي تا 1800
فلسفه مدينه فاضله |
زبان | عربي |
کد کنگره | /الف7 س9013 / 71 JC |
الضروري في السياسة: مختصر كتاب السياسة لأفلاطون، عنوان اثری است از ابوالولید محمد بن احمد بن محمد اندلسی مالکی، معروف به ابن رشد حفید. ابن رشد این کتاب را در تلخیص کتاب سیاست افلاطون نگاشته است. اصل کتاب به زبان عِبری بوده که دکتر احمد شحلان آن را به عَرَبی برگردانده است. همچنین دکتر محمد عابد جابری، مدخل، مقدمهای تحلیلی و توضیحاتی بر این کتاب نگاشته است. همان طور که از عنوان کتاب هم پیداست، این اثر با موضوع فلسفه و بهطور ویژه، فلسفه سیاسی، نوشته شده است.
ساختار
این اثر حاوی، تقدیمهای است که خودش حاوی مدخل و یک مقدمه تحلیلی با عنوان مواجهه سیاست با خطاب سیاسی است. پس از این مقدمه نسبتا مفصل، متن کتاب در یک مقدمه، 3 مقاله و یک خاتمه ارائه شده است. پس از خاتمه، تذییلی از مترجم عبری و برخی تألیفات ابن رشد در زبان عبری به قلم دکتر احمد شهلان ارائه شده است و پس از آن متون افلاطون که ابن رشد آنها را خلاصه کرده، عرضه شده است.
گزارش محتوا
ابن رشد، خود در مقدمهای که بر کتاب نوشته درباره موضوع و روش آن، چنین توضیح میدهد: قصد ما در این گفتار این است که نظریاتی علمی که در کتاب سیاست منسوب به افلاطون در علم اجتماع داده شده را از آرا و اقوال جدلی بپیراییم و بهصورت عریان بیانش کنیم. ما در این رساله سبیل اختصار را طی میکنیم، همان طور که عادتمان در سایر کارهای اینچنینی نیز بر همین است. اما به جهت بیان ترتیب در تعلیم این علم، سزاوار است که بهعنوان مقدمه ورود در این بحث، صحبت مناسبی درباره موضوع این علم و ترتیبی که در آن مراعات میشود، داشته باشیم. علت این امر این است که افلاطون این کتاب را پس از کتابهای دیگرش در این علم، نوشته است[۱].
در بخشی از کتاب با عنوان «زنان نیز میتوانند مانند مردان، فیلسوف و رئیس شوند»، که افلاطون مسئلهای را مطرح کرده با عنوان اینکه آیا واجب است زنان، دوشادوش مردان، در امور مهم حفظ شهر، همچون حضور برخی از آنان در نیروهای کشوری و لشکری و مدیران مملکتی، شرکت کنند یا بهتر آن است که وظیفه مهم آنان، منحصر به تربیت فرزند و تدبیر خانه شود؟ ابن رشد وارد بحث میشود و این مسئله را از چهار جهت بررسی میکند:
اول: از لحاظ مَبدئیت باید گفت: زنان از جهت اینکه با مردان در غایت انسانیت از یک نوعند، بنابراین آنان بالضروره با مردان در کارهای انسانی مشترک هستند، هرچند اختلافاتی میان این دو نوع هست، مثل اینکه مردان در کارهای دشوارتر از زنان تواناترند؛ گرچه امتناعی ندارد که زنان در پارهای از کارها از مردان ماهرتر باشند؛ چنانکه در مورد موسیقی عملی این گمان وجود دارد؛ ازاینرو گفته شده: موسیقی و لحن، زمانی به اوج کمال خودش میرسد که مردان آن را انشا کرده و زنان اجرایش نمایند. درهرحال طبع زنان و مردان در نوع انسانیتشان یکی است و نتیجه این طبع واحد این است که در آرمانشهرشان همان کارهایی را انجام دهند که مردان انجام میدهند؛ البته از این جهت که آنان بهلحاظ ساختاری ظریفتر از مردان هستند، سزاوار است که به کارهایی که سختی کمتری دارد مکلف شوند.
دوم: از لحاظ عملی: همان طور که در جوامع مشاهده میکنیم، زنان دوشادوش مردان در صنایع مشارکت دارند، ولی توان جسمی آنان کمتر از مردان است؛ هرچند که دقت و ظرافت اکثر زنان در انجام دادن برخی کارها از مردان بیشتر است، مانند نساجی و خیاطی و غیره... اما درباره اشتراکشان در جنگ و امثال آن نیز با نگاه به حال برخی از ساکنان بادیهها و مرزنشینان میتوانیم بگوییم برخی از زنان در این امر دارای ذکاوت و استعداد خوبی هستند و با نگاه به همین امر، ممتنع نخواهد بود که از میان آنان زنانی حکیم یا صاحب ریاست نیز برگزیده شوند.
سوم: از ناحیه شرعی و فقه اسلامی: ازآنجاکه گمان شده این صنف از زنان (دانا به فقه و شریعت)، بسیار کمیاب هستند، برخی از شرایع، از امامت زن به شکل امامت کبری، منع کردهاند و به جهت امکان وجود آنان، پارهای از شرایع، آن را بعید شمردهاند.
چهارم: زن در جامعه عربی و بهخصوص اندلس: ابن رشد در اینباره میگوید: کفایت زنان در این جوامع از آنان گرفته شده و زنان را بیکفایت بار آوردهاند؛ زیرا دیدشان به آنان فقط بهمنظور ازدیاد نسل و پرداختن به کارهای مردانشان، تولید مثل، شیردهی و تربیت است و محدود کردنشان به این کارها، کفایتِ دیگر کارها را از آنان گرفته است. ازاینرو که زنان در این شهرها برای فضایل انسانی آماده نشدهاند، در بیشتر موارد شبیه علفهای هرز میمانند و به جهت بار بودنشان بر روی دوش مردان، باعث فقر این شهرها شدهاند. جالب است با اینکه آنان چند برابر مردان جمعیت دارند، کارهای ضروری و مهم به آنها واگذار نشده و این کارها را انجام نمیدهند؛ حتی زمانی هم که به دلیل تأمین هزینه بهکار گمارده میشوند، به کارهایی کم و غیر مهم مانند صنعت ریسندگی و بافندگی گماشته میشوند. این موارد در عبارات 140 تا 144 ابن رشد بیان شده و به دلیل واضح بودن، محقق کتاب، نیازی به زدن تعلیقه بر آن ندیده است[۲].
وضعیت کتاب
فهرست مطالب در ابتدای اثر و فهرست اعلام در انتهای آن ذکر شده است. پاورقیهای کتاب، علاوه بر ذکر ارجاعات، حاوی مطالب مفیدی در شرح پارهای از عبارات متن است. عبارات نویسنده بهصورت شمارهگذاری در متن ذکر شده و گاه اگر شرحی بر برخی مطالب وجود داشته، بالای پاورقیها و زیر متن اصلی، با فونت کوچکتر ارائه و مشخص شده است؛ بهعنوان نمونه به صفحات 171 و 173 کتاب نگاه کنید.
پانویس
منابع مقاله
مقدمه و متن کتاب.