حسام‌الدین خالق مثنوی معنوی

    از ویکی‌نور
    حسام‌الدین خالق مثنوی معنوی
    حسام‌الدین خالق مثنوی معنوی
    پدیدآورانکاظم محمّدی (نویسنده)
    ناشرانتشارات نجم کبری
    مکان نشرایران ـ کرج
    سال نشر1396 ش
    چاپپنجم
    شابک6-2-96787-964-978
    موضوعمولوی، حسام‌الدین چلبی، مثنوی، نقد و تفسر.
    زبانفارسي
    تعداد جلد1
    کد کنگره
    ‏ 5حم35م/5301 PIR

    حسام‌الدین خالق مثنوی معنوی نوشته‌ی استاد مولوی شناس کاظم محمّدی کتابی است نقدی ـ تحلیلی‌ که به معرّفی این مرید و محبوب راستین مولانا می‌پردازد. این اثر نخستین کتابی است که به طور مستقل، پژوهشی و کاملاً دقیق به معرّفی این شخصیّت ممتاز می‌پردازد و تا پیش از این از زمان مولانا تا کنون چنین اقدام اصولی و اساسی ای در این باره صورت نگرفته است و جامعه‌ی علمی‌ـ ادبی ایران در این مورد هم به مانند بسیاری دیگر موارد به راستی مدیون تلاشها و پژوهشهای ناب استاد کاظم محمّدی است.

    جز پاره‌ای ابیات پراکنده در مثنوی و نیز مطالبی چند و در عین حال مغلوط در مناقب العارفین و برخی از آثار سلطان ولد دیگر مطلب خاصّی در این باره دیده نمی‌شود، و همین کار شناسایی را دشوار می‌کند. نگارشهای حاشیه‌ای هم که برخی از پژوهشگران معاصر به مانند استاد بدیع‌الزمان فروزانفر و یا استاد عبدالحسین زرین کوب انجام داده‌اند مطلب چشمگیری از این بابت برای کسی عاید نمی‌شود. و لذا به این اثر باید با دیدی بهتر نگریسته شود زیرا تمام آنچه که باید را از دل منابع با ظرافت و لطافت تمام استخراج کرده و با اجتهادات نیکوی مؤلّف برای تثبیت مطلب هماهنگ ساخته است.

    گفتنی است که این کتاب نیز در راستای مجموعه‌ی مولوی شناسی و مثنوی پژوهی انتشارات نجم کبری منتشر شده و در این زمینه تا کنون بیش از 30 اثر به صورت موضوعی و تخصّصی به انتشار رسیده است که مأخذ و منبع پژوهشهای مثنوی پژوهان و شناسندگان مولوی است. و همین که تنها اثر مستقل و منتشر شده و پژوهشی است قهراً بسیاری از این کتاب به عنوان مرجع دیدن کرده و از مطالب آن نیز بسیار اقتباس نموده‌اند. این کتاب تا کنون چهار نوبت تجدید چاپ شده است، نخستین چاپ آن در سال 1385 خورشید بوده است


    ساختار

    کتاب حسام‌الدین خالق مثنوی معنوی در یک جلد با 208 صفحه و در طرحی مناسب و در چهار نوبت به چاپ رسیده است. کتاب به معرّفی شخصیّتی می‌پردازد که ما داشتن کتاب ماندگار مثنوی را مدیون او هستیم. حسام‌الدین مرید، شاگر و محبوب مولانا بود و مولانا به خاطر او و به تقاضای او کتاب مثنوی معنوی را سرود.

    فهرست مطالب کتاب چنانکه در ابتدای اثر آمده است بدین شرح است: مقدّمه ناشر، مقدمه مؤلف، تمهید، موسیقی و سماع کیهانی، سخن اصلی مولانا، چرا و چگونه مثنوی سروده شد؟ آب و تشنه، انگیزه‌ی خلق مثنوی در نظر مولانا، شمس تبریزی و حسام‌الدین، حسام‌الدین ولی خدا، حسام‌الدین و آداب شریعت، خلافت حسام‌الدین، مولانا سجاده به دوش حسام‌الدین، اعتقاد تام مولانا به حسام‌الدین، تقاضای حسام‌الدین برای سرودن مثنوی، مثنوی همان نی نامه است، حسام‌الدین شاه عالم معنا، مریدان مولانا، حسام‌الدین و اشراف بر عالم معنا، مولانا و حسام و مثنوی. در انتها نیز دو بخض کتابنامه و نیز نمایه وجود دارد.

    امّا از مقدّمه‌ی ناشر که در ابتدای کتاب وجود دارد چنین استنباط می‌شود که این کتاب نتیجه‌ی چندین سخنرانی و درسهای استاد کاظم محمّدی مولوی شناس نامی‌معاصر بوده که در دانشگاه ها و دیگر مراکز فرهنگی کشور و نیز در رادیو و تلویزیون تدریس شده است و این ناشر اهتمام تمام نموده تا این مجموعه را پیاده و به شکل کتاب در آورد که کاری ستوده و ارزشمند است. ناشر در مقدّمه به این مطلب نیز متذکر شده است که این کتاب هم به مانند چندین اثر دیگر استاد کاظم محمّدی برای نخستین بار است که منتشر می‌شود و از این جهت تاریخ به این فرد به راستی که مدیون و بدهکار است.

    در بخش تمهید هم سخنی از استاد جلال همایی در مولوی نامه نقل کرده است که شخصیّت حسام‌الدین را بهتر به نمایش در می‌آورد، وی می‌گوید: حسام‌الدین چلبی برگردن مثنوی، یعنی بر ذمّه‌ی جهان بشریّت و ادب و فرهنگ انسانی، حقّی عظیم دارد که مولوی خود جای جای در مثنوی آنرا به جای آورده، و آنطور که حسام‌الدین را می‌شناخته و بدان چشم که او را می‌دیده است وی را وصف نموده و حق شناسی فرموده است، امّا مؤلّفان و ترجمه نویسان دوره‌های بعدی تا امروز چنانکه شایسته و درخور انسان شناسی بوده است حسام‌الدین را نشناخته و نشناسانده و حقّ او را نگذارده‌اند؛ امید است که محقّقان آینده نقیصه‌ی غفلت گذشتگان را جبران کنند[۱].


    گزارش محتوا

    حسام‌الدین خالق مثنوی معنوی کاری ویژه در معرّفی یک عارف ناشناخته و یا کمتر شناخته شده. هر کس که با مثنوی آشنا باشد نام نامی ‌وی را بارها و بارها در آن دیده است، با اکرام و بزرگداشت نیز توأم بوده است. در عین حال هر کسی که با آثار مثنوی پژوهی و مولوی شناسی استاد کاظم محمّدی هم آشنا باشد نام وی را با قوّت تمام در اغلب آنها دیده است و در واقع استاد کاظم محمّدی از زمان مولانا و حسام‌الدین تنها کسی است که مستقلاً و متمرکز بر روی این شخصیّت است و وی را از دیگران در زندگی مولانا مهمتر می‌شمارد تا جایی که بر خلاف جریان رود شنا کرده و عنوان کتاب خود را هم بسیار عجیب نامگذاری نموده است حسام‌الدین خالق مثنوی معنوی که در واقع وی را خالق مثنوی می‌داند و بر این است که اگر او و تقاضا و هنرمندی و قدرت مکندگی و کشندگی او نبود امروزه خبری از مثنوی و حتّی مولوی هم چنانکه هست نبود.

    در صفحه‌ی 20 به موسیقی و سماع کیهانی اشاره می‌کند و این که ابیاتی را شاهد می‌آورد که هر آواز و آهنگی که در اینجا هست اندکی از آن کلّی است که پیش از این در عالم الست به سمع انسان رسیده است و لذا هر نغمه‌ای در حکم تذکاری از برای آن موسیقی کبیر است. در صفحه‌ی 30 که به سخن اصلی مولانا اشاره می‌شود با بیتی ماهیّت بحث را و شیوه‌ی مولانا را به نمایش در می‌آورد که سرّ دلبران خوشتر است که از زبان دیگران و در حدیث دیگران حضور بیابد. در ادامه در این که افراد از سخنان مولانا آنچه را که باید نمی‌شنوند و حرف حقیقیِ او را فهم نمی‌کنند بلکه هر چه را که خود بخواهند می‌شنوند و فهم می‌کنند. در بیتی که مناقب العارفین آن را روایت می‌کند آمده است:

    به گوشها برسد حرفهای ظاهر منبه هیچ کس نرسد نعره‌های جانی من[۲]

    در صفحه‌ی 34 به ابیاتی از دفتر ششم مثنوی اشاره می‌کند که حسام‌الدین را مورد مدح و توصیف قرار می‌دهد. او را ضیاء الحق می‌خواند، صیقل بخش روح و سلطان هدایتش می‌خواند و برای وی در مقام خلیفه‌ی رحمان قدرت حیاتبخشی قائل است و برای مثنوی نیز جانی را در نظر دارد که جانبخش آن حسام‌الدین است. و در ادامه نیز برای حسام‌الدین دعا می‌کند و بیان می‌دارد:

    باد عمرت در جهان همچون خضرجانفزا و دستگیر و مستمر
    چون خضر والیاس مانی در جهانتا زمین گردد ز لطفت آسمان
    گفتمی‌از لطف تو جزوی ز صدگر نبودی طمطراق چشم بد
    لیک از چشم بد زهراب دمزخمهای روح فرسا خورده ام
    جز به رمز ذکر حال دیگرانشرح حالت می‌نیارم در بیان
    این بهانه هم ز دستان دلی استکه از او پاهای دل اندر گلی است[۳]

    این ابیات به خوبی موقعیت حسام‌الدین را در نزد مولانا نشان می‌دهد و علاقه و عشق مولانا را به او آشکار می‌سازد. از این جنس در تمام مثنوی صدها بیت را می‌توان نشان کرد که تعریف و توصیف حسام‌الدین را در بر داشته باشد. در حکایتی که در دفتر چهارم مثنوی وجود دارد که کسی جوزهایی را پیاپی در آب روان می‌اندازد و دیواری بین او و آب مانع است، کسی وی را پند می‌دهد که اگر قصدت جوز باشد تا تو به جوز برسی آب آن را برده باشد و جوزافکن هم بیان می‌دارد مقصود من جوز نیست بلکه قصد من:

    قصد من آن است کآید بانگ آبهم ببینم بر سر آب این حباب[۴]

    مشابه با این حکایت نیز در دفتر دوّم مثنوی وجود دارد که کسی هواخواه آب است و مدام کلوخی را در دل آب می‌افکند تا بانگ آب و شکل حباب را نظاره کند. این دو حکایت را در دو دفتر جدا گانه و حکایاتی دیگر را پیاپی شاهد می‌آورد تا از آنچه که مراد و مقصود مولاناست سخن بگوید. اگر در این دو حکایت مراد افکننده آب است مراد مولانا نیز از سرودن مثنوی، حسام‌الدین است، و در اینکه با صراحت آن را به زبان جاری کند نیز ابایی ندارد:

    همچنان مقصود من زین مثنویای ضیاء الحق حسام‌الدین تویی[۵]

    و این باشکوه ترین مطلبی است که در مثنوی به آن اشاره شده است. در آغاز دفتر پنجم مثنوی، مولانا حسام‌الدین را شاه می‌خواند و نور ستارگانش قلمداد می‌کند و وی را اوستاد اوستادان صفا معرّفی می‌نماید. و در ستایش او سخنانی می‌گوید که در زمان خود برای هیچکس از آن جنس سخنانی و توصیفاتی نیاورده است.

    گر نبودی خلق محجوب و کثیفور نبودی حلقها تنگ و ضعیف
    در مدیحت داد معنی دادمیغیر این منطق لبی بگشادمی
    لیک لقمه‌ی باز آن صعوه نیستچاره اکنون آب و روغن کردنی است
    شرح تو غبن است با اهل جهانهمچو راز عشق دارم در نهان[۶]

    چنان که در فهرست مطلب آمده فصولی را به موقعیّت حسام معطوف کرده است، در بخشی وی را ولی خدا می‌خواند و خاصه در کتاب مناقب العارفین هم غیر از مثنوی و دیوان کبیر حسام‌الدین را به بهترین وجه ممکن توصیف می‌کند. بایزید وقت و جنید زمانش می‌گوید، کلید خزاین عرش و امین گنجهای فرشش تلقّی می‌کند. ولی الله فی العرش می‌گویدش و برپادارنده‌ی سنن و فرائض معرّفی‌اش می‌نماید و توصیفات دیگر که نشان از بلندای مقام معنوی او در نزد سراینده‌ی مثنوی است. با وجود صدها مرید نیک و صادق امّا خلافت مولانا به حسام می‌رسد و او ادامه دهنده‌ی راه مولاناست و این در حالی است که فرزند ارشد مولانا نیز در کنار حسام است و سلطان ولد نیز باید در رکاب حسام باشد و خادم وار وی را در طریقت خدمت نماید.

    در فصلی دیگر عنوان مولانا سجاده به دوش حسام‌الدین به واقع امر مهیبی است که نشان از عظمت و بزرگی و شوکت حسام دارد. چنانکه صاحب مناقب العارفین آن را اینگونه روایت می‌کند: در ضمن همین حکایت آمده بود که مولانا سجّاده‌ی حسام‌الدین را گرفته و بر دوش می‌کشید تا به خانقاه ضیاء رسیدند و دستور گستردن آن را خود صادر نمود و این نکته‌ی مهمی‌است در شناختن حسام‌الدین. کسی که مولانا سجاده‌ی ارشادی و شیخیِ او را به دوش بکشد قهراً فرد خاص و بزرگی است که کمتر می‌توان مانند او را پیدا کرد. امّا این تنها حکایت از این بابت نیست خوشبختانه افلاکی موردی دیگر را هم برای تثبیت این مطلب آورده است که: روزی حضرت مولانا خدمتگاری را دید که به عشق تمام زنبیلی بر دوش گرفته به خانه‌ی حضرت چلبی حوایج می‌کشید؛ فرمود که کاشکی به جای تو من بودمی‌و تو من بودی تا بدین عنایتِ خدمتگاری مخصوص گشتمی‌و در حال فرجیِ مبارک را بر او پوشانیده عذرها بخواست تا بدانی که خدمتگارانِ اولیاء را چه خدمتها می‌باید کردن و عزّت اولیاء خود از مضیقِ احصا و حدّ آنها بیرون است[۷].

    نویسنده در جایی دیگر می‌نویسد: صفات و القابی که مولانا به حسام‌الدین می‌دهد به مانند، ضیاءالحق، ضیای ذوالجلال، مخدوم و شه، نشان از اعتقاد و باور مولانا به خلوص، ایمان، باور، علم و صبر و تحمّل حسام‌الدین است اینکه با وجود او به وجد می‌آید و در گنجینه‌ی اسرار را می‌گشاید، اینکه هرچه که او طلب کند به آن بها می‌دهد، اینکه به خاطر او و به طلب او مثنوی را آغاز می‌کند و به اصرار او مثنوی را ادامه می‌دهد، اینکه همه‌ی امور مالی خانقاه و حتّی بیت خود را در بست در اختیار او قرار می‌دهد نشان از اعتماد و علاقه‌ی شدید مولانا به اوست و چنان می‌نماید که هیچکس را مولانا تا این حدّ باور نداشته و به هیچکس اینگونه علاقه و ارادت نشان نداده است. کافی است که آغاز و فاتحه‌ی دفترهای ششگانه‌ی مثنوی را ملاحظه کنیم تا بدین امر وقوفِ تام یابیم. تعریف و مدحی که مولانا در ابتدای این دفاتر می‌آورد نشان از آن دارد که حسام را یک ولی خـدا می‌داند و با وجود او، سخن او، و نگاه او محظوظ می‌شود. حضور حسام اسباب شور و شعف مولانا را پدیدار می‌سازد و گویی آرامش و قرار مولانا و نیز حرکت و تلاش او به واسطه‌ی اوست و بس! [۸].


    ویژگیها

    کتاب حسام‌الدین خالق مثنوی معنوی به مانند دیگر آثاری‌که از استاد عرفان و فلسفه، جناب کاظم محمّدی منتشر شده است حاوی نکاتی مهم است، از جمله:

    1. نام کتاب که مسئله ساز است.
    2. این که نخستین پژوهش مستقل در باره‌ی حسام‌الدین است و نخستین کتاب از زمان مولانا تا به امروز در این موضوع خاص.
    3. قلم ساده و روان و بدون پیچشهای لفظی.
    4. ریمشخص کردن شخصیت ارزشمند حسام‌الدین چلبی.
    5. اختلافات زیاد و ماهوی با دیگر پژوهشگران مولانا.
    6. مطرح نکردن شمس و برتر دانستن حسام از عبارات و الفاظ.
    7. صراحت گفتار در بیان مطالب خاص.
    8. ارجاعات به آثار مولانا، چه در متن و چه در پاورقی از ویژگیهای ‌کتاب است.


    وضعیت کتاب

    حسام‌الدین خالق مثنوی معنوی ، تألیف کاظم محمّدی

    کتاب در یک جلد با مقدّمه‌ای مختصر به زبان فارسی است و دارای 208 صفحه است. کتاب حاضر در قطع رقعی و با جلد نرم و کاغذ مرغوب منتشر شده. در آغاز، فهرست مطالب به طور کامل درج شده و در انتهای اثر هم فهرست جامعی از منابع و مأخذ و همینطور نمایه‌ی‌کامل دیده می‌شود. در انتها هم برخی از آثار انتشارات و نوشته‌های استاد کاظم محمّدی چاشنی شده است.

    پانویس

    1. مولوی نامه(مولوی چه می‌گوید)، ج2، صص1057-1056
    2. متن، ص 34
    3. مثنوی معنوی، د6، ابیات 192-187
    4. متن، ص 40
    5. متن، ص 52
    6. مثنوی معنوی، د5، ابیات 10-1
    7. متن، ص 90
    8. متن، ص 93

    منابع مقاله

    مقدّمه و متن کتاب، مثنوی معنوی، مولوی نامه

    وابسته‌ها