المنقذ من التقليد
نام کتاب | المنقذ من التقلید |
---|---|
نام های دیگر کتاب | التعلیق العراقی
المنقذ من التقلید و المرشد الی التوحید |
پدیدآورندگان | حمصی رازی، محمود بن علی (نويسنده) |
زبان | عربی |
کد کنگره | BP 209/8 /ح8م8 |
موضوع | کلام شیعه امامیه - قرن 6ق. |
ناشر | جماعة المدرسين في الحوزة العلمیة بقم، مؤسسة النشر الإسلامي |
مکان نشر | قم - ایران |
سال نشر | 1412 هـ.ق |
کد اتوماسیون | AUTOMATIONCODE1164AUTOMATIONCODE |
معرفى اجمالى
المنقذ من التقليد، نوشته الشيخ سديدالدين الحمصى الرازى، از عالمان بزرگ شيعى، متوفاى اوائل قرن هفتم هجرى است. وى به گفته شاگرد دانشمندش شيخ منتجب الدين: در عصر خود از اعلم علماءاصول عقايد و علم كلام و اصول فقه و اهل ورع و وثاقت بوده است و آثار قلمى از او به جا مانده است.
انگيزه تاليف
مولف درباره چگونگى تاليف كتاب حاضر در مقدمه كتاب مىنويسد:
[هنگامى كه از زيارت بيت الله الحرام و حرم پيامبر(ص) به وطنم بر مىگشتم، در بين راه جماعتى از علماء و فقهاء حله با احترام و شادى كم نظيرى به استقبال من آمدند و با بهترين و صميمانهترين محبتها و عزت و جلال مرا به شهر خود بردند و در پسنديدهترين منزلها سكنا دادند. و از من درخواست ماندن چند ماهى در آن شهر نمودند كه پذيرش آن بر من سخت دشوار بود. در ابتدا از پذيرش آن سرباز زدم و برگشت به وطن و اهل و عيال امور معوقهام را عذر و بهانه آوردم كه سودى نبخشيد و آخرالامر با اصرار آنان رحل اقامت گزيدم و به آنچه مرا علماء و فقها حله بدان جا آورده بودند؛ يعنى تدريس و مذاكره علمى اشتغال ورزيدم. در تدريس از من درخواست نمودند كه قسمتى ازاصول دين به ويژه مسائل توحيد عدل را براى آنها املا كنم تا مرجع و يادگارى پس از مراجعت من در ميان آنان باشد، ابتدا نپذيرفتم؛ ولى با اصرار فراوان آنان عاقبت پذيرفتم و املاء اين تاليف را (كتاب حاضر) شاگردان آغاز كردم. ابتداء تصميم بر ايجاز واختصار بود؛ ولى هنگامى كه مباحث مهم واساسى پيش آمد، عنان از كف رها شد و سخن به درازا كشيد. از اين روى برخى مطالب و مسائل طولانى و برخى ديگر مختصر نگاشته شده است و نام اين تعليق را التعليق العراقى والمنقذ من التقليد والمرشد الى التوحيد گذاشتم].
البته اين كتاب در بين اهل علم و تحقيق به[ المنقذ من التقليد] شهرت دارد.
همان گونه كه از چگونگى تاليف بر مىآيد و از متن آن نيز پيداست، اين اثر املائى است از سوى عالم متفكر كلامى و متبحر در معارف و عقايد اسلامى كه آن را در كلاس درسى كه اغلب شاگردان آن از علماء و فقهاء بودهاند، القا شده است. از اين رو متن آن از استوارى و استحكام ويژهاى برخوردار است و مطالب با موشكافىهاى دقيق عقلى و نظرى پىگيرى شده است كه به شيوه كلام عقلى يا جملات حساب شده، تنظيم گرديده است و بيشتر براى كسانى كه بهرهاى از علوم عقلى دارند، قابل استفاده و بهرهورى است.
اين اثر نفيس كلامى با شرح كوتاهى از زندگانى مولف و مقدمه وى آغاز شده و مباحث با عناوين زير پىگيرى شده است: القول فى حدوث الجسم القول فى محدث (صفات ثبوتيه و سلبيه ) الرد على الفرق المخالفه فى التوحيد القول فى العدل (و مسائل مربوط به آن) القول فى كونه تعالى متكلما و صفته كلامه و... و الكلام فى التكليف و... القول فى اللطف والمصلحه والمفسده و... والقول فى النبوات (مسائل مربوط به آن )القول فى صفات النبى (ص) ...
ساختار و گزارش محتوا
حمصي در آغاز هر بحث نوعاً خلاصه مطالب را بيان ميكند و دورنمايي از مباحث را به دست خواننده ميدهد. هنگام شروع بحث، اكثراً موضوع را تعريف كرده و ادله مدعايش را ارائه ميكند؛ سپس ديدگاه ديگران و همچنين ابهامات موجود در بحث را به صورت سؤال و جواب مورد بحث قرار ميدهد. مطمئناً ميتوان گفت در طرح مباحث از كتاب جمل العلم و العمل علم الهدي پيروي كرده است.
اثبات خداوند
ادلهاي كه ايشان براي اثبات خداوند ارائه ميدهد، در واقع بر اجسام و حدوث آنها بنا شده است؛ از اينرو ابتدا اجسام و حدوث آنها را پيش ميكشد و در ادامه ابراز ميدارد:
وقتي اجسام حادث باشند، به محدِث نياز دارند، و محدث از دو حال خارج نيست: يا مختار است (تواناي در كارها) و يا موجَب (از روي اضطرار و ناچاري كار را انجام ميدهد.) در حالت دوم، يا قديم است و يا حادث، و اگر قديم باشد، به قديم بودن اجسام؛ منجر ميشود، در حالي كه ما خلاف آن را ثابت كرديم، و در صورت حادث بودن، خودش نيازمند به محدث خود خواهد بود كه در محدث دوم كلام قبلي جاري خواهد بود (يا مختار است و يا غير مختار) در صورت دوم، باز هم به محدث نياز دارد. اين سلسله ادامه يافته و موجب تسلسل ميشود، و ميدانيم كه تسلسل باطل است؛ امّا در صورت مختار بودن محدث، مطلوب ثابت ميشود، و از طرفي اثبات خواهد شد كه محدث اجسام، قادر هم است؛ زيرا كارهايش از روي اختيار و صحت است، و هر چه بخواهد انجام ميشود، و هر چه را كه نخواهد صورت نميپذيرد. اين محدث با چنين ويژگي، بارىتعالي است.
نبوَّت
حمصي هنگام ورود به بحث، نبوت و رسالت را تعريف ميكند، سپس فرق اين دو را بيان مينمايد. نبي را اين گونه به تصوير ميكشد: «نبي اسم لمن علت منزلته و ارتفع قدره لقيامه باعياء الرسالة و العزم علي أدائها اذ كان من البشر» نبي اسم است براي كسي كه داراي جايگاه رفيع و مقام عالي است، به دليل توجه و اهمّيت به اقامه رسالت و عزم بر اداي آن. قيد «اذ كان من البشر» را ميآورد تا فرق ميان نبي و رسول گذارد؛ زيرا معتقد است كه نبي به بشر اختصاص دارد و رسول اعم از آن است؛ به دليل آيه قرآن كه ميفرمايد: «وَ لَمّا جائَتْ رُسُلُنا لوطاً سِيءَ بِهِمْ؛ هنگامي كه رسولان ما (فرشتگان عذاب) به سراغ لوط آمدند از آمدنشان ناراحت شد؛ از اين رو رسول را كسي ميداند كه حامل رسالت براي غير باشد.
حمصي بعد از تعريف اين دو واژه ميكوشد تا ضرورت بعثت را تحت عنوان «حسن البعثه» اثبات كند و در اين جهت اهداف و اغراض بعثت را باز ميگويد كه عبارتند از: آگاه كردن بندگان به مصالح و مفاسدشان و استحقاق عقاب در گناهان، دوام ثواب مؤمنان و دوام عقاب كفر، قطع به اين كه خداوند مستحق عقاب را عقاب ميكند، وحدانيّت خداوند و آگاه كردن مردم از اين كه اين اهداف در صورت محقق ميشود كه بعثت باشد، و از آن جايي كه خداوند بندگانش را به اطاعت دعوت كرده، بر وي واجب است كه قبلاً آنان را از افعال و مصالح و مفاسدشان آگاه سازد. خداوند از طريق بعثت انبياء اين آگاهي را به دست بشر ميدهد؛ بنابراين هدف از بعثت، آگاهي بشر از مصالح و مفاسد است.
حمصي شناخت پيامبر را تنها از طريق معجزه ممكن ميداند. او معجزه را اين گونه تعريف ميكنند: «فهو خارق العادة الذي يظهر من جهة الله تعالي الدال علي صدق من ظهر عليه؛ معجزه خارقالعاده است كه از جانب پروردگار ظاهر ميشود تا دليل باشد بر صدق كسي كه معجزه بر او ظاهر شده است.
در ضمن سه شرط براي معجزه بيان ميكند كه عبارتند از: خارقالعاده بودن، جز ديگران از اتيان آن اختصاص به فردي كه براي اثبات ادعاي خود معجزه ميآورد.
حمصي درباره پيامبر اسلام(ص) نيز، همين سخن را ميگويد ظاهرترين معجزه پيامبر را قرآن ميداند؛ زيرا قرآن كريم با دعوت به معارضه، همه را به مبارزه ميطلبد تا مثل قرآن را بياورند و از اين راه عجز همه را به اثبات ميرساند؛ از اين رو قرآن معجزهاي جاويد است. به اعتقادي از آن جايي كه معجزه براي اثبات ادعاست، بر غير انبيا و نيز ائمه(ع)، صالحان و كساني كه نزد خداوند مقام منزلتي دارند جايز است كه معجزه بياورند.
امامت
حمصي براساس شيوه بحث خود، امامت را اين گونه تعريف ميكند: «عبارة عن رئاسة عامة في امور الدين بالاصالة لانيابة عن غير هو في دار التكليف».
در اين تعريف نكات قابل توجهي وجود دارد كه ضرورت دارد به صورت گسترده در مورد آنها بحث شود؛ ولي از آن جا كه اين نوشتار اقتضاي بحث وسيع را ندارد، به صورت خلاصه مطرح خواهد شد.
الف) رياست عامه: قيد «عامه» امامت را از ديگر منصبهاي تحت ولايت امام (مانند قضاوت و حكومت ايالتهاي مختلف) متمايز ميكند. رياست عامه و زعامت جامعه، نخستين مرتبه امامت است يكي از شئون پيامبري كه پس از درگذشت پيامبر بلاتكليف ميمانند، رهبر يا اجتماع است اين منصب الاهي را به عهده ميگيرد. بنابراين، امامت عاليترين منصب در جامعه ديني پس از رسالت است؛ هر چند براساس تعريفي كه ارائه شد، اين منصب در امور ديني خواهد بود.
ب) امور دين: براساس ظاهر تعريف و اين قيد (امور دين)، امامت منحصر به امور ديني است و نكته قابل توجه همين جاست؛ زيرا برخلاف ايشان، اكثر بلكه اجماع علماي شيعه امامت را ولايت بر امت در امورد ديني و دنيوي تعريف كردهاند؛ البته ناگفته نماند كه بعضي از معاصران نيز خرق اجماع كرده و بر اين ديدگاه تأكيد ميورزند كه: اخذ ولايت در امور دنيوي در مفهوم امامت، به معناي تنزل منصب امامت است.
به هر حال بايد گفت: آوردن قيد «امور ديني و دنيوي» در تعريف امامت، امر مستحدثي نيست؛ بلكه - چنانچه بيان شد - اجماع در ميان متكلمان شيعه از زمان شيخ صدوق و شيخ مفيد(ره) تا به امروز در اين زمينه وجود دارد. به علاوه به نظر ميرسد بيان ايشان درباره انحصار امامت به امور ديني با كلامشان در مورد اوصاف امامت ناسازگار است؛ زيرا يكي از صفات امام را علم به سياست بر ميشمارد.29 همچنين اقامه حدود، جلوگيري از ظلم و ايستادگي در مقابل ستمگران را از اختيارات امام ميداند؛ در حالي كه اين امور به مسائل دنيوي مرتبط است؛ گرچه ايشان در توضيح امور ديني، آن را بسيار گسترده در نظر ميگيرد، و همه امور دنيوي را به نوعي با امور ديني مرتبط ميداند. وي معتقد است كه زعامت امام، به لحاظ همان امور ديني است و هدف امامت در آنها متمركز شده و اگر مسائل دنيوي در نظر گرفته شود، هدف اصلي نيست، بلكه از آن جهت كه با دين رابطه برقرار ميكنند، مورد نظر قرار ميگيرد.
حمصي به مباحث معاد هم پرداخته است كه در اين مختصر مجال اشاره به ديدگاههاي او نيست و خواننده گرامي ميتواند به منابعي كه در پينوشت معرفي شدهاند، مراجعه كند.
نسخه شناسى
1- نسخه خطى دانشگاه تهران به شماره 6744 كه در سوم جمادى الاولى 1278 هجرى در اصفهان استنساخ شده است.
2-نسخه ديگرى كه در كتابخانه محدث ارموى در تهران موجود است.
نسخه حاضر در برنامه با تحقيق موسسه النشر الاسلامى، وابسته به جامعه مدرسين حوزه علميه قم در قطع وزيرى با جلد گالينگور در دو جلد توسط موسسه مذكور منتشر شده است. جلد اول در 563 صفحه براى بار نخست در سال 1412ق و جلد دوم در 440 صفحه براى بار نخست در سال 1414ق.
منابع :
1- حوزه، آذر و دى 1370، شماره 47.
2- صابرى، عبدالرحمن، بزرگان انديشه: سديدالدين حمصى، سايت: دين گستر
3- سايت پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامى.
پیوندها
مطالعه کتاب المنقذ من التقلید در پایگاه کتابخانه دیجیتال نور