تفسير القرآن الكريم (شبر)

    از ویکی‌نور
    تفسیر القرآن الکریم
    تفسير القرآن الكريم (شبر)
    پدیدآورانداود، حامد حفنی (مصحح) شبر، سید عبدالله (نویسنده)
    ناشرمؤسسة دار الهجرة
    مکان نشرقم - ایران
    چاپ3
    موضوعتفاسیر شیعه - قرن 13ق.
    زبانعربی
    تعداد جلد1
    کد کنگره
    ‏BP‎‏ ‎‏97‎‏/‎‏5‎‏ ‎‏/‎‏ش‎‏2‎‏ت‎‏7‎‏ ‎‏1300
    نورلایبمطالعه و دانلود pdf

    تفسير القرآن الكريم (شبّر)، اثر سيد عبدالله شبّر (1242ق)، با تحقيق دكتر حامد حفى داود، يكى از تفسيرهاى ارزشمند معروف و مختصر قرآن، به زبان عربى مى‌باشد كه به نام مؤلف آن، معروف شده است.

    ساختار

    كتاب با مقدمه محقق آغاز و مباحث، دربردارنده تفسير تمام سور قرآن كريم بوده كه به ترتيب از سوره «حمد» آغاز و تا سوره «ناس» ادامه يافته است.

    گزارش محتوا

    در مقدمه محقق، ضمن ارائه زندگى‌نامه مرحوم شبر، به مطالب زير پرداخته شده است: اعجاز قرآن از جهات مختلف، جمع قرآن در مصحف واحد، قرائات مختلف، تفسير قرآن [۱]

    از جمله ويژگى‌هاى بارز اين تفسير، بحث‌هاى ادبى آن مى‌باشد. نكات ادبى قابل اشاره در اين تفسير گران‌بها، عبارتند از:

    1. لغت:
      الف) «أ لم تر إلى الملأ...»(بقره / 246)؛ نویسنده، كلمه «الملأ» را به «جماعة الأشراف (اشرافيان)» معنى كرده است.
      ب) «إن شرّ الدواب...»(انفال / 55)؛ وى در ذيل كلمه «الدواب» چنين نگاشته است: «ما دبّ على الأرض»؛ يعنى آنچه (هر جاندارى) كه بر روى زمين بجنبد و حركت كند.
      ج) «و ما ذلك على الله بعزيز»(ابراهیم / 20، فاطر / 17)؛ نيز كلمه «عزيز» را در اين آيه، به معناى «صعب» (سخت و دشوار) گرفته است [۲]
    2. صرف:
      الف) «و المطلقات يتربصن بأنفسهنّ ثلاثة قروء»(بقره / 228)؛ كلمه «قروء» بر اساس مفاد آيه كه بيانگر طهر و پاکى (از عادات ماهانه) است، مى‌بايست «أقراء» باشد؛ زيرا آيه مبيّن جمع قله مى‌باشد كه در زبان عربى، بر سه تا ده اطلاق شده است. وزن‌هاى اين جمع، چهار وزن است كه هيچ‌كدام بر وزن «فعول» نيست. مرحوم شبر در توجيه صرفى اين كلمه گفته است: «آوردن كلمه «قروء» كه بيانگر كثرت است و حال‌آنكه جمع در آيه، جمع قلت مى‌باشد و صيغه‌اش مى‌بايست «أقراء» (بر وزن أفعال) مى‌بود، بدين سبب است كه هريك از دو جمع قلت و كثرت به‌جاى همديگر به كار مى‌روند و در اين آيه آوردن «قروء» بر «أقراء» ترجيح داده شده است»[۳]
      ب) نكته صرفى ديگرى كه در اين آيه هست، اين است كه يك حكم الهى كه بايد صورت انشايى داشته باشد، به‌گونه خبرى بيان شده است؛ زيرا كلمه «يتربصن» خبر براى «المطلقات» است و مى‌بايد به صيغه امر بيان شود. مرحوم شبر در اين باره، نوشته است: «معناى جمله خبرى، امر و فرمان است و دليل آوردن خبر به‌جاى انشاء براى تأكيد (بر حكم الهى) است»[۴]
      ج) مى‌دانيم كه اگر كارى در زمان گذشته رخ دهد، بايد براى بيان آن كار از فعل گذشته استفاده كرد. اما در قرآن آيه‌اى داريم كه خداوند مى‌فرمايد ما در گذشته فرمانى داديم و همان زمان هم امتثال شد، ولى انجام دادن آن را با فعل مضارع بيان فرموده است، مانند آيه: «كن فيكون»(يس / 82). مرحوم شبر نوشته است كه: «اينكه به‌جاى فعل ماضى، از فعل مضارع استفاده شده است، به سبب آن است كه «فيكون» حكايت حال ماضى است»[۵]
    3. نحو:
      برخى از آيات قرآن در نگاه نخست، برخلاف قواعد نحوى است؛ ازاين‌رو، مفسران توجيهاتى براى اين گونه آيات بيان نموده‌اند. مرحوم شبر نيز به‌عنوان مفسرى ژرف‌انديش، ديدگاه‌هاى ادبى خود را در ذيل اين گونه آيات، بيان كرده است [۶]
    4. معانى:
      الف) «إياك نعبدو إياك نستعين»(فاتحه / 5)؛ مرحوم شبر در ذيل اين آيه، چندين نكته ادبى بيان مى‌كند كه ذيلا از نظرتان مى‌گذرد:
      - تقديم مفعول: 1. للحصر [براى حصر]؛ 2. لتقدمه تعالى في الوجود [به‌خاطر تقدم خداوند در وجود]؛ 3. للإشعار بأن العابد و المستعين ينبغي أن يكون نظرهما بالذات إلى الحق [به جهت اشاره به اين نكته كه عابد و مستعين، بايد نظرشان بالذات به حق باشد].
      - تكرار ضمير: 1. للتنصيص على تخصيص كل منهما به تعالى [براى تصريح نمودن بر مخصوص نمودن هريك از عبادت و استعانت به خداوند]؛ 2. لبسط الكلام مع المحبوب [براى به‌درازا كشاندن سخن با دوست].
      - تقديم «نعبد» بر «نستعين»: 1. لتوافق الفواصل [براى هماهنگ شدن سجع آيات با يكديگر]؛ 2. لأن تقديم الوسيلة قبل طلب الحاجة أدعى إلى الإجابة [چون پيش‌كش كردن وسيله پيش از درخواست حاجت، اجابت را بيشتر فرامى‌خواند و نزدیک ‌تر مى‌سازد] و...[۷]
    5. بيان:
      الف) «و ضرب الله مثلاًقرية... فأذاقها الله لباس الجوع و الخوف...»(نحل / 112)؛ مرحوم شبر در ذيل بخش دوم اين آيه نكته بيانى آن را كه استعاره است چنين مى‌نگارد: «أستعير الذوق لإدراك أثر الشدة و اللباس لما غشيهم منها و أوقع الإذاقة عليه نظرا إلى المستعارله و هو الإدراك؛ أى عرفها الله على أثر لباس الجوع و الخوف» [۸]
      يكى ديگر از ويژگى‌هاى تفسير شبر، پرداختن به مسائل كلامى است. مفسر، ذيل آيات اعتقادى، به فراخور حجم تفسير، ديدگاه‌هاى كلامى خويش را بيان كرده است. برخى از اين بحث‌ها عبارتند از:
      الف) امامت و رهبرى: «يا أيها الذين آمنوا أطيعوا الله و أطيعوا الرسول و أولي الأمر منكم»(نساء / 59)؛ مرحوم شبر بر اين باور است كه اين آيه، بر وجود اولى الامر در هر زمانى دلالت دارد و پيروى از اولى الامر، به سبب دانش و برترى و عصمتشان، واجب است. همچنين سبب و دليل تكرار فعل «أطيعوا» را بيان كرده است[۹]
      ب) رجعت: رجعت از عقايد معروف شيعه است كه آيات زيادى بر آن دلالت دارد، ولى درباره دلالت برخى از آن‌ها، ميان مفسران اختلاف است. مرحوم شبر در ذيل برخى از اين آيه‌ها، به مسئله رجعت اشاره نموده است، از جمله: «يوم نحشر من كل أمة فوجا ممن يكذب بآياتنا فهم يوزعون»(نمل / 83)؛ كه ايشان معتقد است بر رجعت دلالت دارد[۱۰]
      ج) بداء: مرحوم شبر ذيل آيه «يمحو الله ما يشاء»(رعد / 39) مى‌نويسد: خداوند امورى را كه از پيش ثابت و استوار بوده است، مانند روزى، گاه جان سپردن، خوشبختى و بدبختى را مى‌زدايد و آنچه از اين امور را كه قرار نبوده ثابت و پابرجا باشد، استوار و پابرجا مى‌كند.[۱۱]
      د) تقيه: مرحوم شبر در ذيل آيه: «لايتخذ المؤمنون الكافرين أولياء من دون المؤمنين و من يفعل ذلك فليس من الله في شيء إلا أن تتقوا منهم تقاة»(آل‌عمران / 28)، مى‌فرمايد: موالات و دوستى با كافران هنگامى است كه مسلمانان از كافران بترسند و درعين‌حال، كينه آنان را در دل خويش پنهان نمايند. اين همان تقيه‌اى است كه امامان بدان اعتقاد دارند.[۱۲]

    ويژگى ديگر تفسير شبر، بحث‌هاى علوم قرآنى آن است. ازآنجاكه اين موضوع نيز گسترده و داراى عناوين گوناگونى است، به يادكرد برخى از مباحث، بسنده مى‌شود:

    الف) مكى، مدنى...: نویسنده در آغاز هر سوره، مكى، مدنى، آياتى كه استثنا شده‌اند و نيز ترتيب نزول سوره را نوشته است.[۱۳]

    ب) ويژگى منحصربه‌فرد اين تفسير، آوردن قرائت‌هاى گوناگون است كه مفسر آن‌ها را به‌صورت پانوشت آورده است؛ ازاين‌رو، بيشتر پاورقى صفحات اين تفسير، به بيان قرائات مختلف اختصاص يافته است و اين خدمت بزرگى به دانش تجويد است. البته اين تفسير، بر اساس قرائت عاصم از حفص است[۱۴].

    ج) مؤلف، اسباب نزول آيات را آنجا كه لازم دانسته، آورده و بدين وسيله از آن‌ها براى تبيين و تفسير آيات كمك گرفته است، مانند آيه 51 سوره نساء و آيه 67 سوره مائده[۱۵].

    د) ناسخ و منسوخ: مرحوم شبر در ذيل 19 آيه از 9 سوره، مسئله نسخ را مطرح كرده است[۱۶].

    يكى ديگر از ويژگى‌هاى اين تفسير، مباحث و ديدگاه‌هاى فقهى نویسنده است كه در ذيل آيات الأحكام نوشته است. گزيده‌اى از اين مباحث، چنين است:

    الف) نماز ميانى (صلوة وسطى): فقيهان مسلمان در اينكه نماز ميانى، كدام‌يك از نمازهاى پنج‌گانه است، با هم اختلاف دارند و ديدگاه فقهى مرحوم شبر، در اين مسئله، مانند ديدگاه مشهور فقيهان شيعى است و آن اين است كه مقصود، نماز ظهر است[۱۷].

    ب) آيه ستر يا مرزهاى پوشش: مرحوم شبر ذيل آيات مطرح‌شده در اين زمينه، زينتى كه نامحرم نبايد آن را ببيند، زيورها (گوشواره، گردن‌بند، بازوبند و النگو)، لباس‌هاى زير (لباس خانه و خواب) و آرايش صورت (اصلاح و آرايش) مى‌داند و اضافه نموده است كه نه‌تنها آشكار نمودن اندام‌هايى كه زينت مى‌شوند حرام است، بلكه آشكار كردن خود زينت به شيوه برتر، حرام و نارواست[۱۸].

    وضعيت كتاب

    فهرست سوره‌ها و دليل الآيات، در انتهاى كتاب آمده است.

    پاورقى‌ها بيشتر به بيان قرائت‌هاى مختلف اختصاص يافته است.

    پانویس

    1. مقدمه، ص3
    2. عليزاده، ميرزا، آشنايى با تفسير شبر (1)، ص171
    3. همان، ص172
    4. همان
    5. همان
    6. همان، ص173
    7. همان، ص175
    8. همان، ص177
    9. همان، آشنايى با تفسير شبر (2)، ص174
    10. همان، ص175
    11. همان، ص177
    12. همان، ص178
    13. همان
    14. همان، ص179
    15. همان
    16. همان، ص181
    17. همان، ص183
    18. همان، ص185


    منابع مقاله

    1. متن كتاب.
    2. عليزاده، ميرزا «آشنايى با تفسير شبّر (1)»، پايگاه مجلات تخصصى نور، نشريه: علوم و معارف قرآن، تابستان 1375، شماره 2 (20 صفحه، از 159 تا 178).
    3. عليزاده، ميرزا «آشنايى با تفسير شبّر (2)»، پايگاه مجلات تخصصى نور، نشريه: علوم و معارف قرآن، پاييز 1375، شماره 3 (23 صفحه، از 173 تا 195).

    وابسته‌ها