سفر فرنگ

    از ویکی‌نور
    (تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
    سفر فرنگ
    سفر فرنگ
    پدیدآورانآل‌احمد، جلال (نویسنده)
    ناشرسيامک
    مکان نشرتهران - ایران
    چاپ1
    زبانفارسی
    تعداد جلد1
    نورلایبمطالعه و دانلود pdf

    سفر فرنگ تألیف جلال آل‌احمد به زبان فارسى گزارش سفر نویسنده، به چند کشور اروپایى است. «سفر فرنگ»، یکى از همان نوشته‌هاى چاپ نشده آل‌احمد است، که با گذر بیش از بیست و هشت سال از مرگ او، عرضه گردیده است.

    ساختار

    کتاب داراى دیباچه، متن، فهرست اعلام و فرهنگ نامه مى‌باشد. کتاب با نثرى ادبى به خاطرات چهل روزه مؤلف، در سفر به پاریس و سوییس مى‌پردازد.

    گزارش محتوا

    دیباچه آقاى زمانى‌نژاد بر کتاب به گزارش مختصرى از محتواى سفر فرنگ مى‌پردازد.

    متن با گزارش روز جمعه 6 مهر 1341 در هواپیماى ارفرانس آغاز مى‌شود، آل‌احمد این گونه روایت مى‌کند: «با یک ساعت تأخیر راه افتادیم. قرار بود شش و نیم راه بیفتد و حالا هشت و نیم است. شام هم خورده‌ایم. از پذیرایى ظریفشان فهمیدم که ارفرانس است...».

    «سفر فرنگ»، شامل یادداشت‌هاى روزانه جلال آل‌احمد، از سفر او به کشورهاى اروپایى است. یادداشت‌هاى مزبور، فقط حدود پنج هفته را در برمى‌گیرند و پیوستگى‌شان، پس از ترک فرانسه و ورود به سوییس، به طرز غافل‌گیر کننده‌اى، گسیخته مى‌شود. بر مبناى روایت آل‌احمد، گفتگوهاى مقدّماتى سفر او، از چند ماه قبل از عزیمتش آغاز مى‌شود: «در اوایل سال چهل، پیش‌نهادش آمد.» در آن زمان، محمّد درخشش، که عضو هیأت دولت وقت بوده، براى استفاده از «بورس یونسکو»، آل‌احمد را در نظر مى‌گیرد تا «براى مطالعه در روش‌هاى مختلف نوشتن کتاب‌هاى درسى»، «در ممالک اروپا»، عازم سفر شود.

    جلال پیش خود حدس مى‌زند که درخشش، «به جبران سگ دوى‌هاى» او در چاپ و نشر مجلّه «مهرگان»- که صاحب امتیازش درخشش بوده- وى را سزاوار استفاده از چنان بورسى دانسته است. اندکى بعد، به علّت آن که تدارکات و مقدّمات سفر به درازا مى‌انجامد، با روى کار آمدن هیأت دولت جدید، درخشش از مقام وزارت بر کنار مى‌گردد و به جاى او پرویز ناتل خانلرى به قدرت مى‌رسد: «قرار بود در ظرف دو هفته راه بیفتیم؛ ولى نیفتادیم تا درخشش افتاد و خانلرى آمد.» در این جا آل‌احمد دچار تردید مى‌شود و مى‌پندارد خانلرى، به تقاص نقارى که بینشان حاکم بوده است، بورس او را لغو خواهد کرد؛ امّا خانلرى، تنها به کاستن روزان سفر جلال، بسنده مى‌کند:

    «خیال مى‌کردم، اسمم را قلم خواهد زد، که نزد؛ امّا بورس نه ماهه، شد چهار ماهه.» سفر آل‌احمد، از تاریخ «جمعه/ /6 مهر/ 1341» شروع مى‌شود و او اوّلین یادداشتش را «در هواپیماى ارفرانس»، «روى آسمان مرز ترکیه» مى‌نگارد و تقریبا هر روز، و گاهى در نوبت‌هاى مختلف، گزارش سفرش را ادامه مى‌دهد، تا این که رشته تسلسل آنها، در تاریخ «چهارشنبه/ /16 آبان/ [1341]»، پس از شرح ملاقاتش با محمّدعلى جمال‌زاده، گسسته مى‌شود. با یک حساب سرانگشتى، در مى‌یابیم که یادداشت‌هاى جلال، به جاى چهار ماه (صد و بیست روز)، چهل روز را در برمى‌گیرد و ما از ما وقع هشتاد روز بعدى، بى‌خبر مى‌مانیم.

    معلوم نیست به چه دلیلى آل‌احمد در بقیّه ایّام سفرش، همان جور منظّم و دقیق، یادداشت‌هایش را ادامه نداده و یا به عللى که بر کسى پوشیده است - فرضا آسیب‌هاى ناشى از یورش مأموران ساواک، یا گزند حوادث غیر مترقّبه روزگاران - آن‌ها نابود شده‌اند.

    روز ورود آل‌احمد، به سوییس، مصادف با «دوشنبه 14 آبان 13 41 بوده است و بر اساس یادداشت روز «سه‌شنبه 15 آبان 1341»، مى‌توان گفت که پس از ده روز ماندن در سوییس، آن جا را به مقصد آلمان ترک کرده: «دیگر این که دیروز عصر رفتم سراغ یک شرکت هواپیمایى، به اسم کوک، براى رزرو کردن جا در هواپیماى زوریخ- کلن. براى شش نفر و در 15 نوامبر.»

    سرگشتگى و تلاطم روحى جلال، از خلال نوشته‌هایش، رخ مى‌نماید و تردیدها و یقین‌هاى او را، به خوبى هویدا مى‌کند.

    هشت روز پس از ورود به فرانسه، ترجیح مى‌دهد برنامه سفر پژوهشى‌اش تغییر کند و به جاى آلمان و هلند، روزهاى بیش‌ترى در فرانسه بماند: «دیگر این که، با حضرات یونسکو، گپى زده‌ام که چه طور است، آلمان و هلند را از سر راهم بردارند. که زبانشان را نمى‌دانم. و به جایش پاریس بمانم... و الخ.

    ولى گمان نمى‌کنم آن چه از عرش اعلاى کاغذبازى یونسکو صادر شده، عوض کردنى باشد.»

    در حالى که شانزده روز بعد، «دوشنبه 30 مهر 1341»، به نشانى دوستانش - که مقیم آلمان هستند - دو نامه مى‌فرستد و ورود زود هنگامش به آلمان را، به آگاهى‌شان مى‌رساند: «دیگر این که امروز کاغذى فرستادم براى فرشید. برلن شرقى. در جواب کاغذى که فرستاده بود، تهران و عیال پست کرده بود این جا. و یکى هم براى آرامش دوستدار - کلن - که مواظب دختر داریوش باشد که آمده آلمان، به درس خواندن. و در حقیقت براى این که خبر بد بهشان بدهم که به زودى خراب خواهم شد سرشان و از این قبیل. کلن، یک گوتیک حسابى دارد که از جنگ سالم در رفته. باید دیدش.»

    هم چنین در واپسین روز اقامت در فرانسه، وقتى که با پاک‌دامن «به دیدن نمایشى از" برشت"، «در تئاتر ملّى عوامانه، T. N. P، که توى قصر "شایو" است» مى‌رود،... به این فکر مى‌افتد که در آلمان، درباره استنباط آلمانى‌ها از نمایش‌نامه‌هاى برشت، پرس و جو کند و در صورت امکان، به ملاقات هم سر برشت هم برود:

    «به نظر من، "برشت" را بیش‌تر فرانسوى‌ها علم کرده‌اند. وقتى "کتاب ماه" دایر بود، ورقى به کارش زده‌ام. دوره‌اش را فرّخ غفّارى بهم قرض داد؛ امّا چنگى به دلم نزد. مایه شعرش بیش‌تر است تا نمایش. و تنها اصالتش، توجّه به چین و ماچین است. و آن نمایشى که لنین و استالین و مائو و دیگران را تحریف مى‌کند. اسمش چه بود؟ یادم نیست. تا ببینیم در خود آلمان ازش چه برداشتى دارند. که هر پیغمبرى را در زادگاهش که شناختند، کارش سکّه است. شنیده‌ام زنش، در برلن شرقى، تئاترى را اداره مى‌کند. اگر شد، سرى خواهم زد.»

    جلال در ژنو، به دیدار محمّدعلى جمال‌زاده مى‌شتابد و در انتهاى سفرنامه‌اش، شرحى جذّاب و خواندنى، از ملاقاتشان ارائه مى‌دهد: «با جهانبگلو ناهار خوردم و راه افتادم سراغ جمال‌زاده. صبح، از کافه‌اى که اباطیل قبلى را در آن یادداشت کردم، تلفنى زده بودم به حضرت و سلام و علیک و که:" مى‌خواهم خدمت برسم."»

    در حین مطالعه کتاب، به اسامى گروه کثیرى از نقّاشان، فیلم سازان، سیاستمداران، نویسندگان،... و هنرمندان فرانسوى، انگلیسى، آلمانى، امریکایى، روسى،... و ایتالیایى، با نام‌هاى انبوهى از اماکن تاریخى، تفریح‌گاه‌ها، رستوران‌ها، موزه‌ها، خیابان‌ها،... و کوچه‌ها و پس کوچه‌هاى فرانسه، به خصوص پاریس، مواجه خواهیم شد که اگر دانش اجتماعى وسیعى نداشته باشیم، و اگر جغرافیاى فرانسه و نقشه عمومى پاریس را نشناسیم،... مسلّما ارتباط معنوى و فکرى چندان مناسبى، با اثر آل‌احمد، و با خود او، برقرار نخواهیم کرد.

    وضعیت کتاب

    فهرست اعلام کتاب در پیان کتاب قرار گرفته و بعد از آن نیز فرهنگ نامه اصطلاحات قرار گرفته است. کتاب بدون پاورقى و توضیحات مى‌باشد.

    منابع مقاله

    مقدمه و متن کتاب.

    وابسته‌ها