رياض العلماء و حياض الفضلاء
رياض العلماء و حياض الفضلاء | |
---|---|
پدیدآوران | مرعشی، محمود (اهتمام)
افندی، عبدالله بن عیسیبیگ (نویسنده) حسینی اشکوری، احمد (محقق) |
ناشر | مؤسسة التاريخ العربي |
مکان نشر | بیروت - لبنان |
سال نشر | 1431 ق یا 2010 م |
چاپ | 1 |
زبان | عربی |
تعداد جلد | 7 |
نورلایب | مطالعه و دانلود pdf |
رياض العلماء و حياض الفضلاء، اثر ميرزا عبدالله افندى (متوفاى بين سالهاى 1120-1130ق)، كتابى است در موضوع شرح حال علما، از عصر غيبت تا زمان مؤلف كه به زبان عربى و در قرن دوازدهم هجرى نوشته شده و به اهتمام سيد محمود مرعشى و با تحقيق سيد احمد حسينى به چاپ رسيده است.
همين نكته براى نشان دادن ارزش كتاب كافى است كه مىبينيم اين اثر، مأخذى موثّق از براى مرحوم خوانسارى در تأليف «روضات الجنات» بوده و نيز صاحب «أعيان الشيعة» بهكرات از آن نقل كرده و علامه آقابزرگ طهرانى در «الذريعة» بسيار به آن توجه داشته و علامه نورى در «خاتمة مستدرك الوسائل» (جلد سوم) مطالب زيادى از آن گرفته است.[۱]
ساختار
كتاب با دو مقدمه از محقق و سيد محمود مرعشى آغاز و اسامى افراد، به ترتيب حروف الفبا، در دو قسم، در هفت جلد، تنظيم شده است.
منبع نویسنده در نگارش اين اثر، تنها كتابهاى معروف رجال و تراجم نبوده بلكه از كتابهاى ديگر نيز موارد مربوط به تراجم را استخراج كرده است؛ مثلاًدر يك مورد از «مجمع البيان» طبرسى استفاده كرده است. از مآخذ ديگر او، اجازات علماست و نيز خطوط پشت كتابها كه محض يادگارى يا بهعنوان مالكيت يا واگذارى يا وقف و تعليقه و ياداداشت و... نوشته بودهاند[۲]
البته مهمترين منبع نویسنده، همانا مشهودات و مسموعات او از معاصرانش مىباشد كه به كتاب او اهميت خاصى بخشيده و از جهات مختلف، آن را قابل استناد ساخته است. حتى آنجا هم كه از گذشتگان نقل كرده، ملاحظات انتقادىاش جالب توجه است، بهويژه كه عين مطلب را نقل مىكند[۳]
گزارش محتوا
در مقدمه محقق، به موضوع و برخى ويژگىهاى كتاب اشاره شده[۴]و در مقدمه دوم، تحت عنوان «زهر الرياض في ترجمة صاحب الرياض»، به شرح حال نویسنده پرداخته شده است.[۵]
در نگاهى كلى، مطالب كتاب به دو قسم تقسيم مىشود: قسم نخست، مشتمل است بر تراجم علماى شيعه اماميه و قسم دوم، شامل تراجم علماى ساير مذاهب اسلامى است.[۶]
در ميان سرگذشتنامههاى دانشمندان و بزرگان علوم و معارف اسلامى، كمتر محقّقى است كه با اثر حاضر آشنا نباشد؛ زيرا نهتنها شيوه تدوين كتاب - كه مرتب به حروف معجم است - آن را مطلوب گردانيده است، بلكه اطلاعات ارزنده و مفيدى كه منحصر به اين كتاب است و در ديگر نگاشتههاى رجالى عصر وى ديده نمىشود، بر ارزش آن افزوده است؛ مثلاًاز جمله فوائدى كه از مراجعه به اين كتاب به دست مىآيد، آشنايى با نسخهها و مخطوطات موجود از مؤلفات عربى و فارسى است كه در عصر افندى در كتابخانههاى عمومى و خصوصى نگهدارى مىشده و مؤلف آنها را رؤيت نموده و از مشخصات كتابشناسى و نسخهشناسى آنها در كتابش ياد كرده است؛ ازاينرو «رياض العلماء» را مىتوان بهعنوان مأخذ و مصدرى ارزشمند و متقن در خصوص مباحث مربوط به كتابشناسى و نسخهشناسى تلقّى كرد؛ زيرا در واقع نگاشته مورد بحث مىتواند از جهتى فهرستى از نسخههاى خطى كتابخانههاى عمومى و خصوصى عصر مؤلف باشد. مجموع اين نسخهها كه افندى معرفى كرده است بيش از هزار و اندى است.[۷]
در همين زمينه گفتنى است كه افندى از نسخههاى مقابلهشده و تصحيحشده نيز با دقت تمام ياد كرده كه اين نكته هم در تاريخ كتابشناسى و نسخهشناسى مخطوطات عربى و فارسى حائز اهميت تواند بود[۸]
ديگر از فوائد و ويژگىهاى كتاب كه قابل توجه و تتبع مىنمايد، نكاتى است كه مؤلف پيرامون اعلام جغرافيايى (بلدان) ضبط كرده است. افندى در اين خصوص، گاه از كتابهاى پيشينيان مانند «فتوح البلدان» بلاذرى و «معجم البلدان» ياقوت و «صورة الأرض» ابن حوقل و... استفاده كرده و گاهى نيز اطلاعات عصرى و مشهودات خود را نوشته است كه از نظرگاه مطالعات جغرافياى تاريخى ايران قابل توجه و تأمل است؛ چنانكه درباره «ورامين» مىنويسد: «شهركى است معروف از شهرهاى رى كه تا تهران يك منزل فاصله دارد و من به آنجا رفتهام و اكنون آباد است»[۹]
از ديگر فوائد عديدهاى كه از كتاب حاضر دستياب مىشود، اجازهنامههاى محدثان و فقيهان است. گفتنى است كه تحقيقى گسترده در خصوص اجازهنامهها و نيز تدوين «فهرست اجازات» در عصر ما كه انقلاب فرهنگ اسلامى آغاز شده ضرور مىنمايد و اثر حاضر نيز يكى از منابع موثّق و باارزش در اين زمينه است كه متن صدها اجازه فقهى و علمى به لفظ مجيز در آن نقل شده و نيز از صدها اجازه ديگر در آن ياد گرديده است.[۱۰]
آن طور كه نویسنده خود مىگويد، مىخواسته در اين اثر، شرح حال علماى برجسته شيعه را از غيبت به بعد بياورد؛ اما گاه به دليلى، از اين حد فراتر رفته است. گاه موضوع آنقدر مهم بوده و نظرات در آن بهقدرى متفاوت، كه نویسنده خواسته با جمعآورى و حلاجى همه روايات، حرف آخر را بگويد. از اين قبيل است ترجمه مفصلى از زيد بن على و تحقيق جامعى درباره خواجه ربيع مشهور و تحقيق در اينكه واضع علم نحو ابوالاسود دوئلى است.[۱۱]
نویسنده گاه كسى را كه به مذهب ديگرى مشهور است و وى او را شيعه امامى مىداند، جزء اماميه آورده و دلايل خود را بر امامى بودن وى شرح داده... گاه كسى را كه جزء علماى برجسته نيست فقط بر اساس شهرت ذكر كرده؛ مانند امير حبيبالله بن امير سيد شريف شيرازى و گاه براى رفع اشتباهى يا ذكر نكات تازهاى، احوال يكى از اصحاب ائمه را كه طبعا پيش از غيبت بودهاند، آورده است؛ مانند خليل بن اوفى ابوالربيع العاملى و گاه به پيروى از شيخ حر عاملى، ترجمه كسانى را آورده، ولى تذكر داده است كه اينها شايسته ذكر در عداد علما نيستند[۱۲]
اين كتاب شامل يك رشته تراجم احوال محض نيست، بلكه حاوى اطلاعات جالب و ارزندهاى است كه وضع كلى علم و علما، كتابخانهها، گروههاى دانشمندان و دستهبندىهايى كه حتى بين افراد يك گروه رخ مىداد و نيز مسائل مختلففيه و معركة الآراء و پارهاى از مسائل مستحدثه و تعصبات مذهبى، بهخصوص درباره زندگى علمايى كه نزدیک به زمان مؤلف مىزيستهاند و نيز جو فكرى و وقايع دينى و اجتماعى آن زمان، منبع مهمى است.[۱۳]
بهمنظور توضيح مطلب فوق، شايسته است به برخى از آراى او درباره گروههاى دانشمندان اشاره شود. نویسنده بر طبق زمانهاش كه به علوم دينى وزن خاص داده مىشد، باآنكه خود مردى ذوفنون و جامعالاطراف بود، با «اهل معقول» ميانه خوشى نداشت... درباره حكيمان شايعات و بدبينىهايى وجود داشت كه نویسنده نقل كرده است؛ مثلاًدرباره سيد ميرزا ابراهيم بن ميرزا حسين همدانى مشهور به قاضىزاده صاحب «شرح الهيات شفا» مىنويسد: «آشنا به مسائل شرعى و اقوال فقها نبود و از خون احتراز نمىكرد، بلكه مسجد را بدان مىآلود و نمىدانست كه نجس است»[۱۴]
نظر نویسنده نسبت به ملا صدراهم مساعد نبود، اما ميرداماد را به واسطه جهت فقاهتى كه داشته، با تجليل نام برده است. وى در مورد صوفيه هم حساس بوده و عالمى را كه اندكى عارفمشرب تشخيص مىداد، با عبارتى نظير: «له ميلا إلى طريقة الصوفية» نشاندار كرده است و..[۱۵]
از جمله نكات ديگرى كه از اين كتاب برمىآيد، فراوانى اهل شعر و ادب ميان فقيهان و عالمان دينى است. نكته ديگر، فراوانى علماى مهاجر به هند است.[۱۶]
فوايد و نكات تاريخى اين كتاب، بهقدرى اهميت دارد كه خود گفتارى مستقل را مىطلبد. شوخىهاى علمايى نيز در اينجا و آنجاى كتاب به چشم مىخورد مانند: «آقا حسين بن آقا جمال خوانسارى را از كثرت مشايخ، «تلميذ البشر» مىگفتند در مقابل ميرداماد كه «استاد البشر» لقب داشت» و «ميزرا عيسى بن محمد صالحبيگ آنقدر مشتغل به علم و خواندن و نوشتن بود و نزدیک ان و خويشان، بلكه خدمتگزاران و اهل محله خود را موفق به آموختن كرده بود كه ظريفان مىگفتند قاطر ميزرا عيسى هم از فضلاست»[۱۷]
وضعيت كتاب
فهرست اسامى مذكور در هر جلد، در انتهاى همان جلد و فهرست تأليفات اصحاب تراجم، اسامى اماكن و بقاع مذكور در مجموعه، بههمراه فهرست مصادر تحقيق و تعليق، در انتهاى جلد هفتم آمده است.
در پاورقىها علاوه بر ذكر منابع[۱۸]، به توضيح برخى از كلمات و عبارات پرداخته شده است.[۱۹]
پانويس
- ↑ ر.ک: افندى اصفهانى، ميرزا عبدالله، ص14
- ↑ ذكاوتى قراگزلو، علىرضا، 1363، ص39
- ↑ ر.ک: همان، ص40
- ↑ مقدمه، ج1، ص5-9
- ↑ همان، ص11-25
- ↑ مقدمه محقق، ج1، ص7
- ↑ افندى اصفهانى، ميرزا عبدالله، ص13
- ↑ همان، ص14
- ↑ ر.ک: همان
- ↑ همان
- ↑ ذكاوتى قراگزلو، علىرضا، 1363، ص39
- ↑ ر.ک: همان
- ↑ ر.ک: همان41
- ↑ ر.ک: همان، ص41
- ↑ ر.ک: همان، ص41-42
- ↑ ر.ک: همان، ص42
- ↑ ر.ک: همان، ص43
- ↑ ر.ک: پاورقى، ج1، ص151
- ↑ ر.ک: همان، ص153
منابع مقاله
- مقدمه و متن كتاب.
- افندى اصفهانى، ميرزا عبدالله، «رياض العلماء و حياض الفضلاء»، ترجمه محمدباقر ساعدى، بنياد پژوهشهاى اسلامى، مشهد، چاپ دوم، 1389.
- ذكاوتى قراگزلو، علىرضا، «كتاب رياض العلماء»، پايگاه مجلات تخصصى نور، مجله: نشر دانش، شماره 24، مهر و آبان 1363، (9 صفحه، از 36 تا 44).