ابن مطران، اسعد بن الیاس
نام | ابن مطران، اسعد بن الیاس |
---|---|
نامهای دیگر | |
نام پدر | |
متولد | |
محل تولد | دمشق |
رحلت | 587 ق |
اساتید | مهذبالدين ابن نقاش طبيب
شيخ تاجالدين زيد بن حسن كندى |
برخی آثار | |
کد مؤلف | AUTHORCODE12280AUTHORCODE |
اِبْن مِطْران، ابونصر موفقالدين اسعد بن ابىالفتح الياس بن جرجيس المطران (متوفای 587- دمشق)، پزشك و داروشناس مسيحىتبار سده 6ق، صاحب منصب در دربار صلاحالدین ایوبی
زندگینامه
از زندگى او پيش از آغاز طبابتش اطلاع چندانى در دست نيست. ابن جوزى كه اثر او قديمىترين منبع ما درباره ابن مطران است، اشارهاى به این دوره از زندگى او نكرده است. مبسوطترين آگاهىها درباره فعاليت علمى او و پدرش را در اثر ابن ابىاصيبعه مىتوان يافت كه خود در تأليف کتابش از آثار ابن مطران بسيار بهره برده است.
الياس پدر موفقالدين، در طلب علم، سفرهاى بسيار مىكرد و مدتى نيز برای فراگيرى مبانى مسيحيت و مذاهب آن به روم رفت. اما به نظر مىرسد كه لقب «مطران» از آن جرجيس، پدر الياس بوده كه احتمالاً منصبى كليسايى داشته است. الياس چون به عراق آمد، ملازمت امینالدوله ابن تلمیذ، پزشك مشهور را اختيار كرد و کتابهاى بسيار نزد او خواند تا خود به طب مشهور شد. وى سرانجام در دمشق اقامت گزيد و تا هنگام مرگ در همانجا به طبابت روزگار مىگذرانيد.
موفقالدين در دمشق زاده شد و هم آنجا رشد يافت. از نام استادان او جز مهذبالدين ابن نقاش طبيب، آگاهى نداريم، اما مىتوان حدس زد كه وى پيش از همه، نزد پدرش به تحصيل پرداخته است. اينكه گفتهاند نحو، لغت و ادب عرب را نزد شيخ تاجالدين زيد بن حسن كندى فراگرفت، بايد مربوط به دوران میان سالى او باشد كه در خدمت صلاحالدين ايوبى مىزيست. دانسته نيست كه ابن مطران چگونه به صلاحالدين پيوست، ولى نزد او جايگاهى بلند يافت و سلطان ايوبى كه همواره در پیکار با صليبيان روزگار مىگذرانيد، پيوسته ابن مطران را با خود به سفر مىبرد و طبيب را از عطاياى كلان خود بهرهمند مىكرد. ابن مطران به سبب طبابت برای امراى دولت و رقابت این امرا كه در اعطاى مال و تقرب بدو بر یکديگر پيشى مىجستند، چندان كارش بالا گرفت كه سخن از وزارتش رفت، چنانكه از بيان ابى ابىاصيبعه به نقل از قفطى برمىآيد، در همین روزگار بود كه ابن مطران به تشویق و توسط صلاحالدين مسلمان شد و سلطان ايوبى، جوزه (جوره) كنيز مورد علاقه همسر خود را به زنى به ابن مطران داد. بنابراین، اشاره ابن ابىاصيبعه به تاريخ سرودن قصيدهاى از سوى ابن عامرى شاعر، در ستايش ابن مطران، پس از گرویدن او به اسلام در 585ق يعنى دو سال پيش از مرگش، نبايد درست باشد.
ابن مطران گذشته از آنكه طبيب خاص سلطان به شمار مىرفت، در بيمارستان نورى دمشق نيز به تدريس طب و مداواى بيماران مىپرداخت و شاگردان بسيار داشت. برجستهترين شاگرد او، مهذبالدين دخوار بود كه در بسيارى از جنگهاى صلاحالدين، استاد خود را همراهى مىكرد و از روش معالجه ابن مطران در بيمارستان مذكور داستانها نقل كرده است.
وفات
ابن مطران سرانجام در 587ق در دمشق درگذشت. پیکرش را در قاسيون به خاک سپردند و همسرش جوزه مقبرهاى برای او ساخت و مسجدى در كنار آن بنا كرد. آن مقبره در ايام ابن جوزى كه خود در 603ق جوزه را در شام ديده بود، به تربت جوزه شهرت داشت. مرگ ابن مطران را در 588ق نيز نوشتهاند. از او فرزندى برجاى نماند. به گفته ابن ابىاصيبعه او دو برادر داشت كه هر دو پزشك بودند.
ابن مطران مردى هوشمند و به رغم ملازمت سلطان در سفر و حضر، بسى پركار بود. ابن ابىاصيبعه او را پيشواى حكيمان و يگانه عالمان خوانده و در طب نظرى و عملى از اهل زمان، برتر دانسته است. او نسبت به شاگردان خود و طالبان طب و حكمت عنايت بسيار داشت و آنان را از عطايا و يارىهاى خود بىنصيب نمىگذاشت. همچنين به عيادت بيماران تنگدست مىرفت و نیکىها مىكرد. از داستانهایى كه درباره او گفتهاند، برمىآيد كه مروت و جوانمردى بسيار داشته و از تقرب خود نزد سلطان ايوبى برای رفع نيازهاى مردم استفاده مىكرده است. با اينهمه، نسبت به بزرگان دولت و سلطان پرهيبتى چون صلاحالدين، تكبر و بزرگمنشى نشان مىداد. ابن جوزى و ابن فرات او را شيعى و دوستدار اهلبيت(ع) خواندهاند. البته این انتساب با ملازمت سلطانى شيعه ستيز چون صلاحالدين ايوبى ناسازگار است. اما ابن عُنَين، شاعر بدزبان و هجاگوى كه ابن مطران بارها سلطان را به تبعيد او تشویق كرده بود، در ابياتى او را رافضى خوانده و غلام زيبارویش به نام عمر را سبب مسلمان شدنش دانسته است. ابن مطران همچنين با صوفيان معاشر بود و در سماع صوفيه شركت مىجست.
یکى از برجستهترين صفات ابن مطران، علاقه شديد او به مطالعه و گردآوردن کتاب بود. چنانكه گفتهاند همواره کتابى در آستين داشت و در اوقات فراغت، حتى در دستگاه سلطان به خواندن مىپرداخت. او خود کتابهاى بسيار استنساخ كرده بود كه ابن ابىاصيبعه برخى از آنها را ديده و درستى کتابت، خط و اعراب آن را ستوده است. گذشته از آن 3 نساخ به خدمت گرفته بود كه همواره مشغول استنساخ کتاب برای او بودند. از این رو هنگامى كه درگذشت، حدود 10 هزار جلد کتاب طبى و غير طبى برجاى نهاد كه همه فروخته شد.
آثار
- آداب طب الملوك
- اختصار کتاب «الادوار» از ابن وحشيه مؤلف الفلاحة النبطية، ابن مطران در 581ق آن را مختصر كرد.
- الادویة المفردة، كه ناتمام ماند
- بستان الاطباء و روضة الالباء
- الحكايات الطبية
- المقالة الناصرية في حفظ الامور الصحية
- المقالة النجمیة في التدابير الصحية
گذشته از اينها، وى آثار مستقل ديگر و يا تعاليقى بر كتب ديگران داشته كه مسودات آنها پس از مرگش به برادرانش منتقل شده و به گفته ابن ابىاصيبعه (همانجا) از میان رفته است.
منابع مقاله
دايرة المعارف بزرگ اسلامى، زير نظر كاظم موسوى بجنوردى، چاپ اول، 1377، تهران، ج4 ص628، بخش علوم.