تاریخ سند معروف به تاریخ معصومی
تاریخ سند معروف به تاریخ معصومی، تألیف سید محمدمعصوم بکری، تاریخ محلی سند در شبهقاره هند میباشد که توسط عمر بن محمد داودپوته تصحیح شده است.
تاریخ سند معروف به تاریخ معصومی | |
---|---|
پدیدآوران | بکری، محمد معصوم (نویسنده) داود پوته، عمر بن محمد (مصحح) |
عنوانهای دیگر | تاريخ سند معروف به تاريخ معصومي، به انضمام مقدمه و حواشي و تعليقات و فهارس تاريخ معصومي |
ناشر | اساطير |
مکان نشر | ایران - تهران |
سال نشر | مجلد1: 1382ش , |
موضوع | سند - تاريخ - پس از اسلام - 11ق. |
زبان | فارسی |
تعداد جلد | 1 |
کد کنگره | DS 392 /س98 ب8 |
نورلایب | مطالعه و دانلود pdf |
انگیزه نگارش
چنانکه از متن کتاب برمیآید، نویسنده کتاب را برای حکام زمانه و از سر حب وطن ننوشته و چنانکه خود گفته: «مدتی است که در خاطر فاتر این معنی خطور میکرده که شمهای از وقایع فتح و احوال حکام سند در قید کتابت درآورد و تتبع آثار و تفحص اخبار نموده، مجموعهای سازد... تا در این ایام که قره عینی و ثمره فوادی میربزرگ باعث تحریر و تألیف و سبب تسویه و تصنیف این نمقه گردیده، علت غایی این وثیقه گشت»، این اثر را برای فرزند نگاشت تا دانش و تجربیات خود را در اختیارش قرار دهد[۱].
اهمیت کتاب
این اولین کتابی است که بعد از «چچنامه» راجع به تاریخ سند تألیف شده است و حاوی مطالب تاریخی از ابتدای دوره اسلام تا زمان فتح سند به دست اکبرشاه میباشد. مؤلف اثر، در جنگی که منجر به فتح سند شد، همراه خان خانان بوده و از لحاظ خانوادههای ارغون و ترخان، این کتاب از همه آثار موجود مهمتر است؛ چون اطلاعاتی که در تاریخ معصومی راجع به این دو خانواده آمده، در هیچ کتاب دیگری مفصلتر از اثر مذکور نمیباشد و حتی ابتدای احوال ارغونیان اینچنین در تألیفی دیگر ضبط نشده و نیز هرچه در مآثر رحیمی درباره سند آمده، از این کتاب گرفته شده، بلکه اکثر مطالب عینا از آن نقل شده است.[۲].
تاریخ نگارش
سال تألیف کتاب ١۰۰٩ق و ده سال پیش از فوت مؤلف بوده است.[۳].
ساختار
کتاب با دو مقدمه از مصحح و مؤلف آغاز و مطالب در چهار جزء، تنظیم شده است.
شیوه نگارش کتاب بسیار ساده، سلیس و روان است و با توجه به اینکه نویسنده خود شاعری زبردست بوده و با روشهای کتابت آشنا بود، اما کتاب خود را از تکلفات شاعرانه مصون داشته است. به همین دلیل اثر او دارای ارزش ادبی زیادی است و یکی از متون متین و دلنشین فارسی بشمار میرود. جملاتش محکم و انشایش عاری از پیچیدگی است. یکی از خصائص سبک انشای آن آوردن کلمات و جمل مترادف و بهکار بردن آیات، احادیث، اشعار و آراستن عبارات به صنایع بدیعی از قبیل تشبیهات، مجازات و استعارات است. بااینهمه در آن حد اعتدال مراعات شده و از حدود لطافت، بلاغت و فصاحت خارج نشده است. فقط در بعضی موارد مانند مقدمه و تثبیت عناوین در آن نثر مسجع بهکار رفته است و بقیه متن از قید تصنعات و تکلفات منشیانه آزاد و بسیار روان است[۴].
گزارش محتوا
در مقدمه مصحح، ابتدا توضیحاتی پیرامون کتاب حاضر ارائه گردیده و سپس به شرح حال مؤلف، پرداخته شده[۵] و در مقدمه مؤلف، به موضوع اجزای کتاب، اشاره گردیده است.[۶].
از کتاب حاضر، اطلاعات منحصربهفرد و گرانبهایی در زمینه پیشینه آنجا [سند] به دست میآید؛ چنانکه بیشتر تاریخنویسانی که پس از وی درباره این سرزمین نوشتهاند، بیتردید از کتاب میرمعصوم بهعنوان منبع اول بهره برده و مطالب زیادی را عینا از آن نقل نمودهاند[۷].
آنچه در عمده مطالب چهار جزء کتاب مشهود است، این است که نویسنده در درجه اول به مسائل سیاسی و نظامی پرداخته است و تنها در یک جزء (جزءسوم) به مسائل فرهنگی، بهویژه معرفی علما و اندیشمندان، سادات و مشایخ، قضات و فضلا، شعرا و ادبا میپردازد و در تمام اثر، مسائل اجتماعی، اقتصادی و عمرانی، موردی قابل اعتنا یافت نمیشود. در واقع جزء سوم یک فرهنگنامه محلی از رجال و مشاهیر سند میباشد[۸].
در جزء اول اثر، بیشتر نقل قولها از کتابهای قبلی در باب سند از جمله «چچنامه» سند است. در ابتدای این جزء که مقدماتی در زمینه ورود اسلام به شبهقاره است، به دولت هند و مذهب داهر بن چچ قبل از ورود محمد بن قاسم پرداخته و علل ورود سپاه اموی در سال ٩٢ق را مورد بررسی قرار داده و به فتوحات در مناطقی مانند سیوستان، الور، ملتان، دیبالپور، قنوج و مکران اشاره داشته است.[۹].
از جمله اشتباهاتی که در این جزء و در چند موضع به چشم میآید، بهجای دمشق، مرکز خلافت اموی، سخن از دارالسلام بغداد است که در آن زمان به وجود نیامده بود و بیش از نیم قرن پس از ولید و در زمان منصور عباسی و به سال ١٤٥ق، بنیان گذاشته شده است.[۱۰].
جزء دوم نیز بیشتر بر محورهای سیاسی و سلسلههای حکومتی است که در آن بهصورت کوتاه از دوران غزنویان و انقراض آنان و سپس دولت غزنویان از جمله غیاثالدین و شهابالدین و سپس گماشتگان او چون قطبالدین ایبک و اقدامات او مطالبی نقل شده است. در این جزء عمده نوشتهها در باب سلاطین دهلی است و گاهی نیز گریزی به وقایع و اتفاقات سیاسی و حکومتی سند داشته و یادی از ناصرالدین قباچه حاکم اوچه نموده است.[۱۱].
در سومین جزء کتاب هرچند عمده مطالب درباره حکام ارغونیه، بهویژه استیلای آنان بر سند است، اما قسمتهایی در باب قلمرو تیموریان هرات و نواحی تحت سلطه آنان از جمله بلخ، قندهار و کابل است و یا اتفاقات مربوط به برخی حوادث همزمان با ابتدای صفویان در ایران (شاه اسماعیل اول) یا روی کار آمدن بابریان در هند و نیز تسلط شیرخان سوری بر همایون است. همچنین درگیریها و محاربات امرای محلی در مناطق سند، ملتان و تهته و اقدامات نظامی ارغونیان، ترخانیان و محمودخان بهکری است.[۱۲].
قسمت سوم اثر، نسبت به دو بخش قبلی و نیز جزء آخر، از تنوع بیشتری برخوردار است؛ زیرا به غرائب و دیدنیهای مناطقی از سند چون سیوی اشاره نموده و از وسعت نهالهای پنبه، وجود حیات وحش از جمله مارهای گزنده و آب گوگرد مهلک آن یاد کرده و از مکانی تاریخی و زیارتی مانند کوه مکلی که از جمله قبرستانهای مهم معنوی در سند و شبهقاره و مدفن بسیاری از عرفا، دانشمندان و سلاطین است، اخباری ارائه نموده است.[۱۳].
در کنار اطلاعات شایان و ارزشمندی که در باب ارغونیان مانند امیر ذوالنون و پسرش شاهبیگ آورده، همزمانی و رؤیت حوادث و اتفاقات از سوی نویسنده، بر ارزش کار او افزوده است. از حکامی که همزمان با ارغونیان در برخی مناطق سند از جمله بهکر و لنگان استیلا داشته، نام برده و اخباری در اختیار میگذارد؛ از جمله اینکه سلطان محمودخان بهکری را اصفهانیالاصل و از موضعی به نام خواسکان یا خراسان دانسته که باید همان خوراسگان اصفهان باشد. نویسنده از اجداد محمودخان و علل انتقال آنان به سند، مطالبی را عرضه کرده که قابل تأمل است.[۱۴].
ورود و نفوذ تدریجی اروپائیان به هند و سند در اواخر قرن دهم و اوایل قرن یازدهم هجری که معصومی به آنها اطلاق فرنگی نموده، نشان میدهد که آنان در برخی درگیریهای داخلی سند دخالت داشتهاند[۱۵].
با استناد به جزء سوم کتاب، اقبال به مسائل فرهنگی در دوران ارغونیان و ترخانیان از ناحیه سلاطین، حکام و کارگزاران مشهود است؛ زیرا میرزا شاه حسن و شاهبیگ در مجالس علما شرکت میکردند و از دانش آنان بهرهمند میشدند[۱۶].
معصومی در جزء سوم و در سه قسمت دیگر به سادات، علما، مشایخ، قضات، فضلا و شعرای ادوار حاکمیت میرزا شاه حسن، میرزا عیسیخان و پسرش میرزا محمدباقیخان و سلطان محمود بهکری اشاره دارد که بسیاری از آنان در علوم دینی از جمله فقه، تفسیر و اخبار و نیز دانشهای ادبی، بهویژه عربی و فارسی تبحر داشته و صاحب دیوانهای شعر بوده یا منصب شیخالاسلامی، افتا و قضاوت داشتهاند و این نشانگر مطلوب بودن نسبی ایام مذکور از حیث رونق علمی و ادبی در سند و نواحی آن بوده است.[۱۷].
قسمت پایانی کتاب نسبت به سه جزء قبلی از حیث مطالب مختصرتر و دربرگیرنده اطلاعاتی است که نویسنده عمدتاً خود شاهد و ناظر آن بوده است؛ از جمله ورود سپاه اکبرشاه به سند و محاصره جانیبیگ، آخرین حاکم ترخانی سند و تسلیم وی پس از مدتی مقاومت که مربوط به سال ٩٩۶ق، است.[۱۸].
وضعیت کتاب
فهرست مطالب در ابتدا و توضیحات و تعلیقات و استدراکات بههمراه فهرست منابع، اسامی رجال و اسامی اماکن و قبایل، در انتهای کتاب آمده است.
در پاورقیها بیشتر به اختلاف نسخ پرداخته شده است.
پانویس
- ↑ ر.ک: محمودآبادی، سید اصغر و دیگران، ص94
- ↑ همان
- ↑ ر.ک: همان، ص97
- ↑ ر.ک: همان، ص96-97
- ↑ مقدمه اول، صفحه ح - لج
- ↑ مقدمه مؤلف، ص3
- ↑ ر.ک: محمودآبادی، سید اصغر و دیگران، ص97
- ↑ ر.ک: همان
- ↑ ر.ک: همان
- ↑ همان، ص98
- ↑ ر.ک: همان
- ↑ ر.ک: همان، ص99
- ↑ ر.ک: همان، ص99-100
- ↑ همان، ص100
- ↑ همان
- ↑ همان، ص101-102
- ↑ همان، ص102
- ↑ همان