دیوان فانی خویی (موسوم به گنجالله)
دیوان فانی خویی (موسوم به گنجالله) | |
---|---|
پدیدآوران | فانی زنوزی، محمدحسن (شاعر)
حسن زاده، شهريار (محقق و معلق) اميري، مصطفي (مصحح) |
عنوانهای دیگر | ديوان فاني خويي (موسوم به گنج الله) ديوان |
ناشر | مرکز پژوهشي ميراث مکتوب |
مکان نشر | ايران - تهران |
سال نشر | مجلد1: 1390ش, |
شابک | 978-600-203-023-8 |
موضوع | شعر فارسی - قرن 12ق. |
زبان | فارسی |
تعداد جلد | 1 |
کد کنگره | PIR 6754 /د9* |
دیوان فانی خویی (موسوم به گنجالله) مجموعه سرودههای میرزا حسن زنوزی خویی در قالب غزل، قصیده، مخمس، رباعی، ترجیعبند، قطعه و... است.
کتاب توسط شهریار حسن زاده تصحیح و تحقیق شده و مقدمه آن توسط مصطفی امیری به زبان انگلیسی ترجمه گردیده است.
ساختار
کتاب، مشتمل است بر مقدمه مدیرعامل مرکز پژوهشی میراث مکتوب، پیشگفتار شهریار حسنزاده، مقدمه مصحح و محتوای اصلی که در چند بخش ارائه گردیده است. مجموع اشعار دیوان، شامل 253 غزل، 3 ترجیعبند، یک قصیده، 19 قطعه، 53 مثنوی، یک مخمس و 96 رباعی و رویهمرفته 5564 بیت است.[۱].
گزارش محتوا
زنوزی، فقیه و ادیب بوده و به زبانهای فارسی، ترکی و عربی شعر سروده و «فانی» تخلص میکرده است.
این دیوان که آن را گنجالله نام نهادهاند، چنین آغاز میشود:
ای ذات تو ز ادراک خیالات مبرا | وز وهم و خرد فهم کمالات تو اعلا | |
مرآت عدم گشت به رویت چو مقابل | یک جلوه نمودی و جهان گشت هویدا |
طبع آرایشگر و باریکاندیش میرزا حسن در آرایش کلمات و احساس بخشیدن به واژهها و مهارت وی در بههمپیوستن آنها، کاخ سخنی به وجود آورده که در اوج جلال و حد کمال در باغ بدیع سخن از تابش آفتاب و گزند باد و باران در امان خواهد ماند[۲].
بسیاری از غزلهای فانی در پرتو حالات روحی از کشف و سیر معنوی الهام گرفته و به آنها مفاهیم افلاکی بخشیده است؛ زیرا این اندیشه بلند عرفانی گاه از محدوده جهان خاکی فراتر میرود.
اشعار فانی خویی گلنوای دلاویز و گلبانگ شورانگیزی است که از یک دل پاک سوخته و دردمند بیرون میآید. این عالم قرن سیزدهم روح عاشقپیشه خویش را تا پایان زندگی به دست مایه عشق، در سرای سپنجی، آیینه تمامنمای صنع و تجلیات معشوق و معبود خود گردانیده و با صدهزار دیده تماشا نموده است.
شعر شگفتیساز این شاعر، نهاد آرمانگرایی در نقشبند وجودی است که خود هم فقیه و هم شاعر است و چون قاضی ارجانی و ابوحنیفه اسکافی اجتماع دو جنبه روحانی و شاعری در وجود وی میباشد و نتیجهاش آزادگی و وارستگی است. باید گفت صفا و پاکی و همچنین شیرینترین موضوعات شعری در جنبههای ظاهری و معنوی بر تار و پود این دیوان سایه انداخته است که نشانههای آن را در سخن عشق و وجود عاشقانه میرزا حسن زنوزی خویی میتوان یافت و لمس کرد:
دلنشان شد سخنم تا تو قبولش کردی | آری آری سخن عشق نشانی دارد |
[۳].
هنر والای شعر فانی که احساسات و عواطف درونی را به گفتار درمیآورد، مبیّن غمها و شادیها و سایر بازتابهای روانی در قالب و اشعار است که با دمیدن شور عرفانی، دنیای دیگری را در زاویه نگاه خود خلق میکند و با برداشتی از «خلافآمد عادت» و بهرهگیری از مظاهر ناهمگون، دنیای درونی خود را در ایمان و اعتقاد و درک از واقعیتها و رسالت خلقت درمیآمیزد و از دهلیز ظاهر به شبستان انس خیمه میزند. اشعار و رسایل ارغنون در دیوان فانی نمود و عرصه چنین اندیشه باریک و مایه شاعری اوست:
چیست درویشی ز خود وارستگی | از خودی رستن به حق پیوستگی | |
وارهیدن از وجود خویشتن | وز غم بود و نبود خویشتن |
در دیوان فانی خویی یازده حکایت با بنمایه کهن، بهمانند بوستان سعدی و کلیله و دمنه و مثنوی مولانا دیده میشود. حکایات فیل و نهانخانه تاریک، لیلی و مجنون، شکایت پشه از باد در درگاه سلیمان(ع)، علل تفاوت خلقت انسان، طواف کعبه دل و ماهی و دریا از حکایتهای عرفانی دیوان این شاعر فقیه است که با پرورش متن بهصورت عرفان شهودی، به تقویت اندیشه و افکار خداجویانه پرداخته و ناپایداری دنیا و ضعف انسان و عظمت پرودگار را با روح معنوی متذکر گردیده است؛ چنانکه در حکایت فیل میگوید:
ز هندستان یکی آورد فیلی | ز مردم خاست هر سو قال و قیلی | |
به جستجوی رو هر سو نهادند | نشان در خانه تاریک دادند | |
به عضوی هر یکی دستی نهادند | نشان هریک بهقدر دیده دادند |
[۴].
حکایت مجنون و لیلی و دلدادگی آنان در دیوان میرزا حسن، مبیّن دیدگاه عرفانی شاعر در چشمدوزی از دنیا و عقبی میباشد که در ورای آن دو شور عشق معشوق را به سر دارد:
شنیدستم که مجنون دلافکار | چو شد در عشق لیلی کارش از کار | |
غم عشقش چنان در دل وطن کرد | که بیزارش ز جان خویشتن کرد | |
به هامون روز و شب حیران همی گشت | به پای شوق سرگردان همی گشت |
در حکایات فانی خویی، بهمناسبت هر موضوعی که زمینه اصلی آن را عرفان تشکیل میدهد، حاصل عمر و تجارب پنجاهوسه سال زندگی و سیر و سفر و نشست و برخاست با مردم گوناگون، بهخصوص عالمان علم و دین و استماع سخن جانسوختگان و قدرت قوی تحلیل داستانهای متون ادب فارسی و برداشت تازه از آنها بهوضوح مشهود است تا چون پیری آگاه، راهی روشن در سر راه سالکان و مریدان و انسانهای صادق قرار دهد و به رسالت خود عمل نماید.
محسوسترین ویژگی زبان فانی عرفانی بودن آن است؛ چنانکه غزل یا قطعه و مثنوی و حکایتی نمیتوان یافت که از رنگ و لعاب اندیشه عرفانی خالی و عاری باشد. ریزش رشحات معانی بلند عرفانی که از وسعت دنیای ایمان و آگاهی او سرچشمه میگیرد با توسل به تصویرسازیهای بدیع و تشبیهات محسوس و ریختن مضمونهای بکر در قالب تعبیرهای تازه عرفان و معنویت سبک گفتاری وی را نشان میدهد.
پایبندی فانی به شریعت با مناعت و آزادگی و بلندی روح و زیبایی و وارستگی همراه است و این همراهی و همگامی در اعتقاد محض به ذات حضرت باری تعالی، تفسیر تجلی صفات آن خورشید عالمتاب در مظاهر طبیعی، عشق و دلباختگی به خداوند، رجا به هدایت و جذبه، بدرقه و مشایعت علم الیقین تا عین و حق الیقین و همینطور نگرش بلند عارفانه به جایگاه آسمانی، بهشتی و عاشق بودن انسان به عشق لایزال، منصفانه راه خلود را در گذر از هفت شهر عشق مینمایاند.
ای یار شکردهان عطا کن | از شکر خود نبات ما را | |
سرچشمه زندگی لب توست | زان چشمه بده حیات ما را |
[۵].
آشنایی کامل و عمیق فانی با رموز و اصطلاحات عرفانی و طرز استدراک و کیفیت انتزاع و دخل و تصرف ذهنی، که باید آن را مکتب فانی نامید، نگاه ژرف او را در ورای ظاهر مسائل و معانی لغات آشکار میسازد:
برو زاهد تو دانی زهد و طامات | من و رسوایی کوی خرابات | |
برو ای شیخ بر من جلوه مفروش | که من بیزارم از کشف و کرامات | |
نگشت از خانقاهم هیچ حاصل | عبث شد روزگارم صرف طاعات |
اعتقادات و باورداشتهای دینی میرزا حسن زنوزی خویی با جلوه زرین عرفان آن در دوستداری حضرت علی(ع) ریشه دوانیده است و چون مریدی حیران در تماشای نورانیت آن قاف عشق به انتظار فیض نشسته و معتکف گشته است. فانی خویی با ایمان راسخ، علی(ع) را دستپرورده دامان حضرت محمد(ص) دانسته و او را علم و معرفتآموز مکتب آسمانی پیامبر خدا معرفی میکند؛ پیامبری که چون کوهساری چشمههای علم ازلی خویش را به سرزمین وجودی علی(ع) جاری و ساری ساخته و جانشین خود کرده است:
مرتضی آن جانشین مصطفی | آن ولی خاص درگاه خدا | |
بود یک پای شریفش در رکاب | پای دیگر در مقام کبریا |
شخصیت حقیقی امام علی(ع) در زبان شعر فانی شکوه زیباییها و فخامت ایستادگیها در سختیهاست. فانی، علی(ع) را سر معراج میداند و میگوید: او در مقام جمع الجمع است که کرانهها را درمینوردد و از قید زمان و زمین آزاد میشود.
ختم میفرمود قرآن مجید | در زمان از ابتدا تا انتها | |
سر معراج نبی گردد عیان | اولیا را در فنا و در بقا | |
در مقام جمع چون فرقی نماند | تیغ إلا زد علی بر فرق لا |
فانی خویی، علی(ع) را محرم اسرار الهی و قافلهسالار سیر الی الله مینامد و او را پاسخی برای هر سؤال میبیند. دنیای اندیشه فانی چلچراغی زیبا از صفات جمالی و باطنی علی(ع) در شجاعت، ولایت، عزت، علم، شرف، عظمت، کرامت و عدالت به تصویر میکشد و او را گوهر دردانه فلک در بحر نجف مییابد. عشق و علاقه قلبی میرزا حسن به علی(ع) پایانپذیر نیست و در یک ترجیعبند زیباترین و دلنوازترین نجوای شاعرانه از عشق ولایی را به تصویر کشیده است:
[۶].یا علی سر کاینات تویی | ذات را مظهر صفات تویی | |
دو جهان روشن از جمال تو شد | نور حقی صفات و ذات تویی |
وضعیت کتاب
فهرست مطالب در ابتدای کتاب و فهارس فنی در انتهای آن ذکر گردیده است. در پاورقیها آدرس و توضیح برخی مطالب ذکر شده است.
پانویس
منابع مقاله
مقدمه و متن کتاب.