اجتهاد در عصر ائمه معصومین(ع)
اجتهاد در عصر ائمه معصومین(ع) | |
---|---|
پدیدآوران | جواهري، محمد رضا (نويسنده) |
ناشر | بوستان کتاب قم (انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم) |
مکان نشر | ايران - قم |
سال نشر | مجلد1: 1387ش , |
شابک | 978-964-09-0177-9 |
موضوع | اجتهاد و تقليد اصول فقه شيعه - تاريخ |
زبان | فارسی |
تعداد جلد | 1 |
کد کنگره | BP 167 /ج9الف3 |
نورلایب | مطالعه و دانلود pdf |
اجتهاد در عصر ائمه معصومین(ع)، اثر محمدرضا جواهری (معاصر)، کتابی است که نویسنده آن درصدد است وجود «اجتهاد» را به معنای حقیقی و صحیح آن، در بین شیعه و اصحاب امامان(ع) نشان دهد و پیشگامی پیروان اهلبیت(ع) را در بهکارگیری قواعد اصولی و تألیف و تدوین علم اصول مستند و با دلیل اثبات کند و سوابق اجتهاد و علم اصول را در عصر رسالت و امامت در قرن اول و دوم هجری در بین پیروان اسلام ناب محمدی(ص) و پرورشیافتگان دانشگاه اهلبیت عصمت و طهارت(ع) آشکار و روشن سازد[۱].
هدف از نگارش کتاب
نویسنده در مقدمه، هدف از نگارش کتابش را چنین بیان نموده: در این کتاب، پیشینه اجتهاد در نزد شیعیان و پیوند اساسی آن با عصر بعث، غدیر و عاشورا و سوابق علمی شیعیان و جامعیت و حقانیت و امتیازات مذهب شیعه و ارتباط اجتهاد رایج امروز در نزد شیعیان با گذشته خویش و میراث گرانقدر و ماندگار و پایدار تشیع در زمان حضور امام معصوم(ع) بهطور علمی و استدلالی به جامعه معرفی و این حقیقت روشن میشود که اجتهاد در عصر حضور امام معصوم(ع) وجود داشته است و مجتهدان بزرگ در بین اصحاب امامان(ع) بودهاند و همان اجتهاد و مجتهدان، زیربنا و الهامبخش اجتهاد در عصر حاضر است[۲].
ساختار
نویسنده محتویات کتاب را بعد از مقدمه در دوازده قسمت آورده که در ذیل هرکدام از این اقسام، عناوین متعددی را ذکر نموده است.
پایههای مباحث این کتاب، «ثقلین» یعنی قرآن و عترت است و محور دلایل و استدلالها قرآن و سنت پیامبر(ص) و امامان(ع) است؛ بنابراین همان گونه که در اجتهادِ درست، کتاب و سنت دو منبع اصلی است، در این کتاب نیز اجتهاد و علم اصول در عصر امامان(ع) با استناد به آیات قرآنی، گفتار و رفتار ائمه معصومین(ع) ثابت میشود.
نویسنده در پژوهشهای خویش درباره اجتهاد در عصر پیامبر(ص) و امامان(ع) علاوه بر آثار شیعیان، حتیالمقدور از کتابهای فقهی و اصولی و کتب تاریخ و اصول فقه اهل سنت استفاده کرده و در تکمیل تحقیقات خود از پاسخهای مراجع و علمای بزرگ به پرسشهایی درباره موضوع مورد بحث، بهره برده که تصویر این پرسش و پاسخها ضمیمه کتاب است[۳].
گزارش محتوا
در ابتدای کتاب به معنای لغوی، سپس اصطلاحی «اجتهاد» و نظرات مختلف درباره آن اشاره شده است که نتیجه آن در بحث لغوی چنین است: اگرچه اهل لغت و اهل فقه و اصول در اصل معنای حقیقی جَهد و جُهد اختلاف دارند، ولی در میان آنان در معنای واژه اجتهاد، اختلاف نظری نیست؛ چون اجتهاد بر اساس ظاهر کلام آنان، بهکارگیری و سعی و کوشش است بهقدر توان در هر کاری که دست زدن به آن آسان نباشد و رنج و مشقت را برای رسیدن به هدف و مقصود بههمراه داشته باشد. در این برداشت تفاوتی نمیکند که واژه اجتهاد از چه چیزی مشتق شده باشد. این برداشت، صحیح و مورد پذیرش همگان است؛ چون بهکار بردن نهایت سعی و کوشش، هیچگاه خالی از رنج و مشقت و سختی نیست و معمولاً با هم ارتباط و تلازم دارند[۴].
نویسنده در تعریف اصطلاحی نیز چهار تعریف (از امام خمینی، فاضل تونی، آخوند خراسانی و آیتالله خویی) را بهعنوان تعاریف بهتر میداند که مناسبترین آنها تعریف آیتالله خویی در کتاب «الرأِي السديد في الاجتهاد و التقليد» است که در آنجا چنین آمده است: اجتهاد بهکار بردن توان برای تحصیل حجت بر واقع یا بر وظیفه فعلی ظاهری است[۵].
جواهری در ادامه به تعریف لغوی و اصطلاحی (از منظر دانشمندان اهل سنت و شیعه) استنباط و در ضمن آن مفتی و افتا[۶]، فقه، فقیه و اصول فقه نموده است[۷].
ایشان درباره اجتهاد معتقد است: مکتب اسلام مکتبی اجتهادپذیر است و اجتهاد در اسلام یک حرکت ضروری است. در فقه شیعه، از صدر اسلام، باب اجتهاد باز بوده و اکنون نیز باز است و همواره تقلید از مجتهد زنده واجب است... و اجتهاد به مفهوم صحیح آن، از لوازم دین اسلام است... اجتهاد یعنی کشف و تطبیق اصول کلی و ثابت بر موارد جزئی و متغیر[۸].
ایشان برای اثبات ضرورت اجتهاد در اسلام به دلایل پنجگانه خاتمیت، کلی بودن احکام اسلام و اهداف آن، ابدی بودن و جاودانگی، همگانی و جهانی بودن، جامعیت و همهجانبگی، متمسک شده است[۹].
اهل سنت برخلاف شیعه معتقد به انسداد باب اجتهاد هستند و معتقدند که همه باید از چهار نفر، یعنی ابوحنیفه، شافعی، مالک و احمد بن حنبل تقلید کنند[۱۰]. از بیان بیشتر محققان و اعترافات اکثر دانشمندان اهل سنت به دست میآید که در آغاز قرن چهارم هجری باب اجتهاد در میان اهل سنت بسته شد و همه به شیوه تقلید گراییدند[۱۱].
حسن ظن به سلف و سوء ظن به خلف، ضعف و اضطراب سیاسی در جامعه اسلامی، ظهور اختلالات شدید که به درگیری و تفسیق و تکفیر و مقاتله کشیده میشد، عدم اعتماد ب هنفس و ترس از اجتهاد و خودباختگی در برابر گذشتگان، خوف از تجاوز از حدود شرع، ادعای اجتهاد از جانب افراد نااهل، نبودن فرد واجد شرایط و ناامیدی از وجود او تا روز قیامت، حصول اجماع بر تعبد در برابر آرای مجتهدان چهارگانه، حفظ نظم اجتماعی، ترس از آشفتگی سیاسی و... از جمله عواملی است که در کتب مختلف بهعنوان دلایل انسداد باب اجتهاد ذکر شده است[۱۲].
جواهری، اجتهاد در عصر معصومین(ع) را به دو دوره عصر رسالت و عصر امامت تقسیم نموده است. اجتهاد در عصر رسالت، سبک، کم زحمت و ساده بود و نیازی به مقدمات علمی فراوان نداشت. اجتهاد در این عصر، به مباحث نظری و استدلالی پیچیده وابسته نبود، مسائل تازه و رویدادهای پیچیده زیاد نبودند و همه رویدادها و یا بسیاری از آنها نص خاصی داشتند. آرا و نظریات متفاوت و متضاد وجود نداشت. اجتهاد، تنها نیازمند کمی ادراک، فهم و تأمل بود تا با مراجعه به منابع بتوان حکم مسئله را استخراج کرد. ارتباط مستقیم قاریان با پیامبر(ص) آثاری داشت. آگاهی بیشتر آنان به نخستین منبع فقه اجتهادی، که قرآن بود و آشنایی با خصوصیات و ویژگیهای آیات، زمان و مکان صدور و شأن نزول آنها، همگی نقش مهمی در تسهیل استنباط داشت[۱۳]. در این دوره، عدهای از صحابه، جزء فقهای شیعه به حساب میآمدهاند؛ از جمله: ابن عباس، سلمان فارسی، ابوذر غفاری، ابورافع، ابراهیم، عمار بن یاسر و مقداد. همین افراد با شخصیتهای دیگری همچون جابر بن عبدالله انصاری، از معروفان به فتوا بودهاند[۱۴]. اجتهاد صحابه پس از جنگ احزاب، اجتهاد سعد بن معاذ، اجتهاد عمار در تیمم و... نمونههایی از اجتهاد صحابه در عصر رسالت است که نویسنده به شرح آنها پرداخته است[۱۵].
نویسنده درباره اجتهاد در عصر ائمه معصومین(ع) میگوید: اجتهاد در عصر ما با اجتهاد در عصر ائمه معصومین(ع) به یک معناست و تفاوت ماهوی ندارد؛ تفاوت صرفاً در آسانی و ساده بودن اجتهاد در عصر ائمه و پیچیدگی و سخت شدن در زمان ماست[۱۶]. دلایل سادگی اجتهاد در آن عصر را میتوان در این مطالب خلاصه کرد:
الف)- ارتباط مستقیم اهل اجتهاد در عصر امامان با اهلبیت عصمت و طهارت؛
ب)- اجتهاد بدون گرفتار شدن در پیچوخمهای جرح و تعدیل و تعارضات و تزاحم متنی و سندی؛
ج)- در آن زمان، پدیدهها و رویدادهای پیچیده و مبهم و حوادث مشکل، همچون زمان ما وجود نداشت؛
د)- مباحث در آن زمان، محدود بود و به فراوانی، پراکندگی، تراکم و توسعه زمان ما نبود؛ لذا ذهن مجتهد مشوب نمیگشت و به صرف مراجعه به مایههای اصلی استنباط، حکم را استخراج میکرد[۱۷].
دلایل وجود اجتهاد در عصر ائمه معصومین را میتوان در هشت محور بیان نمود:
- فرمان ائمه به اصحاب، مبنی بر اجتهاد و فتوا دادن؛
- مفهوم روایات تحریم فتوا دادن بدون علم؛
- آموزش شیوه اجتهاد و استنباط به اصحاب؛
- ارجاع مردم بهسوی فقها و مجتهدان از صحابه توسط امامان؛
- دیگر اخبار و احادیثی که وجود اجتهاد در عصر امامت را ثابت میکند؛
- وجود فقها و مجتهدان در عصر ائمه معصومین، کتب و آثار فقهی و اجتهادی آنان و تصریح دانشمندان بزرگ شیعه، بهویژه علمای رجال، به آن؛
- نیاز شیعه به اجتهاد در عصر ائمه؛
- فتاوای اصحاب امامان(ع)[۱۸].
محمدرضا جواهری هرکدام از این دلایل را بهصورت مفصل توضیح و تبیین نموده است.
ایشان در موضوع ارتباط اجتهاد و علم اصول به آثار دانشمندان شیعه و اهل سنت مراجعه کرده و بخشهایی از نظرات و کلام آنان را آورده، سپس از پیشگامی شیعه و اصحاب ائمه در علم اصول سخن به میان آورده است. شهید مطهری در اینباره میگوید: اینکه میگویند: علم اصول، که پایه اجتهاد است، در شیعه بعد از ائمه پیدا شده و قبلاً در انحصار اهل تسنن بوده، غلط است. علمای شیعه ثابت کردهاند که شاگردان ائمه در عصر ائمه در موضوعات اصولی تألیفات داشتهاند. مرحوم سید حسن صدر در کتاب «تأسيس الشيعة لعلوم الإسلام» این مطلب را بررسی و اثبات کرده است... مرحوم صدر در این کتاب نوشته: قبل از شافعی، مسائل علم اصول از قبیل اوامر و نواهی و عام و خاص و غیره، مطرح بوده است و درباره هریک از آنها از طرف علمای شیعه رساله نوشته شده است[۱۹]. نویسنده علاوه بر نقل اقوال دانشمندان، به دلایل دیگری نیز اشاره نموده است[۲۰].
وضعیت کتاب
پاورقیها به ذکر مستندات مطالب کتاب اختصاص یافته است.
فهرست محتویات در ابتدا و کتابنامه و چند تصویر حاوی نظرات فقهای معاصر درباره علم اصول در انتهای کتاب آمده است.
پانویس
- ↑ ر.ک: مقدمه، ص17
- ↑ ر.ک: همان، ص17-18
- ↑ ر.ک: همان، ص18
- ↑ ر.ک: متن کتاب، ص27
- ↑ ر.ک: همان، ص61
- ↑ ر.ک: همان، ص67-73
- ↑ ر.ک: همان، ص74-89
- ↑ ر.ک: همان، ص90
- ↑ ر.ک: همان
- ↑ ر.ک: همان، ص105
- ↑ ر.ک: همان
- ↑ ر.ک: همان، ص107
- ↑ ر.ک: همان، ص126
- ↑ ر.ک: همان، ص127
- ↑ ر.ک: همان، ص127-132
- ↑ ر.ک: همان، ص145
- ↑ ر.ک: همان، ص146-147
- ↑ ر.ک: همان، ص150
- ↑ ر.ک: همان، ص331-332
- ↑ ر.ک: همان، ص334-354
منابع مقاله
مقدمه و متن کتاب.