أصول المعارف
اصول المعارف | |
---|---|
پدیدآوران | فیض کاشانی، محمد بن شاه مرتضی (نویسنده) آشتیانی، جلالالدین (مقدمه نویس و مصحح) |
ناشر | دفتر تبليغات اسلامی حوزه علمیه قم، مرکز انتشارات |
مکان نشر | قم - ایران |
سال نشر | 1375 ش |
چاپ | 3 |
شابک | 964-424-115-0 |
موضوع | فلسفه اسلامی |
زبان | عربی |
تعداد جلد | 1 |
کد کنگره | BBR 1127 /الف6 1375 |
نورلایب | مطالعه و دانلود pdf |
رساله اصول المعارف، از ملا فيض كاشانى كه پس از مقدمهى تحقيقى دانشمند بزرگوار استاد سيد جلالالدين آشتيانى و هم به تصحيح و تعليقات عالمانه ايشان، به چاپ رسيده و در واقع مختصرى از کتاب عين اليقين است.
ساختار
اين رساله مشتمل است بر مباحث تحقيقى و عالمانهاى در وجود و عدم، و معرفت ذات بارى تعالى، و صفات اسماء الهى، علم و جهل، ماهيات و تعيّنات آن، علت و معلول و معرفت غايات، و بيان آنكه خداوند غايت جمیع اشياء است، و فاعل تام در دار وجود اوست، حركات و تجدد طبيعت، و حدوث عالم از طريق حركت جوهر، بيان حركت و زمان و معناى ازل و ابد، و تنزّه خداوند از حدوث و حركت، سماوات و ارض و برزخ و بين این دو، معرفت نفوس و عقول و ملائكه و شياطين، و بيان معانى خير و شر و لذت و الم، و معرفت ثواب و عقاب و نار، و بيان انقطاع عذاب از اهل نار، اقسام جنت و نار و بيان اصول نشأت و حقايق موجودات و ارواح، تفصيل وجوه فرق بين دنيا و آخرت و نحوه وجود جسمانى.
گزارش محتوا
تحقيقات مفصّل دانشمند گرانقدر استاد سيد جلالالدين آشتيانى و تعليقات ايشان، كه نزدیک به چهارصد صفحه؛ يعنى تقريبا دو برابر اصل رساله است، بر ارزش کتاب افزوده است.
استاد آشتيانى كليه مطالب رساله «اصول المعارف» فيض را مورد بحث قرار دادهاند و مشكلات و غوامض آن را شرح و بسط كافى دادهاند، و در موارد متعدد اقوال حكماى ديگر را در نظرات مشابه مورد بررسى دقيق قرار دادهاند، به خصوص در مبحث حركت جوهر، كه ضمن آن شبهاتى را كه برخى از متأخرين در این باره عنوان كردهاند، جواب گفتهاند.
مؤلف یکى از اساتيد بزرگ علوم عقلى و نقلى (فلسفه و حكمت مشايى و اشراقى، عرفان و تصوف نظرى و عملى و فقه و حديث و رجال و تفسير و علم اخلاق بسبک عرفا و حكما) به شمار مىرود و در جامعيت و تبحر در علوم مختلف و تخصّص در دو رشته عقلى و نقلى یکى از نوادر دانشمندان مملكت ما، در دوران اسلامى محسوب مىشود.
اصول المعارف تلخيص کتاب عين اليقين است.
وى در این کتاب از نقل كلمات مشهور و اقوال و آرايى كه مسلم نيست و مورد نقض و ابرام و متحمل شكوك و مناقشات و منشأ مردود و مناقضاتست، احتراز جسته فقط به ذكر طريق حق و نقل مطالب و تحقيق در آرايى كه مورد تأييد بلكه مختار و اهل توحيد و سالكان مسلك ايقان است، اكتفا نموده است.
سبب ديگر تأليف این اثر آنست كه مؤلف علامه، خواسته است، بين طريقه حكمت و معرفت حاصل از طريق برهان و فلسفه معهود بين حكماى اوايل و اساطين فن از اعاظم حكماى يونان و بين معارف وارد از طريق شريعت محمدى و انوار فيض از طريق ائمه شيعه جمع نمايد و اثبات كند كه بين اسرار نازل از حق اول به وساطت انبياء و اولیاء و حكمت فائض بر نفوس مستعدين از حكماى الهى تهافت و تناقض وجود ندارد.
فيض مثل استاد خود معتقد است كه سهم حكماى مشاء و اشراق در كثيرى از مباحث عاليه، به خصوص مباحث مربوط به نشئآت و عوالم نفوس بعد از موت و مبلغ علم آنان در مسائل مربوط به خودشناسى و علم آغاز و انجام وجود انسانى و جهات مربوط به عوالم روح بعد از خلع جلباب بدن چندان زياد و با اهمیت نيست، بر خلاف عرفاى از علماى امت مرحومه كه در بسيارى از مباحث عاليه مربوط به عوالم بعد از موت و جهات مختص نفس انسانى بواسطه حسن متابعت از مقام وحى و تنزيل، میدان، میدان آنهاست.
باب اول اصول المعارف مشتمل است، بر بحث وجود و معرفت هستى و شناسايى حقيقت وجود، و حقيقت وجود و مقام صرافت هستى همان مقام و مرتبه ذات است، به اصطلاح اهل عرفان.
به عقيده اهل معرفت، اثبات این اصل اساسى، بنابر حكمت بحثى و نظرى توقف دارد، بر اثبات اصالت وجود و اعتباريت ماهيات و ابطال تحقق غير وجود؛ به طور مطلق، و بالاخره بيان آنكه تحقق و تحصّل خارجى شأن حق تعالى است و آنچه كه تحقق دارد و موجود واقعى و حقيقى است، حق تعالى و شئون ذاتيه اوست و وجودات امكانى جلوه و ظهور حق اولند و تحقق آنها تحقق ربطى و اعتبارى و اضافى است.
اصل اول از باب ثانى مشتمل است، بر تعريف معناى علم و جهل و تقرير این اصل كه علم همان حصول صورت شئ است، از برای عالم و ظهور شئ (معلوم) نزد عالم يا از برای عالم به نحو تجرد و عدم ملابست با ماده و جهات مانع از علم و حضور و كشف و انكشاف است. بنابراین جهل مقابل علم است و دو شئ متقابل اجتماع نكنند، لذا برگشت علم و جهل به نحوى از وجود و عدم است.
مؤلف در این مبحث اقسام علم را بيان و تحقيق نموده است و بعد از بيان وجه فرق بين علم به ذات و علم به غير و نيز فرق بين حضور ذات معلوم از برای عالم يا صورت و نقش مرتسم آن در مقام بيان علم نفوس انسانى به حقايق خارج از ذات خود، طريقه استاد خود ملاصدرا را انتخاب نموده است كه همان اتحاد نفس عاقل با عقل فعال يا رب النوع انواع مادى باشد. و نيز بيان نموده كه لازم است، نفس مسافر الى العقل الفعال در اول مرحله وجود قوه و هيولاى صور عقليه باشد تا به تواند بحسب نفس ذات و جوهر وجود به حركت ذاتيه به عقل فعال پيوندد، چه آنكه عقل مجرد صورت تمامیه و علت غائيه نفس انسانى است و هر معلولى بايد به اصل وجود متصل شود. كنايه آنكه نفس اگر جوهر مجرد بالفعل و امر محصل تام الوجود (در مقام ابتداى وجود) باشد و نسبت به صور عقليه، و خزينه عقول مفصله لابشرط و مبهم و غير متحصل نباشد، متحد با عقل نشود.
باب سوم در غنا و فقر است؛ این باب بنا بر فرموده مؤلف در معرفت اسماء الهيه است.
اصل اول این باب در بيان تعريف غنى و بىنيازى به نحو اطلاق و تحقيق در اينكه بىنياز موجودى است كه به حسب ذات و فعل مستقل و غير محتاج باشد. این تعريف منطبق است، بر وجوب ذاتى و مصداق آن حقيقتى است كه در مقام تحقق خارجى مستقل بالذات و ذات آن مبدء انتزاع وجوب و وجود باشد، بدون ملاحظه جهت و حيثيتى از حيثيّات.
باب رابع در ماهيات و تعينات اعيان ثابته و در این باب معرفت ما سوى اللّه تعالى است. مؤلف در اصل اول این باب در مقام تعريف و شرح معنا و مفهوم ماهيت معتقد است، ماهيت به اعتبار مفهوم و حصول در عقل كلى و به اعتبار وجود خارجى جزيى و متشخص و ناچار مقيّد به كليت و جزئيت و وحدت و كثرت نيست.
باب پنجم در سبب و مسبب و معرفت غايات است.
علامه فيض در این باب عالىترين مباحث علت و معلول را با الفاظى فصيح و ساده و از باب عمیق بودن این مباحث با كلماتى سهل ممتنع، به رشته تحرير آورده است.
سبب در اصطلاح ايشان همان علت است كه شئ؛ يعنى معلول ممكن (يعنى مسبب و معلول) به وجود آن از امكان به وجوب مىرسد و عدم آن با فرض علت ممتنع و شئ با فرض عدم آن ممتنع مىگردد و معلوم است كه مراد از امتناع، امتناع بالغير است و در مقام عليت و مبدء بودن از برای وجوب، علت اگر داراى اجزاء است، همه اجزاء آن بايد موجود شود تا شئ واجب گردد و اگر جزيى از اجزاء موجود نباشد، عدم معلول حتمى و امتناع آن مسلم است.
باب ششم در طبيعت و تجدد آن و شناخت حدوث عالم است. در طبايع جسمانى و نحوه تجدد طبايع و كيفيت قوام طبايع متحرك سيّال به اصل ملكوتى خود و تقرير حدوث زمانى عالم به عقيده مؤلف علامه، طبيعت جسمانى مركب است از دو جزء جوهرى، جزيى بالقوه و جزيى بالفعل كه از جهت ماده و قوه قابل فصل و وصل و از جهت صورت مبدأ فعليت و اثر است.
باب هفتم در حركت و زمان و مكان و شناخت ازل و ابد است.
یکى از احوال مشتركه اجسام حركت است، و حركت خروج شئ است از قوه فعليت بر سبيل تدريج. بعضى از حالات برای جسم بالفعل حاصل نيست؛ ولى قوه و استعداد حصول حالت در آن وجود دارد. حصول این حالت از قوه به فعليت يا دفعى است يا تدريجى؛ به اصطلاح اهل حكمت خروج تدريجى حركت است. از برای حركت تعاريف زياد كردهاند كه در كتب مفصله مسطور است و نگارنده در رساله حركت كليه اقوال را ذكر كردهاست.
باب هشتم اختصاص دارد به بحث از سماویات و افلاك و ارضيات و عناصر بسيط و مركب، در کتاب عين اليقين، مفصل در افلاك و سماویات به طريق قدما بحث كرده است؛ ولى در این کتاب به حمده تعالى در مباحث مربوط به افلاك و موجودات علوى كوتاه آمده است و عمده مباحث را اختصاص داده است، به مسائل مربوط به بسائط از عناصر و مركبات از اسطقسات كه مباحث مربوط به كيفيت حصول مركبات از بسائط از مواليد ثلاث؛ معادن و نباتات و حيوان، بحث در معادن را نيز در این جا مختصر نموده است و به كيفيت ظهور نباتات و حيوان و بعد از بحث از پيدايش و نحوه تحصّل حيوان از ممتزجات و اثبات تجرد نفوس جزيى حيوان به نحوه ظهور انسان در انواع حيوانى و چگونگى تجرد آن پرداخته است و در اوايل بحث به اختصار از نحوه ظهور و طليعه وجود آن در ماده جسمانى و طى درجات نباتى و حيوانى و وصول آن با على مراتب تجرد خاص نفوس انسانى و بالأخره در كيفيت رجوع آن به عوالم ملكوتى و فناء برخى از ارواح انسانى در احديت وجود، بحث فرموده است و آنچه در مباحث عاليه آورده است، خلاصه تحقيقات استاد اعظم او صدر الحكماست كه در عين اليقين، فصل به فصل مطالب را به عنوان قال استاذنا المتألّه و يا قال استادنا في المعارف الالهيه بيان و تقرير نموده است.
وضعيت کتاب
فهرست مطالب کتاب در ابتداى آن قرار گرفته است.
منابع مقاله
متن و مقدمه کتاب