تاریخ طبرستان (آشتيانی)
تاریخ طبرستان | |
---|---|
پدیدآوران | ابن اسفندیار، محمد بن حسن (نویسنده)
اقبال آشتیانی، عباس (مصحح) رمضاني، محمد |
عنوانهای دیگر | تاريخ طبرستان / اقبال تاريخ طبرستان |
ناشر | پديده خاور |
مکان نشر | ایران - تهران |
سال نشر | مجلد1: 1366ش, |
موضوع | ایران - تاريخ - ديلميان، 320 - 447ق.
ایران - تاريخ - زياريان، 316 - 483ق. مازندران - تاريخ نثر فارسي - قرن 7ق. |
زبان | فارسي |
تعداد جلد | 1 |
کد کنگره | DSR 2053 /الف37 الف2 1366 |
نورلایب | مطالعه و دانلود pdf |
تاریخ طبرستان، تألیف بهاءالدین محمد بن حسن بن اسفندیار کاتب، معروف به ابن اسفندیار، کتابی است مربوط به قرن هفتم، پیرامون تاریخ طبرستان که با تصحیح عباس اقبال، به چاپ رسیده است.
تاریخ نگارش
کتاب به گفته مؤلف، در روزگار پیری او تدوین شده و احتمالاً تاریخ تألیف آن 613ق، بوده است[۱].
ساختار
کتاب با مقدمه مصحح آغاز و مطالب در سه قسم، ارائه شده است.
اثر حاضر، یکی از قدیمیترین تواریخ محلی طبرستان است و در مواردی، از تاریخنویسی محلی فراتر رفته است. نثر این اثر، برخلاف مقدمه مصنوعش، روان است و با حکایات و اشعار عربی و واژههای طبری همراه شده است. ظاهراً طرح مؤلف در تدوین این اثر، بر اساس یک مقدمه و سه مجلد بوده است، اما چون مقدمه و مجلد دوم و آغاز مجلد سوم موجود نیست و نسخههای بهجامانده، از تصرف کاتبان در امان نبوده و حتی برخی نسخهها قسم یا مجلد چهارم نیز دارند، به طرح مؤلف بهدرستی نمیتوان پی برد[۲].
گزارش محتوا
در مقدمه، توضیحاتی پیرامون نسخههای کتاب و نحوه انتشار آن، ارائه گردیده است[۳].
بر اساس مقدمه مصحح، این کتاب به چهار قسمت تقسیم شده، اما مصحح به ذکر سه قسم بسنده کرده است؛ زیرا معلوم است که قسم چهارم را کاتب یا کاتبان به نسخه اضافه کردهاند. در آغاز هر قسمت، مصحح نظرش را درباره اصالت نسخه ذکر کرده است[۴].
قسم اول، درباره بنیاد طبرستان بوده که در چهار باب است. قسم دوم، درباره آغاز کار خاندان وشمگیر و بویه بوده که اکنون موجود نیست و قسم سوم، درباره باوندیان دوره دوم است[۵].
قراردادن نامه تنسر در آغاز کتاب و پیوند دادن تاریخ طبرستان به تاریخ باستان و رساندن اصل و نسب پادشاهان طبرستانی به شاهان ساسانی و همچنین شرح مفصل مؤلف از مقاومت اهالی و پادشاهان طبرستان در مقابل حاکمان عرب، حاکی از دغدغه خاطر ابن اسفندیار نسبت به موطن و عدالتخواهی اوست[۶].
ابن اسفندیار در باب دوم از قسم اول، درباره محدوده جغرافیایی آن دوره طبرستان و بنیاد شهرها اطلاعات مفیدی میدهد. اهمیت این باب در ذکر بناها و مکانهایی است که در زمان مؤلف آباد بوده، اما اینک جز نامی از آنها باقی نمانده است و نیز در بهکار بردن اشعار و حکایات عربی و فارسی است. ابن اسفندیار در این باب، از اساطیر سود جسته و بنیانگذار شهرها را برخی از شخصیتهای اسطورهای دانسته است. وی به شهر آمل بیشتر از شهرهای دیگر پرداخته است. این باب با ذکر شمهای از خراج طبرستان در زمان طاهریان پایان میپذیرد. در باب سوم - که درباره عجایب طبرستان است - مؤلف بیشتر از ابواب دیگر از امثال و حکم و اساطیر استفاده کرده است[۷].
باب چهارم - که درباره اکابر، علما، اطبا، حکما و شاعران است - آشفته است و افتادگیهای بسیار دارد؛ از جمله قسمت مربوط به اصفهبدان افتاده است. در این باب، مؤلف واقعبینانه و بدون تعصب، کردار حاکمان طبرستان، بهویژه مازیار و اسپهبدخورشید و اسماعیل بن احمد سامانی و حاکمان دیگر نقاط را ارزیابی کرده است. مضامین این باب و گزارش ابن اسفندیار از احوال علما و زهاد و سادات علوی، حاکی از گرایش و اعتقاد وی به تشیع است؛ هرچند در بررسی جنبشهای علوی در طبرستان، به مباحث اعتقادی وارد نشده و از بررسی رویدادهای این دوره و داوری درباره آنها پرهیز و فقط به ذکر وقایع بسنده کرده است. ابن اسفندیار در جایجای کتاب افزون بر تمجید از سلوک و منش باوندیان، از اهل بیت پیامبر(ص) بهنیکی یاد کرده و بهمناسبتهای مختلف درباره امامان شیعه، گزارشهایی را با سیاق شیعی آورده است. در همین باب، از قصیده رشیدالدین وطواط در مدح شاه غازی (متوفی 560ق) ابیاتی را آورده است. او در این باب، از مجلد سوم کتاب نام میبرد که درباره باوندیان، بهویژه اردشیر بن حسن است. چون تاریخ طبرستان با دوره این اصفهبد و پسرش، رستم، پایان مییابد، معلوم میشود که بیش از سه مجلد نبوده و منظور ابن اسفندیار از قسم آخر، قسمت سوم بوده است. بقیه قسمتهای این باب، درباره علما، معاریف و ذکر آثار آنان است. بسیاری از این آثار از بین رفته است و فقط از کتاب ابن اسفندیار میتوان به وجود آنها در آن روزگار پی برد[۸].
ابن اسفندیار از حکیمان و شاعران طبرستان نیز نام برده است. از اینجا به بعد، وی اطلاعات ارزشمندی از حاکمان طبرستان، ظهور آلبویه، آل وشمگیر و باوندیان به دست میدهد، سپس به رویدادهای طبرستان، از چگونگی ورود «لشکر اسلام» به طبرستان و حوادث آن عصر تا اواخر سده دوم، میپردازد و از برخی از والیان عرب در طبرستان نام میبرد[۹].
قسمتهای پایانی باب چهارم، درباره علل زوال برمکیان، قیام مازیار، حکومت طاهریان و زیدیان در طبرستان است. این باب با ذکر درگیری میان آلبویه و آلزیار و قتل ماکان به پایان میرسد. مصحح، فهرست جامعی برای این قسمت تهیه کرده است[۱۰].
قسمت دوم تاریخ طبرستان، الحاقی است. احتمالا برای تکمیل این اثر و تحقق طرح اولیه مؤلف، این قسمت را به نسخه او افزودهاند. این قسمت درباره دو خاندان بویه و وشمگیر و استیلای آلباوند دوره دوم میباشد. این بخش از کتاب تقریباً همان مطالب پایانی تاریخ رویان، تألیف اولیاءالله آملی است که تا سال قتل شاه غازی فخرالدوله حسن، آخرین فرمانروای باوندیان، در 750، ادامه یافته است؛ مطالب این قسمت همچنین برگرفته از ترجمه فارسی تاریخ یمینی، تاریخ بیهقی، جهانگشای جوینی و چهار مقاله نظامی عروضی است. به ادعای کسروی، اولیاءالله آملی این قسمت الحاقی را، بدون ذکر نام خودش، به نسخه اصلی افزوده است و ظهیرالدین مرعشی تمام این مطالب را در کتابش، «تاریخ طبرستان و رویان و مازندران»، از اولیاءالله نقل کرده است[۱۱].
قسم سوم درباره باوندیان دوره دوم است. ابتدای نسخه افتادگی دارد. این قسمت با شرح حکومت حسامالدوله شهریار بن قارن آغاز میشود و به پادشاهی شمسالملوک رستم بن اردشیر خاتمه مییابد. ظاهراً این قسم نوشته ابن اسفندیار نیست؛ زیرا نثر آن با نثر قسم نخست تفاوت اساسی دارد و به نثر کاتبان قسم دوم شبیه است. ملویل قسم سوم را به ابن اسفندیار منسوب دانسته است، اما این ادعا را نمیتوان پذیرفت[۱۲].
اهمیت تاریخ طبرستان بیشتر در استفاده مؤلف از منابع گوناگونی است که برخی از آنها بهجا مانده و به وجود بقیه، فقط با استناد به گفته ابن اسفندیار میتوان پی برد. دیگر ویژگی برجسته این اثر، در نقل اشعار عربی و طبری و واژههای طبری است.
تاریخ طبرستان ظاهراً تا قرن نهم در دسترس نبوده، اما پس از این تاریخ، مؤلفان از آن بسیار سود جستهاند و در واقع اساس دیگر تواریخ محلی طبرستان شده است؛ زیرا مؤلف علاوه بر جغرافیای طبرستان و اوضاع سیاسی آن دوره، به حکومتهای همجوار طبرستان نیز پرداخته است. اولیاءالله آملی بیشتر مطالب کتاب «تاریخ رویان» را از تاریخ طبرستان رونویسی کرده است؛ از جمله باب اول آن - که درباره بنیاد رویان است - با باب دوم تاریخ طبرستان کاملاً منطبق است. اعتمادالسلطنه نیز در تألیف اثرش، «التدوين في أحوال جبال شروين»، از تاریخ طبرستان استفاده کرده است[۱۳].
وضعیت کتاب
ادوارد براون، نخستین بار، خلاصهای از تاریخ طبرستان را در 1323ق/ 1905م، به انگلیسی ترجمه و چاپ کرد. ظاهراً ترجمه او اشتباهات بسیاری دارد[۱۴].
نسخههای گوناگون این اثر در کتابخانههای لندن و سنپطرزبورگ و پاریس، مغشوشند و افتادگی دارند و تاریخ کتابت آنها قرن یازدهم است. ظاهراً ناسخان از روی یک نسخه پراشتباه کتاب را استنساخ کردهاند. مصحح، این کتاب را بر اساس یک نسخه اصلی و نسخههای دیگر به چاپ رسانده است. نسخه اصلی وی، که از قدیمیترین نسخههای این اثر است، با وجود اصالتش نسبت به سایر نسخ، کامل نیست و عنوان و فصلبندی ندارد و در مواردی که مغشوش بوده، مصحح اغلب مطالب نسخههای دیگر را جایگزین کرده است[۱۵].
در پاورقیها علاوه بر ذکر منابع[۱۶] و اشاره به اختلاف نسخ[۱۷]، به توضیح برخی از مطالب متن، پرداخته شده است[۱۸].
پانویس
منابع مقاله
- مقدمه و متن کتاب.
- رازپوش، شهناز، «دانشنامه جهان اسلام»، ج6، زیر نظر غلامعلی حداد عادل، تهران، بنیاد دائرةالمعارف اسلامی، چاپ اول، 1380.