رفتارشناسی خلیفه دوم

    از ویکی‌نور
    رفتارشناسی خلیفه دوم
    رفتارشناسی خلیفه دوم
    پدیدآورانداودي، سعيد (نويسنده) گروه معارف و علوم اسلامی (زیرنظر)
    ناشرامام علي بن ابي‌طالب عليه‌السلام
    مکان نشرايران - قم
    سال نشرمجلد1: 1389ش
    چاپ2
    شابک978-964-533-075-8
    موضوعخلفاي راشدين - اخلاق عمر بن خطاب، 40 قبل از هجرت - 23ق. - اخلاق
    زبانفارسی
    تعداد جلد1
    کد کنگره
    ‏‎‏BP‎‏ ‎‏30‎‏ ‎‏/‎‏د‎‏2‎‏ر‎‏7

    رفتارشناسی خلیفه دوم از جلد چهارم از سری کتاب‌های «مسائل سؤال برانگیز در تاریخ اسلام» اثر سعید داودی است که در آن به تحلیل رفتار و عملکرد خلیفه دوم پرداخته است.

    نویسنده در این کتاب به دنبال تبیین این نکته است که برخی رفتارهای خلیفه دوم در برخى از مسلمانان اثر گذاشته و گروهى از وهابیان تندرو نیز با تندى و خشونت با سایر مسلمانان و هر کس که هم‌فکر آنان نباشند، برخورد مى‌نمایند و حتى با ترور و انفجار و قتل زن و مرد، چهره نامناسبى را از اسلام به دنیا نشان مى‌دهند. وی به این نکته تأکید دارد که عالمان و اندیشمندان اهل سنت باید موارد تندخویی‌های خلیفه دوم را مورد نقد قرار دهند و آن‌ها را مربوط به اسلام ندانند و جوانان حقیقت‌جو را از این تضاد رفتار خلیفه دوم با رفتار پیامبر(ص) نجات دهند و همگان را با خلق‌وخوی نبوى(ص) آشنا سازند. در این صورت بخش عمده‌اى از خشونت‌ها و تندخویى‌ها نسبت به مسلمانان دیگر مذاهب، کم مى‌شود و همه مسلمین در کنار یکدیگر-با اختلاف عقاید و سلایق-مى‌توانند قدرت عظیمى را در برابر دشمن تشکیل دهند[۱]

    ساختار

    کتاب بدون مقدمه و تبویب یا فصل‌بندی خاصی، در چهار گفتار، سامان‌دهی شده است.

    آنچه باعث اهمیت کتاب می‌شود، آن است که سعى شده است در آن مستند نمونه‌هاى مورد بحث، از کتب معروف اهل سنت باشد، تا احتمال اعمال تعصّب مذهبى کاملاً منتفى گردد[۲]

    گزارش محتوا

    در ابتدای کتاب، به این نکته اشاره شده است که ازجمله مسائلى که همواره ذهن پژوهشگران منصف را به خود مشغول داشته، رفتارهاى تند خلیفه دوم است. به اعتقاد نویسنده، این بحث از دو نظر حائز اهمیت است؛ نخست آنکه قرآن کریم از صفات برجسته پیامبر(ص) را مهربانى و ملایمت مى‌داند و تندخویى را از وى نفى مى‌کند. دیگر آنکه مهرورزى و محبت مسلمانان نسبت به یکدیگر، در قرآن کریم از ویژگى‌هاى پیروان محمد(ص) ذکر شده است. آنان در برابر کفار شدید، محکم و نستوه‌اند؛ اما در میان خود مهربان، ولى آنچه در حالات خلیفه دوم در کتب معروف اهل سنت آمده، نشان مى‌دهد او تندخو بود و حتى گاهى نسبت به شخص پیامبر(ص) نیز چنین رفتارى داشت. به اعتقاد نویسنده، وجود نمونه‌هاى فراوانى از این رفتارها که در کتاب‌هاى تاریخى و حدیثى آمده، این سؤال را به وجود مى‌آورد، که آیا کسى با این روحیه، مى‌تواند خلیفه پیامبر(ص) شود؟! و آیا مى‌تواند اسوه و سرمشق سایر مسلمانان قرار گیرد؟[۳]

    در تاریخ، رفتارهایی تند از خلیفه دوم در زمان پیامبر(ص) نقل شده است که در گفتار نخست، به نمونه‌هایی از آن، اشاره شده است؛ چه تندی‌هایی که با دیگران داشت و چه تندی‌هایی که در برابر پیامبر(ص) انجام داد. ازجمله:

    1. ابن اثیر مورخ معروف در تاریخ خود هنگامى که از شکنجه‌شدگان براى اسلام سخن مى‌گوید و آن‌ها را معرفى مى‌کند، از «لبیبه» کنیزى از بنى‌مؤمل نام مى‌برد، که کنیز عمر بود. درباره او مى‌نویسد: «أسلمتْ قبل إسلام عمر بن الخطّاب، و کان یعذّبها حتّىٰ تُفتن، ثمّ یدعها و یقول: إنّى لم أدعک إلّا سآمة؛ آن کنیز قبل از عمر بن خطاب اسلام آورده بود؛ عمر او را شکنجه مى‌داد که از دینش برگردد، سپس (وقتى که خسته مى‌شد) او را رها مى‌کرد و به او مى‌گفت: من تو را رها کردم، چون از زدن تو خسته شدم»[۴]
    2. مضروب ساختن خواهر مسلمانش: در کتب سیره و تاریخ هنگامى که از سبب اسلام آوردن عمر سخن به میان مى‌آید، داستانى نقل شده است که در لابه‌لاى آن روحیه تند وى کاملاً روشن است. هنگامى که او از اسلام آوردن خواهرش فاطمه و دامادش سعید بن زید مطلع گشت، به منزل آنان آمد. آن‌ها که نوشته‌هایى از قرآن را قرائت مى‌کردند، با دیدن وى، آن را مخفى مى‌کنند. به آن‌ها مى‌گوید: من شنیدم که شما پیرو دین محمد شده‌اید. سپس به‌سوی دامادش سعید حمله مى‌آورد. خواهرش فاطمه به دفاع بر مى‌خیزد و عمر چنان او را مى‌زند که بدنش مجروح و خون از آن سرازیر مى‌شود (فقامت فاطمة لتکفّه عنه فضربها فشجّها...) و پس‌ازآن پشیمان مى‌شود و آنگاه با دیدن آیات قرآن، اسلام مى‌آورد[۵]
    3. حمله به ابوهریره و اعتراض به پیامبر(ص): در روایتى که مسلم در صحیح خود نقل مى‌کند، آمده است: پیامبر(ص) به ابوهریره فرمود: برو و هر کس را دیدى که گواهى به یگانگى خداوند مى‌دهد و از دل‌وجان آن را باور دارد، به بهشت بشارت ده. ابوهریره مى‌گوید: من رفتم و نخستین کسى را که ملاقات کردم، عمر بود. سخن پیامبر(ص) را براى او بازگو کردم. ناگهان وى به من حمله‌ور شد و چنان بر سینه من کوبید که با نشیمن‌گاه به زمین افتادم سپس به من گفت: برگرد. من گریان به محضر پیامبر(ص) برگشتم و او نیز از پى من آمد. پیامبر(ص) فرمود: چه شده است؟ من ماجرا را گفتم. آن حضرت به عمر اعتراض کرد که چرا چنین کردى؟ او گفت: «فلا تفعل فانّی أخشى أن یتّکل النّاس علیها...؛ چنین دستورى را صادر مکن! زیرا مى‌ترسم مردم بر همین مطلب تکیه کنند و عمل را رها نمایند» ولى پیامبر(ص) بر گفته خود اصرار ورزید[۶]
    4. یورش به سمت پیامبر(ص): زمانی که پیامبر(ص) برای نماز بر جنازه عبدالله بن اُبی منافق حاضر شد، در روایتى که در کتب صحاح اهل سنت، گاه به نقل از عبداللّٰه بن عمر و گاه از زبان خود عمر نقل شده، آمده است که عمر به‌سوی آن حضرت(ص) یورش برد و از نماز آن حضرت ممانعت کرد[۷]
    5. نسبت ناروا به پیامبر(ص): از ماجراهاى تلخ صدر اسلام، ماجرایى است که در پنج‌شنبه آخر عمر پیامبر(ص) اتفاق افتاد. در آن روز که پیامبر در بستر بیمارى بود و چند روز بعدش رحلت کرد، به حاضران فرمود: «براى من قلم و دواتى حاضر کنید، تا براى شما نامه‌اى بنویسیم که پس‌ازآن هرگز گمراه نشوید». در برابر این خواسته پیامبر(ص) عمر گفت: «إنّ النبی(ص) غلبه الوجع وعندنا کتاب اللّٰه حسبنا؛ بیمارى بر پیامبر چیره شد (و نمى‌داند چه مى‌گوید) و کتاب الهى که ما را کافى است، نزد ماست»[۸]

    در گفتار دوم، به تندخویی‌های خلیفه دوم در ماجرای سقیفه پرداخته شده است. پس‌ازآنکه جمعى از انصار در سقیفه بنى‌ساعده اجتماع کردند و پیرامون خلافت به گفتگو پرداختند، خبر به گوش عمر رسید. وى ابوبکر و ابوعبیده جراح را با خود همراه کرد و به سقیفه آمد. در آنجا ابوبکر خطبه‌اى خواند، سپس میان حُباب بن مُنذر و عمر گفتگوهاى تندى درگرفت و هر یک، دیگرى را تهدید کرد. درنهایت به خاطر رقابت همیشگى اوس و خزرج، اوسیان براى آنکه خلافت به سعد بن عباده و قبیله خزرج نرسد، با عجله با ابوبکر بیعت کردند[۹]

    در گفتار سوم، به ذکر نمونه‌هایی از تندخویی‌های وی در دوران خلافتش پرداخته شده است که ازجمله آن‌ها، تازیانه زدن به کودکان و زنان است[۱۰]

    در آخرین گفتار، به نمونه‌هایی از تندخویی‌های با خانواده و زنانش اشاره شده است ازجمله آنکه از اشعث بن قیس نقل شده است که من شبى مهمان خلیفه دوم بودم که نیمه‌هاى شب عمر برخاست، به‌سوی همسرش رفت و شروع به کتک زدن او کرد؛ من برخاستم و رفتم و مانع شدم. وقتى که عمر به بسترش برگشت، به من گفت: اى اشعث، جمله‌اى از رسول خدا شنیدم، که آن را به خاطر بسپار (آن جمله این است): «از مرد پرسیده نمى‌شود که در چه رابطه‌اى زنش را کتک زده است» و به‌این‌ترتیب او را از سؤال درباره علت این کار منصرف کرد[۱۱]

    در پایان این کتاب گوشه‌هایى از خلق‌وخوی نبوى(ص) که اسوه کامل انسانیت و سرمشق همه مسلمانان است، بیان شده است[۱۲]

    وضعیت کتاب

    فهرست مطالب در ابتدا و فهرست منابع مورد استفاده نویسنده، در انتهای کتاب آمده است.

    در پاورقی‌ها، علاوه بر ذکر منابع[۱۳]، به توضیح برخی از مطالب متن پرداخته شده است[۱۴]

    پانویس

    1. ر.ک: متن کتاب، ص6
    2. همان، ص7
    3. همان، ص5-6
    4. ر.ک: همان، ص7-8
    5. همان، ص8-9
    6. همان، ص9-10
    7. همان، ص10-11
    8. همان، ص13
    9. همان، ص15
    10. همان، ص18-35
    11. همان، ص39
    12. همان، ص41-43
    13. ر.ک: پاورقی، ص22
    14. ر.ک: همان، ص27

    منابع مقاله

    مقدمه و متن کتاب.

    وابسته‌ها