ابوعبید، قاسم بن سلام
نام | ابوعبید، قاسم بن سلام |
---|---|
نامهای دیگر | ابنسلام، قاسم
ابوعبید الازدی ابوعبید البغدادی ابوعبیدالهروی، قاسم بن سلام قاسم بن سلام |
نام پدر | |
متولد | |
محل تولد | |
رحلت | 224 ق |
اساتید | |
برخی آثار | غریب الحدیث |
کد مؤلف | AUTHORCODE280AUTHORCODE |
ابوعُبيد قاسم بن سلام خُزاعى از جمله ادباى برجسته عرب و صاحب تأليفات فراوان است.
نسب پدرش در روايتى با نامهاى عربى سلام بن مسكين بن زيد ضبط گرديده، حال آنكه در برخى از منابع چنين آمده كه پدر وى اسيرى رومى (يونانى) بوده است. بنا به روايتى پدرش مملوك يكى از مردم هرات بود و با قبيلهى عرب «ازد» نسبت ولاء داشت و ابوعبيد نيز در همان شهر تولد يافت. نسبت «خزاعى» نشان مىدهد كه او به شاخهى خزاعه از «ازد» مربوط بوده است.
ولادت او در فاصلهى سالهاى 150 تا 157ق ذكر شده است. اينكه دوران نوجوانى ابوعبيد چگونه سپرى گشته، بر ما پوشيده است. تنها در حكايتى چنين آمده كه او - ظاهراً در خراسان - همراه با فرزند مولاى خود به مكتب مىرفته است. ابوعبيد پس از گذراندن دورس مقدماتى براى تحصيل در سطحى بالاتر رهسپار عراق گرديد. براى تخمين زمان رسيدن ابوعبيد به بغداد، توجه به دو تن از شيوخ بغدادى او كارساز خواهد بود.
ابوعبيد ابتدا در «شارع بشر و بشير» به تعليم اشتغال ورزيد و پس از آشنايى با ثابت نصر خزاعى (از اميران عباسى و خویشاوند هم قبيلهاش) به عنوان مودِّب فرزندان او برگزيده شد. همچنين گزارش شده كه او به تعليم فرزندان هرثمة بن اعين از اميران عباسى نيز پرداخته است.
هارون خليفهى عباسى ثابت بن نصر خزاعى را به فرمانراویى ثغور شام برگماشت و او راهى آن ديار شد و چون توانايى ابوعبيد را نيك مىشناخت، او را به عنوان قاضى شهر طرسوس، مركز ولايت ثغور برگزيد و وى تا پایان فرمانراوايى ثابت در اين سمت باقى بود. ابوعبيد پس از حدود دو دهه دورى از بغداد بدان شهر بازگشت و چندى در آنجا مقيم شد. از 211ق كه عبدالله ابن طاهر خزاعى پس از سالها جنگ در شام و مصر به بغداد درآمد، با دانشدوستى و گشادهدستى چنان ابوعبيد را به خود مجذوب ساخت كه وى هر کتابى كه تأليف مىكرد، نزد او مىفرستاد و پاداش بسيار دريافت مىداشت و از غير او صله دريافت نمىكرد.
در سال 213ق با رهسپار شدن عبدالله بن طاهر براى تصدى فرمانروايى خراسان، ابوعبيد همراه يحيى بن معين آهنگ مصر كرد.
ابوعبيد پس از دهها سال دانشاندوزى در بازگشت مجدد به بغداد به كار تأليف پرداخت. وى به اعتبار شخصيت فكرى خود با اصحاب حديث بغداد و بویژه بزرگ آنان احمد بن حنبل بسيار نزدیک بود و در عقايد - آنگونه كه از سراسر کتاب الايمان و از ديگر آثار وى برمىآيد بر مذهب اصحاب حديث پاى مىفشرد و مواضع مرجئه، جهميه، معتزله و خوارج را مورد نقد قرار مىداد. در مورد امانت، عثمان را بر على(ع) تفضيل مىداد و با شيعيان برخوردى تند داشت.
در 219ق ابوعبيد كه 68 سالگى را پشت سر نهاده بود - پيش از آنكه همچون دوستان خود، احمد بن حنبل و ديگر بزرگان اصحاب حديث بغداد، درگير ماجراى «محنه» گردد بغداد را ترك گفت و راهى حجاز شد و تا پایان عمر در مكه مجاور حرم گشت.
او همچنين به عنوان مفسر احاديث مشكل شاخص شده بود، کتاب غريب الحديث اوست كه به گفتهى خود او حدود 40 سال از عمرش را براى گردآورى مطالب آن صرف نموده بود و چنانكه از مندرجات کتاب برمىآيد، آن را پس از سفر مصر (213ق) در بغداد تأليف كرده و به روايتى به مأمون اهدا نموده بود. اين کتاب از بدو تأليف مورد توجه محدثان بزرگ بغداد چون احمد بن حنبل و يحيى بن معين قرار گرفت و در اندك زمانى در شرق و غرب بلاد اسلامى رواج يافت؛ چنانكه نسخهاى از آن نزد عبدالله بن طاهر، والى وقت خراسان فرستاده شد.در زمينه قرائت متذكر شده كه قرائت قاريان مدينه، از جمله ابوجعفر را تنها از اسماعيل بن جعفر فرا گرفته است.
ابوعبيد در دورهى تحصيل خود، نزد استادان بنام دو مكتب كوفه و بصره به فراگيرى علوم ادب از نحو و لغت و غير آن پرداخت و به عنوان اديبى برجسته شناخته شد كه تأثيرى انكارناپذير بر آثار ادبى پس از خود بر جاى نهاده است. او رغبتى چندان به تأليف آثار مستقل در نحو نشان نداده و مباحث نحوى خود را در آثار مختلف پراكنده است. از مهمترين منابع موجود براى مطالعهى نحو ابوعبيد، منقولات نحاس از کتاب القراءات اوست كه برخى با نقض و نقد نيز همراه است. ابوعبيد در نحو به مكتب كوفيان گرايش داشت.
پرورش ابوعبيد در محيط فارسى زبان خراسان و برخوردهاى او با يونانيان آسياى صغير و احتمالاً اقليتهاى زبانى چون قبطيان مصر، شرايط مساعدى بود تا او ديدگاه خود را از زبان عربى فراتر برده، به مقايسههاى زبانى بپردازد. وى در يك جا در مقايسهاى بين ساختار نحوى زبان عرب با ديگر زبانها (در حد شناخت خویش)، مشخصههايى چون الف و لام تعريف و اعراب پایانى كلمات را از ویژگىهاى اين زبان شمرده و درجايى ديگر مدعى شده كه زبان عربى قابليت ترجمهپذيرى از ديگر زبانها را بخوبى داراست؛ ولى ترجمه از عربى به ديگر زبانها كيفيت مطلوبى ندارد و در همين راستا ترجمههاى قرآن و حتى «بسمله» را مورد نقد قرار داده است.
اساتيد
معمّر بن سليمان نخعى، عبيد بن سعيد، شریک بن عبدالله نخعى، هُشَيم بن بشير، عبّاد بن عوام كلابى، اسحاق بن عيسى بغدادى، محمد بن كثير صنعانى، هيثم بن جميل بغدادى، محمد بن عيينة فزارى، نعيم بن حماد و ابوصالح كاتب الليث از جمله اساتيد او بودهاند.
آثار
مهمترين آثار شناخته شدهى او عبارت است از:
- الاجناس من كلام العرب و مااشتبه في اللفظ و اختلف في المعنى
- الامثال، در ضرب المثلهاى عربى
- الاموال، در مباحث فقهى مربوط به زكات و خراج
- الايمان و معالمه و سننه و استكماله و درجاته، دربارهى نظريهى اصحاب حديث در مسألهى ايمان
- ما ورد في القرآن الكريم من لغات القبائل، دربارهى واژههاى قرآن.
- غريب الحديث، در شرح واژههاى مشكل به كار رفته در احاديث نبوى و آثار صحابه
- فضائل القرآن
- الناسخ و المنسوخ
- الايضاح
- الطلاق، در فقه
- الطهارة يا الطهور، در فقه
- الغريب المصنف، در لغت
- کتاب فَعَلَ و اَفْعَلَ، در لغت
- المواعظ، مشتمل بر اندارزهاى پيامبران