دروس اخلاق اسلامی
نام کتاب | دروس اخلاق اسلامی |
---|---|
نام های دیگر کتاب | |
پدیدآورندگان | جزایری، محمدعلی (نويسنده) |
زبان | فارسی |
کد کنگره | BP 247/8 /ج4د4 |
موضوع | احادیث اخلاقی - قرن 14
اخلاق اسلامی |
ناشر | حوزه علميه قم، مرکز مديريت |
مکان نشر | قم - ایران |
سال نشر | 1388 هـ.ش |
کد اتوماسیون | AUTOMATIONCODE19950AUTOMATIONCODE |
معرفى اجمالى
«دروس اخلاق اسلامى»، اثر سيد محمدعلى جزايرى (آل غفور)، به زبان فارسى پيرامون علم اخلاق بر مبناى تعادل قواى عاقله، شهويه، غضبيه و وهميه است.
مؤلف خود در باره اين كتاب نوشته است: «كتاب حاضر، دروس اخلاق اسلامى است كه در حوزهى علميه روزهاى چهارشنبه در انتهاى درس مكاسب و نيز در دانشگاه قم و دانشگاه باقر العلوم(ع) و همچنين حدود يك سال، در روزهاى پنجشنبه براى نورچشمان عزيز، معجزهى قرآن، سيد محمدحسين طباطبايى و همدرس وى آقا محمد مادرشاهى كه او نيز حافظ تمام قرآن كريم است، گفته شده و هر بار اصلاحاتى در آن صورت گرفته است» (دروس اخلاق اسلامى، پيشگفتار، ص 18).
ساختار
كتاب، مشتمل بر يك پيشگفتار و شش فصل است.
گزارش محتوا
در مقدمه كتاب به بررسى مساله ارتباط دين و اخلاق پرداخته و بيان مىدارد: مسئلهى ارتباط دين و اخلاق از مسائلى است كه فيلسوفان، متكلّمان و انديشهوران علم اخلاق را از ديرباز به خود مشغول ساخته است. با نگاهى گذرا به سنّت هاى تاريخى حيات بشرى، همسازى و همسانى و اتحاد معيارها و الزامات و هنجارهاى اخلاقى با دستورهاى دينى در بسيارى از ممالك مشهود است. تعابير اخلاق اسلامى، يهودى، مسيحى، هندويى و مانند اين ها، گواه بر اين مطلب است. گاه پيوستگى عميق ميان اين دو پديده، محققان را از تفكيك تفكّر اخلاقى از ديگر ابعاد حيات دينى غافل ساخته است.
مباحث متفكران يونان و روم باستان، چون سقراط و افلاطون، مبنى بر مستقل بودن آن دو پديده و تكامل آن نظريه در دوران معاصر، به وسيله ى ماركس و فرويد و فتوا دادن بر عدم تناسب آنها و نيز گفتمان عدليّه در باب حُسن و قُبح عقلى و شرعى افعال و مانند اين ها، از سابقه ى ديرين اين مسئله حكايت دارد.
در ادامه مسائل مربوط به مباحث اخلاقى، به هفت محور اساسى تقسيم مىكند. كه عبارت اند از:
يك. وصف از باورهاى اخلاقى
دو. گزاره هاى اخلاقى يا علم اخلاق
سه. دفاع فلسفى از گزاره هاى اخلاقى
چهار. تبيين مفاهيم و تصورات ارزشى و تكليفى
پنج. ارزش صدق و كذب و واقع نمايى گزاره هاى اخلاقى
شش. مباحث مربوط به استنتاج
هفت. ارتباط اخلاق با ديگر علوم و معارف
تمام محورهاى چهارم تا هفتم، اخلاق تحليلى، انتقادى، فرااخلاق، مبانى اخلاق و اخلاق درجه ى دوم شناخته مى شوند. اخلاق تحليلى، به پرسش هاى اخلاقى و احكام هنجارى و ارزشى پاسخ نمى دهد; بلكه تمام كوشش آن پاسخ گويى به پرسش هاى منطقى، معرفت شناختى و معناشناختى اخلاق است.
در فصل اول كتاب به يك سير كليات پرداخته و مىگويد: انسان مركّب از دو جزء است: 1. بدن ظاهر خاكى; 2. روح و نفس ناطقه كه جوهر مجرّدى از عالم ملكوت است، و شرافت و برترى او بر ساير حيوانات به سبب اين جزء است.
انسان با اين دو جزء درد و لذّت را درك مى كند. روح نيز همانند بدن دچار بيمارى هايى مى شود. بيمارى هاى روح عبارت اند از: اخلاقِ رذيله و پست كه شرح و بيان و راه پيش گيرى و معالجه ى آنها در علم اخلاق بيان مى شود. و همان گونه كه در معالجه و درمان بيمارى هاى بدن به دكتر و پرهيز، و خوردن دارو و غيره... احتياج دارد، در امراض روحى نيز مراجعه به طبيب اخلاق و استفاده از داروهاى معنوى ضرورى است; چون انسان به سعادت و كمال نمى رسد، جز با رجوع به علماى اخلاق جهت بر طرف نمودن و اجتناب از اخلاق رذيله و اتصاف به صفات كمال قدسيه ى پسنديده با راهنمايى عقل و شرع.
پيش از ورود به بيان مسائل اخلاقى، سه مطلب را مورد بحث و بررسى قرار مىدهد; زيرا بدون شناخت آنها بحث از مسائل اخلاقى، ريشه اى و كامل نخواهد بود.
1. مفهوم اخلاق (صورت درونى و چهره باطنى);
2. موضوع علم اخلاق;
3. فايده و ارزش علم اخلاق;
در فصل دوم صفات نشئت گرفته از قوه ى عاقله را بررسى نموده و پيرامون جربزه و جهل مىگويد كه
جربزه در لغت به معناى شهامت و زيركى است، ولى در اصطلاح علم اخلاق عبارت است از: افراط در فكر و تعقل، و خروج از حد اعتدال، به طورى كه ذهن انسان در يك جا تمركز پيدا نكند و هميشه ابداع شبهه نموده و در امور دقيقه برخلاف واقع، بسيار دقت و تأمل كند.
ما جهل و كودنى كه ناشى از تفريط در قوّه ى عاقله است، عبارت است از به كار نبستن اين قوّه، و تدبر و تفكر نكردن، با توجه به اين كه مى داند جاهل است (كه اين جهل، جهل بسيط ناميده مى شود) و اين جهل در ابتداى كار بد نيست و رذيله به حساب نمى آيد، چون ياد گرفتن و علم، متوقف بر آن است، ولى اگر خداى ناكرده ثبات و دوام يابد، از رذايل مهلكه مى شود. در ادامه به درمان اين دو رذيله مىپردازد.
در فصل سوم به صفات نشئت گرفته از قوّه ى شهويه پرداخته و بيان مىدارد كه حدّ اعتدال قوّه ى شهويه، صفت عفت است كه منشأ بسيارى از صفات كمال مى باشد، و طرف افراط آن شره و عياشى و طرف تفريط آن خمودى است. بسيارى از صفات رذيله و پست، از قبيل حبّ دنيا، حرص، طمع، خوردن مال حرام و غيره ناشى از اين دو صفت است. ابتدا به بيان مذمّت اين ها و نيز تمجيد و توصيف عفت، و سپس به صفاتى مى پردازد كه از اين ها سرچشمه مى گيرد.
در فصل چهارم به صفات نشئت گرفته از قوّه ى غضبيه پرداخته و درباره تهور مىگويد كه اگر قوّه ى غضبيه به حدّ اعتدال باشد، شجاعت و اگر طرف افراط باشد تهوّر و بى باكى و اگر به سمت تفريط باشد جُبن و ترس و بى عرضگى است.
تهوّر عبارت است از: عدم ترس و اقدام به كارى كه موجب گرفتارى و هلاكت است كه عقل و شرع آن را منع كرده اند، چه مربوط به دنيا باشد (مثل حمل قاچاق و شب گردى در بيابان، در حالى كه احتمال دارد جانور درنده وجود داشته باشد و او نيز وسيله ى دفاع ندارد و...) و چه مربوط به آخرت باشد (مثل روزه گرفتن با علم به ضرر، يا وضو و غسل نمودن در حالى كه بداند آب براى او ضرر دارد).
در فصل پنجم از صفات نشئت گرفته از قوه ى وهميه سخن رانده و اشاره مىكند كه : "قبلا گفتيم كه از تعديل قوّهى وهميّه عدالت و از افراط آن ظلم و از تفريط آن انظلام (ستم پذيرى) ايجاد مى گردد; ولى مرحوم ملا محمّد مهدى نراقى، در جامع السعادات و هم چنين فرزند برومندش در معراج السعادۀ، جداگانه در مورد اين سه صفت ناشى از قوّه ى وهميّه بحث نفرموده اند، بلكه آنها را مندرج در صفات و آثارى كه از سه قوه ى شهويه و غضبيّه و عقليه سرچشمه مى گيرند دانسته اند، ولى اين بنده ى ناچيز بر حسب وعده اى كه در اوّل كتاب دادم درباره ى سه صفت ظلم و انظلام و عدالت، مطالبى را هر چند مختصر، به صورت مستقل عرض مى كنم."
در فصل ششم صفات مربوط به سه قوه ى عاقله، شهويه و غضبيّه را بررسى نموده و بعضى از صفاتى كه از سه قوه ى عاقله و غضبيّه و شهويه يا از دوتا از اين قوا سرچشمه مى گيرند، بيان مىدارد.
سپس در پايان كتاب راه شكرگزارى از نعمتهاى الهى را بيان كرده و مىگويد: شكر نعمت هاى الهى به چند چيز است:
اوّل، معرفت و شناخت نعمت هاى ظاهر و باطن، كه سرتاپاى انسان غرق نعمت است;
دوّم، نظر و دقّت به پايين دست تر از خود در امور دنيايى، نه به بالاترها، كه اگر اين جور باشد انسان هميشه خود را از خدا طلبكار مى بيند;
سوم، اين كه فرض كند او مرده بود و نمى توانست از اين نعمت استفاده كند، ولى اكنون زنده است و آن را دارد و چه بسيار مردگان و رفتگان كه آرزوى آمدن در دنيا و قدرشناسى از اين نعمت ها را دارند;
چهارم، گرفتارى ها و بيمارى ها و سختى هايى را كه در ايام عمرمان داشتيم به خاطر بياوريم و از اين كه از آنها نجات پيدا كرديم و خلاص شديم آن را غنيمت بشماريم;
پنجم آن كه اگر گرفتارى و مرض و مصيبتى داريم، فكر كنيم اگر بدتر از اين داشتيم چه مى شد و چه مى توانستيم بكنيم.
وضعيت كتاب
مصادر و منابع كتاب در پايان كتاب ذكر شده است. پاورقى هاى كتاب مربوط به منابع مىباشد.
منبع مقاله
متن و مقدمه كتاب
پیوندها
مطالعه کتاب دروس اخلاق اسلامی در پایگاه کتابخانه دیجیتال نور