إيقاظ الهمم في شرح الحكم

    از ویکی‌نور
    إیقاظ الهمم في شرح الحکم
    إيقاظ الهمم في شرح الحكم
    پدیدآوراننصار، محمد عبدالقادر (محقق) ابن عجیبه، احمد (نويسنده)
    ناشردار جوامع الکلم
    مکان نشرقاهره - مصر
    سال نشر2005 م
    چاپ1
    شابک977-5259-97-5
    زبانعربی
    تعداد جلد1
    نورلایبمطالعه و دانلود pdf

    ايقاظ الهمم في شرح الحكم، به زبان عربى، اثر ابوالعباس احمد بن العجيبة الحسنى، در تشريح مباحث عرفانى کتاب ارزنده «الحكم العطائية»، تصنيف أحمد بن محمد بن عبدالكريم بن عطاء الله است.

    اين شرح، در حقيقت، دو کتاب ارزنده و دو گوهر گران‌بها از دو عارف بزرگ را در بر گرفته است و گسترده‌ترين و محققانه‌ترين شرحى است كه بر کتاب «الحكم» نوشته شده و در ميان شروح آن، بى‌نظير است.

    شارح، در آغاز هر باب، قسمتى از كلام مصنف را ذكر مى‌كند و در ذيل آن، به شرح و تفصيل مى‌پردازد.

    شارح، علم تصوف را بدان جهت كه مغز شريعت و كانون تابش انوار حقيقت است، ارزنده‌ترين و بزرگ‌ترين علم مى‌داند و بزرگ‌ترين کتابى را كه در اين علم تصنيف شده است، کتاب «الحكم العطائية» مى‌خواند و آن را دربردارنده مواهب لدنى و أسرار ربانى معرفى مى‌نمايد و از بزرگى نقل مى‌كند كه گفته است: کتاب «الحكم» ابن عطاء، به وحى الهى بودن، نزدیک است و اگر نماز بدون قرآن روا بود، مى‌شد آن را با كلام «الحكم» خواند.

    شارح، در ادامه، انگيزه خود را از نگارش اين شرح، اجابت درخواست استاد عارف واصل و محقق كامل خويش، جناب محمد بوزيدى حسنى كه از وى خواسته كه شرحى متوسط بر کتاب مزبور بنگارد، معرفى مى‌كند.

    وى، آن‌گاه، دو مقدمه را ذكر مى‌كند كه در يكى، به تعريف تصوف، موضوع آن، واضع آن، اسم آن، استمداد آن، حكم شارع درباره آن، تصور مسائل آن، فضيلت آن، نسبت آن و ثمره آن مى‌پردازد و در ديگرى، به ترجمه شيخ و ذكر محاسن وى همت مى‌گمارد. او، در مقدمه اول، موارد مزبور را چنين بيان مى‌كند:

    تعريف تصوف: تعريف‌هاى گوناگونى براى تصوف ذكر شده است، مثل: «تصوف آن است كه حق تعالى، تو را از خودت بميراند و به خودش زنده گرداند»، «تصوف آن است كه بدون هيچ وابستگى، با خدا همراه شوى» و...

    موضوع تصوف: موضوع آن، ذات بلندمرتبه خدا يا به قولى، نفس‌ها و دل‌ها و ارواح است.

    واضع تصوف: واضع آن، پيامبر(ص) با وحى و الهام الهى است.

    اسم تصوف: اصول اقوال، درباره اشتقاق لفظ تصوف، پنج‌تاست:

    1. از صوفه، به معناى قطعه‌اى پشم، گرفته شده، چون صوفى در برابر خدا همچون قطعه‌اى پشم دورافكنده‌شده است كه هيچ تدبيرى ندارد.
    2. از صوفة القفا، به معناى موهاى نرم و كرك‌مانند پشت گردن، گرفته شده، چون صوفى، نرم‌خو و آسان‌گير است.
    3. از صفة(صفت) گرفته شده، چون خلاصه آن، اتصاف به صفات پسنديده و ترك اوصاف ناپسند است.
    4. از صفاء، به معناى پاك و باصفا شدن، گرفته شده است.
    5. منقول است از صفه مسجد نبوى كه جايگاه «اهل صفه» بود، چون صوفى در صفاتى كه خدا در اين آيه: «وَ اصْبِرْ نَفْسَكَ مَعَ الَّذِينَ يَدْعُونَ رَبَّهُمْ بِالْغَداة وَ الْعَشِىِّ يُرِيدُونَ وَجْهَهُ»(الكهف: 28)، براى آنان ثابت كرده، تابع آنهاست.

    استمداد تصوف: استمداد آن، از کتاب و سنت و الهامات صالحين و فتوحات عارفين است.

    حكم شارع درباره آن: به قول غزالى، اين علم فرض عينى است، چون احدى از عيب و مرض خالى نمى‌باشد؛ مگر انبياء(ع).

    تصور مسائل تصوف: مسائل آن، معرفت اصطلاحات و كلماتى است كه ميان صوفيه متداول است، مانند اخلاص، صدق، توكل، زهد، ورع، رضا، تسليم، محبت، فناء، بقاء و...

    (التحقيق في مسائل هذا العلم أنها القضايا التى يبحث عنها السالك في حال سيره، ليعمل بمقتضاها ككون الإخلاص شرطا في العمل و كون الزهد ركنا في طريق السير و إسقاط الحال شرطا في تحقيق ذروة كمال الإخلاص و الإعراض عن الكونين شرطا في كمال الشهود و...

    فضيلت تصوف: چون كه موضوع اين علم، ذات بلندمرتبه خداست و او افضل على الاطلاق است، پس علمى هم كه به آن مربوط است افضل على الاطلاق مى‌باشد.

    نسبت تصوف با ساير علوم: نسبتش به همه علوم، همچون نسبت جان به كالبد است.

    فايده و ثمره تصوف: فايده آن، تهذيب قلوب و معرفت علام الغيوب يا بگو ثمره آن، سخاوت نفوس و سلامت صدور و حسن خلق با هر مخلوقى است.

    شارح ادامه مى‌دهد كه: «اين علم تنها لقلقه زبان و قيل و قال نيست، بلكه ذوق و وجدان است كه در خدمت رجال و صحبت اهل كمال حاصل مى‌شود».

    وى، در مقدمه دوم، شيخ را چنين معرفى مى‌كند: «او، شيخ و امام و تاج دين و ترجمان عارفين، أبو الفضل، أحمد بن محمد بن عبدالكريم بن عبدالرحمن بن عبدالله بن أحمد بن عيسى بن حسين بن عطاء الله است. وى اعجوبه زمان و نخبه عصر خويش است كه در جمادى الاخر سال 709 درگذشته است. وى، جامع انواع علوم، مانند تفسير و حديث و فقه و نحو و أصول و... بوده است.

    شارح، در معرفى کتاب «الحكم» آن را متضمن چهار امر مى‌داند:

    علم يادآورى و اندرز كه درخور عوام است؛

    علم پاك كردن اعمال و درست نمودن احوال به سبب آراستن درون به خوهاى پسنديده و پيراستن آن از خوهاى ناپسند كه اين شايسته راستان و رهروان تازه‌كار است؛

    تحقيق درباره‌ى احوال و مقامات و اذواق و منازلات است كه بهره اهل اشراق از مريدين و عارفان تازه‌كار است؛

    معارف و علوم الهامى است كه مطالب اين کتاب، مشحون از آنهاست.

    نمونه‌اى از كار شارح:

    «الباب الأول:

    من علامة الاعتماد على العمل نقصان الرجاء عند وجود الزلل.

    الاعتماد على الشىء هو الاستناد عليه و الركون إليه و العمل حركة الجسم أو القلب، فإن تحرك بما يوافق الشريعة سمى طاعة و إن تحرك بما يخالف الشريعة سمى معصية و الأعمال عند أهل الفن على ثلاثة أقسام: عمل الشريعة و عمل الطريقة و عمل الحقيقة أو تقول: عمل الإسلام و عمل الإيمان و عمل الإحسان أو تقول: عمل العبادة و عمل العبودية و عمل العبودة؛ أى الحرية أو تقول: عمل أهل البداية و عمل أهل التوسط و عمل أهل النهاية؛ فالشريعة أن تعبده و الطريقة أن تقصده و الحقيقة أن تشهده أو تقول: الشريعة لإصلاح الظواهر و الطريقة لإصلاح الضمائر و الحقيقة لإصلاح السرائر أو تقول: الشريعة لتطهير الجوارح من لوث الهفوات و الطريقة تطهير القلوب من الغفلات و الحقيقة تطهير الأسرار من الفترات و إصلاح الجوارح بثلاثة أمور: بالتوبة و التقوى و الاستقامة و إصلاح القلوب بثلاثة أمور: بالإخلاص و الصدق و الطمأنينة و إصلاح السرائر بثلاثة أمور: بالمراقبة و المشاهدة و المعرفة.

    کتاب، توسط محمد عبدالقادر نصار، تحقيق و تصحيح شده است. وى، در مقدمه خويش، به معرفى مصنف و شارح و روش تحقيق خويش در مورد اين کتاب و نسخه‌هاى خطى آن پرداخته است.

    فهرست محتويات در آخر کتاب ذكر شده است.

    پاورقى‌ها، به ذكر منابع روايات و موارد اختلاف نسخ خطى و چاپى و مشخص كردن مرجع برخى از ضميرها و... اختصاص يافته است.