تفسیر سورة هل أتی
تفسیر سورة هل أتی | |
---|---|
پدیدآوران | عاملی، جعفر مرتضی (نويسنده) |
ناشر | المرکز الإسلامي للدراسات |
مکان نشر | بیروت - لبنان |
سال نشر | 1424 ق یا 2003 م |
چاپ | 1 |
موضوع | انسان (اسلام) - جنبههای قرآنی
تفاسیر (سوره دهر) تفاسیر شیعه - قرن ۱۴ |
زبان | عربی |
تعداد جلد | 2 |
کد کنگره | BP 102/933 /ع2ت7 |
نورلایب | مطالعه و دانلود pdf |
تفسير سورة هل أتى، صورت مكتوب درسهاى هفتگى علامه سيد جعفر مرتضى عاملى (متولد 1364ق) درباره تفسير سوره دهر است كه به نام سوره «هل أتى» و «انسان» نيز ناميده مىشود. اين كتاب به زبان عربى تدوين شده است.
ساختار
اين كتاب دو جلدى، تفسير ترتيبى است و در آن به ترتيب درباره عبارات و مطالب هريك از 31 آيه سوره دهر، توضيحات و مباحثى در 31 فصل ارائه شده است. در جلد اول، يازده آيه نخست و در جلد دوم، بقيه آيات تفسير شده است.
روش تفسيرى نويسنده در اين كتاب، بنا بر تعبير خودش، «استنطاقى» است؛ يعنى معناى آيات با استفاده از پرسش و استفهام از قرآن كريم تبيين و تفسير مىشود. در اين روش، با بهرهگيرى از دقتهاى لغوى و ادبى در يكايك كلمات و بررسى سياق هر آيه، استنباطات و برداشتهايى از قرآن بيان و عرضه مىشود و البته نويسنده به روايات تفسيرى اهلبيت(ع) نيز توجه داشته و مطالبش را با آنها تطبيق مىكند و همچنين از سياق عمومى آيات و اسباب نزول نيز غفلت ندارد.
گزارش محتوا
در كتاب حاضر، بحثهاى سودمندى از نظر تاريخى، اخلاقى و تربيتى مطرح شده است. برخى از نكات ممتاز در اين تفسير چنين است:
- نويسنده در تفسير آيه «إِنَّا خَلَقْنَا الْإِنْسانَ مِنْ نُطْفَة أَمْشاجٍ» ، با طرح اين پرسش كه چرا چنين نگوييم كه بحث قرآنى درباره انسان بر طبق اصطلاحات عارفان بيان شده است؟! پاسخ داده است كه اين مطلب صحيح نيست؛ چون خداوند فرموده: «إِنَّا أَنْزَلْناهُ قُرْآناً عَرَبِيًّا» و «بِلِسانٍ عَرَبِي مُبِين» ؛ يعنى او به زبان بشر از آن نظر كه بشر است و لغاتى كه آنان براى حاجاتشان وضع كردهاند سخن مىگويد، نه بر طبق اصطلاحاتى كه در علوم گوناگون معين شده است...[۱]
- نويسنده در بحث از آيه «إِنَّا هَدَيْناهُ السَّبيلَ إِمَّا شاكِراً وَ إِمَّا كَفُورا» ، اين پرسش را طرح كرده كه باآنكه در اينجا بحث از هدايت و ضلالت است، چرا تعبير «شاكرا» آمده و چرا در اين آيه اين كلمه بهصورت اسم فاعل آمده و به صورت شكور نيامده است؟ و پاسخ داده است كه چون انسان نمىتواند به معناى واقعى كلمه، شكور باشد، بلكه او نمىتواند يك شكر براى خدا بهجا آورد؛ چون هر شكرى، نعمتى است و سپاسى لازم دارد و......[۲]
- نويسنده در تفسير آيه «وَ يُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلى حُبِّهِ مِسْكيناً وَ يَتيماً وَ أَسيراً» ، يادآور شده كه هركس در اين آيه تأمّل كند مىيابد كه تعبير «عَلى حُبِّهِ»، جمله اعتراضيه است و اين نكته را مىرساند كه آنان باآنكه طعام را دوست دارند آن را در راه خدا انفاق مىكنند و اين جمله براى رساندن معناى ايثار لازم است. اين آيه مىخواهد اين مطلب را برساند كه اين بزرگواران خودشان بيشتر از همه نياز به اين طعام دارند، ولى در سه روز پياپى اين چنين ايثار مىكنند...[۳]
- نويسنده در تفسير آيه «إِنَّا نَخافُ مِنْ رَبِّنا يَوْماً عَبُوساً قَمْطَريرا» ، نوشته است: عبوس، صيغه مبالغه است و زمان را از آن نظر كه زمان است نمىتوان به عبوس بودن وصف كرد و در اينجا براى كنايه و مجاز آمده است و از همين جا معلوم مىشود اينكه برخى گفتهاند: معناى اين آيه، چنين است كه آنان از روزى مىترسند كه انسان در آن روز عبوس و ترشرو مىشود، اشتباه كردهاند؛ پس اين آيه اشاره دارد به اين مطلب كه در روز قيامت، نتايج اعمال انسان بهصورت كامل روشن مىشود و آنان آن روز را روزى شوم مىيابند...[۴]
- نويسنده در تفسير «مُتَّكِئِينَ فِيها عَلَى الْأَرائِكِ لا يَرَوْنَ فِيها شَمْساً وَ لا زَمْهَرِيرا» ، اين پرسش را مطرح كرده است كه بيكارى، كسالتآور است، ولى اين آيه و تعبير «مُتَّكِئِينَ»، تعطيلى و كسالت را به ذهن متبادر مىسازد، پس چگونه مىتوان اين مطلب را پذيرفت؟! پاسخ اين است كه در بهشت، كسالتى نيست و فراغت براى بهشتيان نهتنها خستگىآور نيست، بلكه لذتبخش نيز هست؛ مانند شخصى كه براى گردش و تفريح به باغى مىرود؛ او خسته نمىشود و بلكه شادى و نشاط مىيابد...[۵]
- نويسنده در تفسير آيه «وَ يُطافُ عَلَيْهِمْ بِآنِيَة مِنْ فِضَّة وَ أَكْوابٍ كانَتْ قَواريرَا» ، پرسيده است كه آيا «مِن» نشويه است يا بيانيه؟ اگر نشويه باشد معنايش اين مىشود: ظرفى كه اصلش از نقره بوده، بدون توجه به وضعيت فعلى اين ظرف؛ همانطوركه گفته مىشود اصل انسان از خاک بوده، ولى اين مطلب كه الآن عبارت از پوست و گوشت و استخوان و... است، ملاحظه نمىشود، ولى اگر بيانيه باشد، نشانگر جنس آن است و معنايش چنين مىشود: ظرف نقرهاى. به نظر ايشان در اينجا «مِن» بيانيه است و در اين صورت، ضرورتى ندارد كه كلمه «مِن» ذكر شود، ولى در اينجا براى برانگيختن عواطف و احساسات بهصراحت آمده است...[۶]
- مؤلف در تفسير آيه «وَ يَطُوفُ عَلَيْهِمْ وِلْدانٌ مُخَلَّدُونَ إِذا رَأَيْتَهُمْ حَسِبْتَهُمْ لُؤْلُؤاً مَنْثُوراً» ، تأكيد كرده است كه تعبير غلمان و اشخاص نيامده، بلكه بهصورت وِلْدانٌ آمده و اين مطلب چند نكته را مىرساند:
- اين تعبير دلالت بر طراوت و نشاط دارد؛ يعنى آنان كه بر گرد بهشتيان مىگردند، جوان و خرّمند؛
- ولدان جمع وليد، به معنى فرزند است كه متولد مىشود؛ پس در آنجا هم ولادتى هست؛
- آنان براى لذت بهشتيان خلق مىشوند، ولى نه مانند آفرينش آدم و حوا، بلكه مانند فرزندان آدم و از راه حمل و ولادت؛
- درجات بهشتيان، متفاوت است؛ پس سعادتشان هم يكسان نيست. لذت اين ولدان هم در اين است كه در خدمت ابرار باشند...[۷]
- نويسنده در تفسير آيه «وَ حُورٌ عين كَأَمْثالِ اللُّؤْلُؤِ الْمَكْنُون» ، يادآور مىشود كه نبايد فراموش كرد كه خداى تعالى درباره حوريان، از وصف «مكنون» استفاده كرده، ولى درباره ولدان، صفت «منثور» آورده است. اين مطلب شايد به اين جهت باشد كه در حورالعين، مطلوب آن است كه پوشيده باشد، اما در ولدان، حضور و انتشار پسنديده است...[۸]
- نويسنده در تفسير آيه «وَ سَقاهُمْ رَبُّهُمْ» ، اين نكته را طرح كرده است كه چرا چنين تعبير شده و بهصورت «سقاهم الله» يا «سقاهم إلاههم» يا «سقاهم الرب» نيامده است؟ او در پاسخ نوشته است كه اين تعبير شايد براى اشاره به اين نكته است كه اين نعمتها از جانب مقام ربوبيت است و به كسانى عطا مىشود كه اعمالشان را براى پروردگارشان و از روى توجه به خدا و اخلاص انجام دادهاند و اين مقام ربوبى نيز براى بندگان خداست و او به هركدام از آنان عنايتى خاصّ دارد و ادراك اين مطلب براى ابرار شيرين و لذتبخش است...[۹]
- نويسنده در تفسير آيه «وَ اذْكُرِ اسْمَ رَبِّكَ» ، پرسيده است كه چرا چنين گفته شده و بهصورت «و اذكر ربك» نيامده؟! او پاسخ داده است كه چون ذكر در اينجا به معناى معرفت است و از آنجا كه شناخت حقيقت و كنه «ذات» الهى براى انسان ممكن نيست، يادآورى «اسم» آمده است...[۱۰]
- نويسنده در تفسير آيه «يُدْخِلُ مَنْ يَشاءُ فِي رَحْمَتِهِ» ، اين پرسش را مطرح كرده است كه باآنكه خداوند متعال به پويندگان راه عبوديتش وعده بهشت داده، چرا و چگونه اين وعده را مشروط به مشيت كرده است؟! او در پاسخ، اين نكته را يادآور شده است كه چون همه مردم مملوك خدا هستند، پس بهخاطر طاعاتشان مستحق پاداشى نمىشوند، ولى خداى تعالى اصل پاداش را از باب تفضّل براى مملوكانش مقرّر كرده است؛ بنابراين او مىتواند اين موضوع را مُلغى كند و بر اساس مالكيتش عمل نمايد؛ هرچند وى هرگز چنين كارى نخواهد كرد؛ چون او وعده داده و هيچگاه خلف وعده نخواهد كرد، ولى اين مطلب بهخاطر اين نيست كه چنين حقى ندارد، بلكه او هميشه چنين حقّى را داراست...[۱۱]
پانويس
منابع مقاله
متن كتاب.
وابستهها
تحفة الفتی في تفسير سورة هل أتی