دیوان الهی قمشهای
دیوان الهی قمشهای | |
---|---|
پدیدآوران | الهی قمشهای، مهدی (نويسنده) |
عنوانهای دیگر | ديوان الهي قمشه اي
ديوان حکيم الهي قمشه اي شامل نغمه الهي - نغمه حسيني - نغمه عشاق و رباعيات و مسمطات و اسرار حج نغمه لاهوت |
ناشر | علميه اسلاميه |
مکان نشر | ايران - تهران |
سال نشر | مجلد1: 1408ق, |
موضوع | شعر فارسي - قرن 14 شعر مذهبي - قرن 14 |
زبان | فارسي |
تعداد جلد | 1 |
کد کنگره | RIR 7953 /ل78 د9 |
دیوان الهی قمشهای، اثر مهدی الهی قمشهای، مجموعهای است از اشعار وی شامل نغمه الهی، نغمه حسینی، نغمه عشاق و رباعایت و مسمطات و اسرار حج و نغمه لاهوت.
ساختار
کتاب با دو مقدمه از ناشر و نویسنده آغاز شده و نویسنده مجموعه اشعار خود (غزلیات، ترکیببندها و...) را با نامهای خاصی، همچون: نغمه الهی، نغمه حسینی، نغمه عشاق، نغمه لاهوت و... نامگذاری نموده است.
گزارش محتوا
در مقدمه نخست، ضمن بیان ارزش و جایگاه دیوان حاضر، اشاره مختصری شده است به موضوعات اشعار آن[۱].
استاد در مقدمه دوم، به ذکر نکاتی پرداخته است، از جمله آنکه در این کتاب، از اول نغمه الهی تا آخر نغمه عشاق، آنچه از کلمات می و معشوق و سایر الفاظ عاشقانه در شعر مذکور است، طبق اصطلاحات اهل معرفت، ابدا نباید محمول بر معانی جسمانی و مادی پنداشت، بلکه اشاره به مقاصدی عالیتر از این عالم است و شاعر، گاهی با اشاره و گاهی صریح، مقصود خود را بیان نموده است[۲].
دیوان حاضر، مجموعه گرانباری است که پارهای از درهای شاهوارش در شرح خطبه مولای متقیان در علائم پارسایان میباشد (نغمه الهی) و قسمت دیگرش، در ذکر حادثه جانگداز سرور آزادگان، امام حسین(ع) است (نغمه حسینی) و بخشی از آن، شامل قصایدی متین، حاوی پندهای نغز حکیمان و روشنضمیران است و ختامش نیز با تغزلاتی وزین و عالیمضامین و قطعات و رباعیاتی دلپذیر صورت گرفته است (نغمه عشاق) [۳].
اشعار الهی بیشتر وصف حال خویش است:
بس در طلبت خدا خدا کردم | خود را به خدایت آشنا کردم | |
شبها همه دامن خیالت را | تا صبح گرفتم و دعا کردم | |
هر مشکلی کاوفتاد در کارم | نفرین به رقیب بیحیا کردم | |
شاید که تو حاجتم روا سازی | من حاجت هرکه را روا کردم |
همه چیز گزارش ضمیر وی است. او یک عاشق بوده و عمری در طلب بود. هرچه گفت برحق و برای حق گفت و هرچه نوشت برای حق بود و جز از حق، از هیچکس انتظار پاداش نداشت و به گفته خود: «پیوسته در طلب بودم و آن شور و طلب که به شناخت اوصاف پارسایان و پاکبازان در آغاز نغمه الهی در قصیده همام حکایت کردم، به حقیقت شرح درد اشتیاقی است که خود در آن ایام داشتم»[۴].
اشعار وی، گیرایی و انسجام خاصی دارد؛ تناسب و وحدت بین اشعار و همچنین محور عمودی که بر بیشتر اشعارش حکمفرماست، خواننده را از پریشانی حاصل از ابیات پراکنده بیرون میآورد[۵].
اگر «نغمه عشاق» را به سه بخش: الف)- توضیحات راه عشق، حالات درونی عشاق و حتی خود شاعر در راه سیر و سلوک، ب)- مواعظ و پندهایی به عوام، خفتگان و یا آغازکنندگان راه سلوک، ج)- توضیحات معشوق، جلوههای محبوب و تجلی حق، تقسیم کنیم، متوجه میشویم که نسبت اشعار توصیفات راه عشق و حالات عشاق (قسمت الف)، به دیگر قسمتها بیشتر است و پس از آن قسمت «ب» قرار دارد. گاهی نیز به اشعاری برمیخوریم که ادغامی از این سه بخش است[۶].
بهعنوان مثال، نمونهای از اشعار استاد در زمینه وصف حالات عشاق، راه عشق و جذبات آن به قرار زیر است:
روز و شب دل ناله بیاختیاری میکند | یاد شیرینروزگار وصل یاری میکند | |
دل ز عشق ماهرویی شب همه شب تا سحر | ناله چون بلبل ز عشق گلعذاری میکند | |
در قفس چندی است محبوسم ز بیداد سپهر | طایر قدسم هوای لالهزاری میکند | |
ذکر من شب تا سحر چون مرغ حق فریاد هوست | یاد مشکینزلف او در شام تاری میکند |
[۷].
نمونهای نیز از اشعار وی، در زمینه مواعظ و پندها و نصایح به قرار زیر میباشد:
بشکن این قفس را و پر زن ای دل | خیمه در جهان دگر زن ای دل | |
تکیه بر سریر قضا کن ای دوست | پنجه با حریف قدر زن ای دل | |
بر براق همت نشین و یک شب | حلقه مهر و مه را به در زن ای دل | |
از صفای انفاس روحبخشت | طعنه بر نسیم سحر زن ای دل |
[۸].
در اشعار برخی از شاعران، دیده میشود که به مدد الفاظ و کلمات و بهصورت کنایی و رمزی، سعی در بیان ویژگیهای محبوب را داشته و ویژگیهای محبوب را که بیشتر ظاهری است، بیان میکنند و از صفات درونی محبوب سخنی نمیگویند؛ درحالیکه با توجه به غزل زیر، الهی قمشهای، ضمن بیان حسن و زیبایی محبوب، از وصال محبوب که بدان امید داشته است، نیز سخن میگوید. او معتقد است برای عاشقان بهشت چیزی نیست جز وصال محبوب و جهنم همان فراق محبوب است و بس:
نازم آن حسن کز آن بر رخ عالم خالی است عکس هر ذره او مهر بلنداقبالی است؛
دیدهام دوش به خوابش چه مبارکخوابی زدهام فال به وصلش چه مبارکفالی است؛
جنت از عشرت ایام وصال ایمایی دوزخ از محنت دوران فراق اجمالی است؛
گفتمش جوهر فرد است دهانت خندید یعنی ای خواجه در این نکته هنوز اشکالی است[۹].
از جمله ویژگیهای دیوان الهی قمشهای، این است که اشعار آن، شباهتهای زیادی با سرودههای میرزا حبیبالله خراسانی دارد که از شاعران و عارفان بزرگ عصر خویش بوده و مدتها پیش از الهی قمشهای، میزیسته است؛ بهگونهای که برخی معتقدند، برخی ابیات الهی قمشهای، تلخیصی از اشعار میرزا حبیب است؛ بهعنوان مثال، شعر زیر از میرزا حبیب:
سالها بر کف گرفتم سبحه صد دانه را تا ببندم زین فسون پای دل دیوانه را، سبحه صد دانه چون کار مرا آسان نکرد کرد باید جستجو آن گوهر یکدانه را،
با این بیت از استاد الهی:
عارفان را در ره دیر و کلیسا کار نیست عشقبازان را مجال سبحه و زنار نیست،
تشابه زیادی دارد. همچنین است تشابه مضمونی این دو بیت میرزا حبیب و استاد الهی: خسرومکانتیم و به ظاهر نیازمند درویشصورتیم و به معنی توانگریم (از میرزا حبیب)
ما فرقه فقرا شاهان تاجوریم سلطان کشور عشق بیتاج و بیکمریم (از الهی قمشهای)
چه باغ خرم و سبزی است لیک نتوان چید گلی ز نسترن و غنچهای ز یاسمنش (از میرزا حبیب)
گل برم از باغ خار اگر بگذارد غمزه آن گلعذار اگر بگذارد (از الهی قمشهای)[۱۰].
از جهت میزان وامگیری و الهامپذیری از شاعران دیگر، میتوان چنین گفت که غزلیات الهی، بیشتر به غزلیات حافظ شباهت دارد، چه از نظر مضمون و چه از نظر وزن، ردیف و قافیه؛ به عنوان مثال غزلی با این مطلع از الهی:
دل بههمراه نگاهی از قفایی رفت رفت وز پی چشم سیاهی دل به جایی رفت رفت،
به غزلی با این مطلع از حافظ تشابه دارد:
گر زدست زلف مشکینت خطایی رفت رفت ور ز هندوی شما بر ما جفایی رفت رفت.
و یا این بیت الهی:
آنچنان زآتش فراقش باز غرق در آب دیدهام که مپرس،
با این شعر از حافظ مناسبت دارد:
آنچنان در هوای خاک درش میرود آب دیدهام که مپرس[۱۱].
حافظ در مطلع غزل، عشق را دردآور دانسته و الهی، عشق را دارای شهد میداند، نه درد:
درد عشقی چشیدهام که مپرس زهر هجری چشیدهام که مپرس.
و الهی که گویا با این نظر موافق نیست، میگوید:
شهد عشقی چشیدهام که مپرس وصف یاری شنیدهام که مپرس.
اختلاف نظر حافظ و الهی در این غزل به همین جا ختم نمیشود؛ زیرا حافظ خود را غریب راه عشقی میداند که در این وادی به مقامی رسیده است:
همچو حافظ غریب در ره عشق به مقامی رسیدهام که مپرس.
اما الهی خود را نه غریب، بلکه رفیق راه عشق معرفی میکند:
با الهی رفیق وادی عشق به دیاری رسیدهام که مپرس.
و اما نمونهای از مشابهت اوزانی اشعار الهی با مولوی:
از عقل بیزارم دلا دیوانه آن یار کو مست الستم جرعهای زان نرگس خمار کو (الهی قمشهای) [۱۲].
الهی معتقد به جبر بوده؛ زیرا اعتقاد داشته ما همه مستیم؛ مست شراب عشقی که از ازل به کام ما نوشاندهاند و همین مستی حکایت از جبر دارد:
هرگه که برگیرم قلم تا زاختیار آرم رقم جز شرح جبر عشق تو ناید به تحریر ای صنم.
ما اسیر جبر عشقیم ای خرد معذور دار عاقلان مستانه گفتند اختیاری داشتیم[۱۳].
به اعتقاد بیشتر مشایخ اهل تصوف و عرفان، عقل جزیی گرفتار چون و چرا و استدلال بوده، لذا از درک حقیقت عاجز است؛ زیرا سیر در طریق الی الله که راه حقیقی است، به مدد عشق و تذهیب و امداد غیبی میسر است، نه عقل. اما عقل کلی (عقل عقل) که زیربنای هستی است، والاتر از عقل جزیی بوده و آدمی با تسلط بر نفس میتواند بدان گام نهد و به مقام اولیای الهی برسد. الهی نیز در اشعار خود، از عجز عقل در راه سیر و سلوک سخن میگوید:
آتش عشق آرزوی عقل خامم سوختی از شرارش دفتر فکرم در آب انداختی.
گوهر عقل و دل و دانش نبخشی گر به عشق در هوای ماه رخساری الهی نیستی[۱۴].
وضعیت کتاب
فهرست مطالب در انتهای کتاب آمده است.
در پاورقیها به توضیح برخی از واژگان متن پرداخته شده است.
پانویس
منابع مقاله
- مقدمه و متن کتاب.
- فلاح، مرتضی؛ حسینی، رقیه، «مقایسه اشعار میرزا حبیب خراسانی و الهی قمشهای»، پایگاه مجلات تخصصی نور، مجله: عرفانیات در ادب فارسی، تابستان 1394، شماره 23 علمی - پژوهشی (20 صفحه، از 89 تا 108)، به آدرس:
www.noormags.ir/view/fa/articlepage/1119177/