ابن ابیحجله، احمد بن یحیی
شهابالدينابوالعباس احمد بن يحيى تلسمانى حنبلى معروف به «ابن ابى حَجَله تلسمانى»، شاعر و اديب بزرگ، در سال 725ق، در زاويه نياى بزرگش، ابوحجله، در شهر تلمسان (امروزه در الجزاير) به دنيا آمد و در سال 776ق، در مصر درگذشت.
نام | ابنابیحجله، احمد بن یحیی |
---|---|
نامهای دیگر | ابنابیحجله تلمسانی، احمد بن یحیی
ابنابیحجله، ابوالعباس شهابالدین احمد بن یحیی ابنحجله، احمد بن یحیی ابنحجله التلمسانی ابنابيحجلة المغربي، احمد بن یحیی |
نام پدر | |
متولد | |
محل تولد | |
رحلت | 776 ق |
اساتید | |
برخی آثار | سلوة الحزين في موت البنين |
کد مؤلف | AUTHORCODE6516AUTHORCODE |
شهرت او برگرفته از كنيه جدش ابوحجله است كه از صلحا و زهّاد نامدار عصر خود بود و گفتهاند كه به جهت كرامتى كه از او ظاهر شده- كبكى از هوا آمده و روى آستين او تخم گذاشت- به «ابوحَجَله» (پدر كبك) شهرت يافته است.
ابن ابى حجله در اوان جوانى، همراه پدر و مادر و برادرانش از زادگاه خود روانه حجاز و سپس دمشق شد. مدتى در آنجا اقامت گزيد و به تحصيل علم به ويژه فنون بلاغت و ادبيات همت گماشت تا مهارت تمام يافت. آنگاه به قاهره كوچ كرد و سالهاى واپسين عمر خود را در خانقاه منجك يوسفى (در نزديكى قاهره) به سر برد و پير آنجا بود و هم در آنجا وفات يافت.
وى در شعر و شاعرى، بهخصوص در سرودن قطعات، قصائد، وصف و مدح، مهارت بسيار داشت و فراوان شعر مىگفت، ولى بعضى از معاصرانش او را به علّت ندانستن عروض -شايد بىاعتنايى به آن- نكوهش كردهاند. نثر آراسته و پيراستهاى نيز داشت و در فن ترسّل استاد بود.
در نوشتن مقامات هم ذوق خويش را آزمود و به خلق آثار زيبايى دست يافت. اما از آنجا كه مدّعى همپايى با مقامات حريرى بود، مورد سرزنش واقع شد. از ديگر علوم مرسوم زمان خود نيز بىبهره نبود، چنانكه ابن احمر، تذكرهنويس معاصرش، ضمن تجليل از مقام علمى وى، او را «فقيه» ناميده است.
وى بنا به شيوه معهود اهل شعر و ادب، نسبت به فرقه و مذهب خاصى تعصب نداشت و در معاشرت با پيروان هر مذهب و فرقهاى، خود را هم عقده آنان وانمود مىكرد، چنانكه او را «حنفى مذهب و حنبلى اعتقاد» توصيف كردهاند.
وى درويش مسلك و اهل عرفان بود و رفتار و كردار صوفيانهاش به مذاق اهل شرع خوش نمىآمد و باعث طعن او مىگرديد. از اينرو ابن قطّان، فقيه شافعى معاصرش، نشست و برخاست با ستمگران و ميگساران را بر او عيب گرفته است. در عين حال، با انديشه وحدت وجود هم سخت مخالف بود و طرفداران آن، به خصوص ابن فارض را بسيار نكوهش مىكرد و خوددارى از مديحهسرايى براى حضرت محمد(ص) را بر او عيب مىگرفت و قصايد عارفانه او را يكبهيك، با قصايدى در مدح آن حضرت(ص) جواب مىگفت و از آنها کتابى فراهم آورد و وصيت كرد كه آن کتاب را همراه پيكرش به خاک بسپارند.
مجموع تأليفات وى را بالغ بر شصت مورد ذكر كردهاند كه عمدتاً جُنگهاى كوچك و بزرگ ادبى هستند و نوعاً از ساختهها و سرودههاى نظم و نثر خود او فراهم آمدهاند. مهمترين آنها عبارتند از «سكردان السلطان» كه او را به عنوان «صاحب سكرادن» معروف گردانيده است. نام كامل کتاب، «سكردان السلطان الملك الناصر» است كه آن را در 757ق1356/م تأليف كرد و به ملك ناصر ابوالمحاسن حسن بن محمّد بن قلاوون، ششمين فرمانرواى ترك در مصر تقديم نمود. کتاب مذكور تاكنون چندين بار، از جمله در 1317ق1899/م در مطبعه ميمنيه مصر در حاشيه کتاب «المخلاه» منسوب به شيخ بهائى به چاپ رسيده است.
اثر مشهور ديگر وى «ديوان الصبابه» است كه به نظم و نثر و در بيان عشق و عاشقى و شرح حال عاشقان فراهم آمده است. اين کتاب، طرفداران وحدت وجود را برآشفت و لسانالدين ابن الخطيب، اديب و عارف معاصر وى را بر آن داشت تا کتاب «روضه التعريف بالحب الشريف» را در ردّ آن بنويسد و جان خود را نيز بر سر اين تأليف بگذارد. اين کتاب نيز تاكنون چندين بار در مصر، همچنين در 1972م در بيروت به چاپ رسيده است.
آثار
ديگر آثار وى عبارتند از:
- مغناطيس الدر النفيس
- مُجتبى الادباء
- اُنموذَج القتال في نقل العُوال
- سُلوة الحزين في موت البنين
- جوار الاخيار في دار القرار
- دفع النقمه في الصلاة على نبّى الرّحمه
- فى طحن الجُلُّبان
- قصائد اُخرى في حرب الاسكندريه سنه 771.
- التذكير بالموت و سُكنى القبور و الخروج منها و النشور.
- انشاء واحد الاعداد
عناوين آثار ديگرى نيز از وى در فهرستها ديده مىشود كه هنوز نسخههايى از آنها شناسايى نشده و يا به دست نيامده است. از جمله اين آثار، پنج ديوان مشتمل بر مدايح پيامبر اكرم(ص) و هفت اُرجوزه بالغ بر 70 هزار بيت و نيز حاطب الليل را كه بنا به گفته صاحب شَذَرات، تذكرهگونهاى در مجلّدات متعدّد بوده است، مىتوان نام برد.
منابع مقاله
دائرةالمعارف بزرگ اسلامى، ج2، ص638، نوشته محمد على لسانى فشاركى.