ویژگیهای معلم خوب

    از ویکی‌نور
    ویژگیهای معلم خوب
    ویژگیهای معلم خوب
    پدیدآورانمظاهری، حسین (نويسنده)
    ناشراخلاق
    مکان نشرقم - ایران
    سال نشر1388 هـ.ش
    چاپ11
    زبانفارسی
    تعداد جلد1

    ويژگى‌هاى معلم خوب، اثر آيت‌الله حسين مظاهرى، مشتمل بر بيان، توضيح و تشريح صفات و ويژگى‌هايى است كه وجود آنها در يك معلم خوب و نمونه، لازم است. كتاب، به زبان فارسى و در سال 1370ش، تدوين شده است.

    ساختار

    كتاب با مقدمه مركز تربيت معلم شهيد آيت‌الله مدنى آغاز و مطالب در قالب بيست و چهار درس، تنظيم شده است.

    نويسنده در پى بيان و بررسى ويژگى‌هاى يك معلم خوب، در ابتدا مقام و منزلت وى را ستوده و ضمن اشاره به مؤلفه‌هايى كه در خوب بودن يك معلم نقش دارند - از جمله: امانت‌دارى، رأفت و مهربانى، مراعات آداب و رسوم اجتماعى، نشاط و شادابى، سعه صدر و اخلاص - به بحث و بررسى مسئله شخصيت از ديدگاه اسلام و ساير مكاتب پرداخته و در ادامه، مباحثى همچون هدف از خلقت انسان، مراعات شخصيت ديگران، تخصص و تعهد و... را مطرح نموده است.

    گزارش محتوا

    در مقدمه، به زحماتى كه پيامبر(ص) در راه ابلاغ رسالت خويش متحمل گرديدند، اشاره شده است[۱]

    در درس اول، مقام و منزلت معلم بيان گرديده است. نويسنده در اين فصل، به دنبال يافتن پاسخ اين پرسش است كه چه بايد بكنيم تا معلم خوبى شويم؟ وى در پاسخ، به اين نكته اشاره مى‌كند كه براى تحقق اين امر، بايد شرايطى در انسان فراهم شود كه شرط اول آن، اين است كه معلم، قدر خود را دانسته و منزلت خويش را بشناسد؛ يعنى مواظب باشد تا اولا، خود را ارزان نفروشد؛ ثانيا، احساس مسئوليت كند؛ چون قدر و منزلت، هرچه بالاتر باشد، مسئوليت سنگين‌تر است[۲]

    نويسنده، معتقد است كه از نظر خداوند، كار معلم، كار خدا بوده و نقش او در جامعه، مانند نقش پيامبر(ص) مى‌باشد. به نظر وى، معلم، توانايى انجام كارهاى بزرگى را داشته و قادر است افراد صالح به جامعه عرضه نمايد. از ديد وى، خداوند در قرآن، بالاترين درجات را براى معلم، منظور نموده و «نهج‌البلاغة» نيز بهاى معلم را با بهشت مقايسه كرده است و لذا نبايد معلم، درجه والا و رفيع خود را با ماديات دنيوى معارضه نمايد[۳]

    درس دوم، به بحث از والاترين عبادت، اختصاص يافته است. نويسنده، معتقد است در اسلام، خدمت به خلق خدا، برترين عبادات است و از آنجا كه معلمى، خدمت به جامعه مى‌باشد، از ارزش فراوانى برخوردار بوده و روايات بسيارى از ائمه(ع) رسيده است كه بر اساس آن‌ها، خدمت به جامعه، خصوصا خدمات معنوى، ارجمند تلقى شده‌اند[۴]

    نويسنده، فرهنگ صحيح را حتى از اقتصاد نيز مهم‌تر دانسته و بى‌تفاوتى نسبت به جامعه و فرهنگ را گناهى بزرگ محسوب كرده و معتقد است ضرورى است كه معلمان با مطالعه، با صرف وقت و دقت كافى و با تعهد و تخصص لازم، به امر تربيت شاگردان بپردازند؛ زيرا بر اين باور است كه پاسدارى از خون شهيدان و يارى انقلاب اسلامى، در گرو خدمت فرهنگى به جامعه است[۵]

    در درس سوم، در پى پرداختن به اهميت امر «امانت‌دارى»، به اين نكته اشاره شده است كه معلم، امانتى خطير و پرارزش را در اختيار داشته و بايد امانت‌دار باشد[۶]

    به اعتقاد نويسنده، دنياى غرب و مكاتب غربى، ارزش انسانى را تا پايين‌ترين درجات مادى نزول داده‌اند، اما اسلام براى انسان واقعى، ارزشى والا و عظيم قائل شده است[۷]

    وى بر اين باور است كه ذهن كودكان، مانند دوربين عكاسى، تمامى حركات و رفتار اطرافيان را ضبط كرده و ازاين‌رو در هيچ حالتى نبايد در رفتار و گفتار، حالاتى بروز كند كه تأثير منفى در ذهن كودكان پديد آورد[۸]

    نويسنده در درس چهارم، «رأفت و مهربانى» را به‌عنوان سومين شرط يك معلم خوب معرفى كرده است. به اعتقاد وى، صفت مهربانى براى مسلمانان يك فضيلت است؛ چرا كه خداوند در قرآن، در آيه 29 سوره فتح، صفت مؤمن را همين ويژگى بيان نموده است[۹]

    پيامبران الهى، خصوصا پيامبر اسلام(ص) در مسير هدايت بشر، رأفت و مهربانى را همواره به‌كار مى‌گرفتند و امت پيامبر(ص) و بشريت، شاگردان كلاس‌هايى هستند كه پيامبران الهى، معلمين آنند[۱۰]

    انبيا و رسل، رنج‌ها و مشقات بزرگى را در جهت تربيت بشر متحمل شدند و در همه حال، نهايت عطوفت را مبذول داشتند و انسان‌ها از سوى خداوند به كلاسى دعوت شده‌اند كه اوليا و اوصيا، معلمان آن‌ها هستند. راه فلاح و رستگارى بشريت، در گرو پيروى از تعاليم ايشان است[۱۱]

    معلم بايد مراعات آداب و رسوم اجتماعى را بنمايد؛ چرا كه بسيارى از سعادت‌هاى اجتماعى، مرهون ادب و مراعات آداب و رسوم اجتماعى است و در زندگى، رمزى است براى توفيقات؛ زيرا يك معلم تا خود مؤدب نباشد، قادر نخواهد بود شاگردانى مؤدب تحويل جامعه بدهد؛ اين نكته، مطلبى است كه در درس پنجم، به‌صورت مفصل، به آن پرداخته شده است[۱۲]

    نويسنده، اين نكته را قابل توجه مى‌داند كه گاهى، حركات و اعمال به‌ظاهر كوچك و معمولى، تأثير و نقش بزرگى پيدا مى‌كنند كه بايد نسبت به آن‌ها، دقت نمود. به نظر وى، بايد از لحاظ نحوه ادا نمودن كلمات و جملات، رعايت تلطف را نمود و معلم بايد ضمن آنكه مطالب خوب و باارزش را مطرح مى‌نمايد، نحوه بيان مطالب را به شيواترين و مناسب‌ترين روش‌ها، آراسته نمايد[۱۳]

    وى بر اين باور است كه عدم مراعات آداب صحيح، عوارض و عقده‌هايى را ممكن است در مخاطب به وجود آورد و معلمين بايد با استخدام مناسب‌ترين لغات در هنگام تدريس و سخن گفتن، نه تنها اوقات گران‌بهاى كلاس را تضييع ننمايند، بلكه به احسن وجه در مسير ترقى و تعالى شاگردان به‌كار گيرند[۱۴]

    مطلبى كه نويسنده در درس ششم به آن اشاره نموده است، نشاط و شادابى معلم است. در اسلام، بى‌نشاطى و كسل بودن، نكوهش شده است و ازاين‌رو معلمين در همه حال، خصوصا در زمان حضور در محيط تدريس، بايد شاداب باشند، زيرا نشاط و سرزندگى، از عوامل مؤثر در موفقيت است و سعادت دنيا و آخرت را در پى دارد[۱۵]

    نويسنده، معتقد است كه معلمين بايد سعى نمايند كه مشكلات شخصى خارج از محدوده تدريس را در كلاس بروز ندهند، چون مستقيما در شاگرد تأثير منفى خواهد گذاشت[۱۶]

    پنجمين شرط معلم خوب، «سعه صدر» مى‌باشد كه در درس هفتم، توضيح داده شده است. به نظر نويسنده، سعه صدر و قدرت مقابله با مصائب، از لوازم اساسى توفيق بوده و معلمينى كه از سعه صدر برخوردارند، توانايى شكوفا نمودن استعداد شاگردان خود را دارند[۱۷]

    اخلاص، شرط ديگرى است كه نويسنده آن را براى معلم لازم دانسته و در درس هشتم، به توضيح آن پرداخته است. از ديدگاه وى، اخلاص آن است كه كار براى خدا انجام شده و مدرسه، كلاس، گفتار و كردار معلم، همه، رنگ خدايى داشته باشد و در اين حالت، كلاس چنين معلمى، علاوه بر اينكه مكتب و مسجد است، كارش بهترين كارها و افضل عبادات در اسلام است و اگر كار براى خدا نباشد، اگرچه براى فرهنگ يا مملكت مفيد باشد، داراى آن ثواب عظيم نخواهد بود[۱۸]

    در درس نهم، شخصيت از ديدگاه اسلام مورد بررسى قرار گرفته است. به نظر نويسنده، مسئله شخصيت از نظر اسلام، مسئله بزرگى بوده و اسلام مدعى است كه بسيارى از سعادت‌هاى فردى و اجتماعى انسان، مرهون شخصيت اوست[۱۹]

    در درس دهم، به شخصيت از ديدگاه ساير مكاتب نگريسته شده است. به عقيده نويسنده، با بررسى مكاتب رايج دنيا، شاهد بى‌ارزش شدن و بر زمين كوبيده شدن شخصيت والاى انسانى هستيم. به باور وى، عقايدى كه از افرادى مانند ماركس يا فرويد گسترش يافته است، انسانيت را از ديدگاهى صرفا مادى نگريسته و شخصيت او را از حيوانات هم پست‌تر معرفى كرده است[۲۰]

    در درس يازدهم، هدف از خلقت انسان بررسى شده است. به نظر نويسنده، طبق فرمايش قرآن شريف، هدف از خلقت عالم وجود، انسان است و هدف از خلقت انسان نيز به فرموده قرآن، خود خداوند تبارك و تعالى است[۲۱]

    در درس دوازدهم، مراعات شخصيت ديگران مورد سفارش قرار گرفته است. نويسنده، معتقد است كه كوبيدن و از بين بردن شخصيت ديگران، از جمله بزرگ‌ترين گناهان محسوب شده و تهمت و بدگويى، موجب از بين رفتن شخصيت افراد مى‌شود[۲۲]

    در درس سيزدهم، اين نكته مورد توجه قرار گرفته است كه توقع بى‌جا، در همه حال، شخصيت انسان را لكه‌دار كرده و پيامبر(ص) همواره اصحاب خود را به‌گونه‌اى پرورش داده بودند كه در زندگى آن‌ها، توقع بى‌جا ديده نمى‌شد[۲۳]

    در درس چهاردهم، از تخصص و تعهد سخن به ميان آمده است. به نظر نويسنده، تخصص در كار، از ويژگى‌هايى است كه معلمين در كسب موفقيت، به آن احتياج دارند؛ زيرا اگر معلمى پس از دوره تحصيلى، شاگردانى پرورش‌نيافته را تحويل اجتماع نمايد، خسارتى عظيم و ضربه‌اى سخت بر پيكر جامعه وارد ساخته است[۲۴]

    عناوين ساير دروس، عبارتند از: معلومات عمومى معلم؛ تقوا؛ چه چيز قادر به كنترل غرايز انسان است؟؛ وجدان اخلاقى؛ قانون؛ امر به معروف و نهى از منكر و ايمان.

    وضعيت كتاب

    فهرست مطالب در ابتداى كتاب آمده است.

    در پاورقى‌ها توضيحاتى پيرامون برخى از كلمات و عبارات متن داده شده است.

    پانويس

    1. مقدمه، ص 5
    2. متن كتاب، ص 9
    3. همان، ص 16
    4. همان، ص 25
    5. همان
    6. همان، ص 34
    7. همان
    8. همان
    9. همان، ص 35
    10. همان، ص 41
    11. همان
    12. همان، ص 42
    13. همان 52
    14. همان
    15. همان، ص 59
    16. همان
    17. همان، ص 70
    18. همان، ص 71
    19. همان، ص 82
    20. همان، ص 101
    21. همان، ص 113
    22. همان، ص 126
    23. همان، ص 136
    24. همان، ص 147

    منابع مقاله

    مقدمه و متن كتاب.