الشيعة و الحاكمون

    از ویکی‌نور
    الشيعه و الحاکمون
    نام کتاب الشيعه و الحاکمون
    نام های دیگر کتاب
    پدیدآورندگان مغنیه، محمدجواد (نويسنده)
    زبان عربی
    کد کنگره ‏BP‎‏ ‎‏239‎‏ ‎‏/‎‏م‎‏6‎‏ ‎‏ش‎‏97
    موضوع شیعه - تاریخ
    ناشر دار الجواد
    مکان نشر بیروت - لبنان
    سال نشر 1421 هـ.ق یا 2000 م
    کد اتوماسیون AUTOMATIONCODE16819AUTOMATIONCODE


    معرفى اجمالى

    الشيعة و الحاكمون از آثار نويسنده مشهور آيت‌الله محمد جواد مغنيه (بيروت 1322-1400 ق. نجف) است كه در آن، ارتباط سراسر عبرت شيعيان با حاكمان جور را از صدر اسلام تا دوران معاصر مورد بررسى قرار داده است. روحيه انقلابى، بصيرت دينى، عدالت‌خواهى و ظلم‌ستيزى نويسنده به‌خوبى در اين اثر منعكس شده است.

    ساختار

    مطالب اين كتاب، تقسيم به بخش و فصل نشده و مباحث متعددى تحت عناوين گوناگون مطرح شده است. مى‌توان گفت كه محور عمده بحث عبارت از بازشناسى عملكرد تلخ و ظالمانه‌اى است كه حكام جور در طول تاريخ اسلام بر ضدّ شيعيان مرتكب شده‌اند.

    گزارش محتوا

    درباره روش و محتواى اين اثر چند نكته گفتنى است:

    1. نويسنده در مطلبى به نقد تفرقه‌افكنى دشمنان پرداخته و با روحيه‌اى علمى و سرشار از ايمان و تعهد نوشته است: در قاهره مركز دانشگاه الازهر كه بيش از 30 هزار دانشمند و محصلين دينى، قرآن و روايات پيغمبر(ص) را بحث و حفظ مى‌نمايند، در قاهره‌اى كه اين همه دانشجو از آن به ساير ممالك و شهرستانها مى‌روند و مردم را به‌سوى حق و ترقى اسلام و اتحاد مسلمين دعوت مى‌نمايند، و... خلاصه در قاهره، عليه آنچه مخالف آزادى و انقلاب‌هاى آزادى ممالك اسلامى است اجتماع مى‌كنند و زحمت مى‌كشند؛ آرى در اين قاهره كتابى به نام «ابوسفيان شيخ الأمويين» به قلم «محمد السباعي الحفناوي» منتشر شد، تاريخ انتشار سال 1959م يعنى پس از اشغال فلسطين و حمله به پورت سعيد و در اثناء انقلاب انسانى عربى اسلامى الجزائر بود. استعمارگران به غارت كردن اموال و خواروبار و مكيدن خون ملتها و انحصار بازارها و كشتن احساسات وطن‌پرستى و نابود كردن قدرت دفاع از آثار ملى قناعت نكرده و به مقدسات اسلام حمله نموده و دين و عقائد ما را مورد اشكال قرار داده و تاريخ و فرهنگ ما را معيوب جلوه مى‌دهند. پيمودن اين راه خيانت مخصوص كسانى است كه در مكتب خدعه و مكر تربيت يافته و در راه نقشه‌كشى عليه ملت‌ها تمرين‌هاى فراوانى كرده باشند.[۱]
    2. نويسنده در مطلبى با عنوان عجيب «خدمت معاويه به تشيع» تأكيد كرده است كه جنايات بنى‌اميه از هزارويك كتاب، اثرش بيشتر بود و براى اثبات حقانيت حضرت امير(ع) از هزار و يك دليل مؤثرتر بود و حق الهى آن حضرت را بهتر ثابت مى‌كرد. آنقدر كه حوادث و داستان‌هاى تاريخى در اثبات حق مؤثر است عبارات كلامى و قياسهاى منطقى در عين صحت خود، مؤثر نيست؛ زيرا وقايع سياسى مانند آلت آزمايشى است كه نتيجه آن قابل ترديد و تحريف نيست. در روزگار معاويه داستان‌هائى به وقوع پيوست كه اثبات كرد معاويه دنياپرست است، و على يك مرد الهى. اين نكته را ساليان پيش گفته‌اند كه بدى را در مقايسه با نيكى درك مى‌كنند. معاويه گفت: من با اهل كوفه به جهت سلطنت بر اموال و خود آنان جنگ كردم و مقصود من مبارزه با نماز، زكوة و حج نبود اين جمله معاويه را با جمله حضرت امير(ع) مقايسه كنيد تا نتيجه روشن شود. امام(ع) اشاره به كفش خود نموده و مى‌فرمايد: «اين كفش در نظر من بهتر از سلطنت و جميع دنياست مگر اينكه بتوانم، حقى را حفظ نموده و به صاحبش برسانم و باطلى را دفع نمايم». معاويه تصميم گرفت نام امام(ع) و اولاد او را از صفحه روزگار براندازد، و مردم را متوجه دوستى عثمان و بنى اميه كند. براى اين هدف از راه قتل و استبداد و ظلم به مردم پيش مى‌رفت و اين روش را به حساب سياست و زيركى و مهارت خود مى‌گذاشت. ولى نتيجه اين رفتار معاويه به عكس منظورش نتيجه داد... اكنون اسم اميه رمز ظلم و فساد و خيانت و قتل و غارت است و نام على(ع) پرچم هدايت و حق و دفاع از مظلومين گرديده است.[۲]
    3. سرانجام نويسنده با بيان گفتگوى ابن عباس با اميرالمؤمنين(ع) كه در حال وصله‌زدن كفش خودش بود، افزوده است: آيا كسى كه حكومت و دنيا در نظر او به اندازه ارزش بند كفشى نيست، چه اندازه سزاوار و لايق به خلافت است؟ بلكه بسيار شايسته است كه همه دنيا كفش پاى او باشد و نسبت به آن حكومت كند. گفتار على(ع) فقط لفظ و نظريه نبود، بلكه اين افكار در اعماق قلب بزرگش حركت داشت و با آن دست به گريبان بود و زنده نگاه مى‌داشت. على(ع) در همه مشكلات و ناراحتى‌ها اين عقيده را حفظ كرد. نتيجه اين‌كه على(ع) مردى نيست كه منحصر به مسلمانان باشد. على(ع) مرد شرق و غرب نيست. على(ع) مرد دنيا و نمونه انسانيت كامل است. اگر ما به مناسبت روز على(ع) جشن گرفته‌ايم، ما براى فضيلت بشريت و نمونه عالى جهان جشن گرفته‌ايم. ما براى عظمت دين و علم جشن گرفته‌ايم. ما براى عظمت اخلاص و فداكارى جشن گرفته‌ايم. ما براى عظمت جنگ‌آورى و شجاعت جشن گرفته‌ايم ما جشن تكميل دين و اتمام نعمت را گرفته‌ايم..[۳]
    4. در پايان گفتنى است كه در گزارش محتواى كتاب حاضر به متن عربى مراجعه ولى از ترجمه فارسى مرحوم حجت الاسلام مصطفى زمانى با اندك تغييراتى استفاده كرده و براى آنكه امكان مقابله متن و ترجمه براى آشنايى بيشتر با چگونگى و كيفيت ترجمه فراهم‌تر شود به هر دو كتاب ارجاع داده شده است.

    وضعيت كتاب

    اين كتاب را مرحوم حجت الاسلام مصطفى زمانى (نجف آباد 1313- 1369 ش. قم) از عربى به فارسى به نام «شيعه و زمامداران خودسر» به صورت گويا و شيوا ترجمه كرده است.

    فهرست مطالب در انتهاى اثر آمده است.

    پانويس

    1. متن كتاب، ص 212- 213؛ زمانى، مصطفى، ص 236- 237
    2. متن كتاب، ص 83- 84؛ زمانى، مصطفى، ص 107- 108
    3. متن كتاب، ص 234- 235؛ زمانى، مصطفى، ص 259

    منابع مقاله

    1. مقدمه و متن كتاب.
    2. شيعه و زمامداران خودسر، محمد جواد مغنيه، ترجمه مصطفى زمانى، قم، انتشارات شهيد گمنام، چاپ دوم، 1343ش.

    پیوندها

    مطالعه کتاب الشيعه و الحاکمون در پایگاه کتابخانه دیجیتال نور