البيان في تفسير القرآن
نام کتاب | البیان في تفسیر القرآن |
---|---|
نام های دیگر کتاب | المدخل، فاتحه الکتاب |
پدیدآورندگان | خویی، ابوالقاسم (نويسنده) |
زبان | عربی |
کد کنگره | BP 69/5 /خ9ب9 |
موضوع | تفاسیر (سوره فاتحه)
قرآن - تحقیق قرآن - علوم قرآنی |
ناشر | موسسة احياء آثار الامام الخوئي |
مکان نشر | قم - ایران |
سال نشر | |
کد اتوماسیون | AUTOMATIONCODE2098AUTOMATIONCODE |
البيان في تفسير القرآن كتابى مهم در تفسير و علوم قرآنى، اثر فقيه شيعى معاصر، آیتالله سيد ابوالقاسم خويى (متوفى 1371 ش). اين كتاب مشتمل است بر برخى مباحث علوم قرآنى از جمله اعجاز، تحريف، نسخ، و نيز تفسير سوره حمد. به رغم خواسته و هدف مؤلف در ارائه تفسير سورههاى ديگر قرآن، البيان تنها مشتمل بر تفسير سوره حمد است. اين مجموعه در واقع، حاصل درسهاى آیتالله خويى در حوزه علميه نجف است.[۱]
مؤلف در آغاز، به اجمال، از شيوه تفسير خود سخن گفته، سپس در فصل نخست با عنوان «فضل قرآن» جايگاه قرآن را در پرتو آيات آشكار ساخته و بر لزوم تدبر در آن تأكيد كرده است.
در فصل دوم، در بحث از «اعجاز قرآن» به تبيين لغوى اعجاز، معناى اصطلاحى آن و فرق آن با سحر پرداخته است. وى برترين معجزه را آن مىداند كه با برترين جريان روزگار هماوردى كند، ازينرو با تبيين جايگاه بلاغت و فصاحت در روزگار جاهلى، به اثبات برترى قرآن در اعصار و مانند ناپذيرى آن در بيان و عرضه حقايق والا مىپردازد. در بيان ابعاد مانند ناپذيرى قرآن، به تشريع و اِخبار از غيب نيز اشاره مىكند.[۲]
از ديرباز، كسانى بر اين باور بودهاند كه گاه در قرآن از لحاظ بيانى، امورى ناهمگون با فصاحت و بلاغت راه يافته است.[۳]. مؤلف در فصلى جدا.[۴]به برخى از اشكالها و ايرادها در اين زمينه پرداخته و با استناد به تاريخ بدانها پاسخ گفته، و در اثر ديگر خود، نفحات الاعجاز، نيز به نويسندهاى امريكايى كه با نام ظاهرا مستعار نصير الدين ظافر در كتابى با نام حُسن الايجاز (بولاق 1912) به معارضه با قرآن برخاسته بوده، پاسخ گفته است.[۵].
بحث قرائت، كه از پيشينهاى كهن و اهميتى ويژه برخوردار است، بتفصيل در البيان، مطرح شده است. مؤلف به جايگاه قرائت در آراى قرآن پژوهان اشاره مىكند و با تصريح به عدم تواتر قرائتهاى هفتگانه مىگويد: عدم تواتر قرائتها سخنى مشهور در ميان شيعه است و بعيد نمىنمايد كه در ميان عامه نيز چنين باشد.[۶] مؤلف براى اثبات عدم تواتر قرائتها، ابتدا قاريان دهگانه را معرفى مىكند و سپس چگونگى گزارش قرائتهاى آنها را بازگفته، مىنويسد: توجه به واقع زندگانى قاريان و تأمل در طرق نقل قرائتها و چگونگى اسناد قرائتها، نحوه استدلال قاريان و پيروان آنها به قرائتهاى خود و نقد ديگر قرائتها، و انكار بسيارى از محققان برخى از اين قرائتها را (كه نمونههايى از آنها آورده است) نشان مىدهد كه اين قرائتها متواتر نيستند.[۷]؛آنگاه دلايل تواتر قرائتها را نقد مىكند و نشان مىدهد كه هيچكدام دلايل استوارى ندارند.[۸] مؤلف گاه بر اين نكته تأكيد كرده است كه اين دلايل، تواتر قرآن را ثابت مىكند نه قرائتها را، و بين اين دو فرقى است روشن. از آنجا كه مؤلف تواتر قرائتها را نفى كرده، در ادامه بحث، پيوند «قرائتهاى هفتگانه» را با حديث «احرف سبعه» گسسته دانسته و تأكيد كرده است كه اين حديث به هر معنايى كه باشد، پيوندى با موضوع قرائتهاى هفتگانه ندارد. وى در تأييد اين نظر خود، آراى تنى چند از مفسّران و قرآن پژوهان بزرگ عامه را آورده است كه از جمله به تأخر چند سدهاى تعيينِ قرائتهاى هفتگانه از سوى ابن مجاهد استناد كردهاند.[۹]
مؤلف پس از نقد حجيّت قرائتها، با استناد به روايتى از كافى، تأكيد مىكند كه در نماز قرائتى صحيح است كه به روزگار امامان عليهمالسلام متعارف بوده باشد.[۱۰] بحث از روايت «احرف سبعه» در علوم قرآنى بسى دراز دامن است (-حسن ضياء الدين عتر). مؤلف، گونههاى مختلف نقل آن را آورده و پس از نقد تمامى آنها، تصريح كرده است كه به دليل تهافت و تناقض روايات و عدم امكان جمع، نمىتوان آنها را پذيرفت.[۱۱] ازينرو، وى روايات «احرف سبعه» را يكسره مردود مىشمارد.[۱۲]
مهمترين بحث البيان، بحث «تحريف ناپذيرى» قرآن كريم است. مؤلف تحريف را معنى كرده، انواع و ابعاد آن را نمايانده و محل نزاع بحث را روشن كرده است. وى ضمن تصريح به اينكه محققان هرگز به تحريف عقيده نداشتهاند، «نسخ التلاوه» را گونهاى از تحريف دانسته است. وى در اثبات تحريف ناپذيرى قرآن، به آيات قرآن، سنت، روايات فضائل سورهها و فضيلت قرائت قرآن استناد كرده است.[۱۳]و افزون بر اينها به لحاظ تاريخى و با توجه به واقع زندگانى مسلمانان، وقوع تحريف را غير ممكن دانسته است.
مؤلف، اشكالهاى برخى از عالمان را بر اين موضوع آورده و نقد كرده است. بحث وى از مصحف حضرت على عليهالسّلام و نقد سندى و محتوايى روايتها شايان توجه است. از جمله اهم دلايل معتقدان تحريف، چگونگى جمع قرآن است.
آنان بر اين باورند كه چون قرآن در زمان رسول اللّه صلّىاللّهعليهوآلهوسلّم جمع نشده، به هنگام جمع آن در زمان خلفا تحريف صورت گرفته است. بدين سان، مؤلف به بحث از جمع قرآن پرداخته و پس از نقد و بررسى روايتها و تحليل ابعاد بحث و فرضهاى مختلف آن، به نتيجه رسيده است كه قرآن به همين صورت كنونى به روزگار رسول اكرم جمع بوده است.[۱۴]
مؤلف پس از اثبات سلامت، استوارى و وحيانى بودن قرآن، به بحث «حجيّت ظواهر» آن مىپردازد، و براى اثبات آن، به دلايل عقلى، قرآنى و روايى استناد مىكند؛آنگاه دلايل كسانى را گزارش مىكند كه به عدم حجيّت ظواهر قرآن اعتقاد دارند، از جمله: مخاطبان قرآن فقط امامان عليهمالسلاماند؛ بهرهگيرى از ظواهر آيات و استناد بدان، تفسير به رأى است كه از آن نهى شده است؛معارف قرآن بسى ژرف است و دست نايافتنى؛و بالاخره تحريف قرآن و از بين رفتن قرائن مهم آن.
مؤلف كه در بخشهاى پيشين دلايل تحريف را نقد كرده است، در اين بخش، ديگر دلايل آنان را به نقد كشيده بر حجيّت ظواهر قرآن تأكيد مىكند.[۱۵]
در بحث از حجيّت ظواهر قرآن، كه عملا حجيّت تمامت آيات آن است، چگونگى «نسخ» آياتى از قرآن مطرح مىشود.
از اينجا مؤلف به بحث از «نسخ» مىپردازد، و از يك سو اصل آن را مىپذيرد و از سوى ديگر با بررسى اهم مصاديق آن، كه گاه تا به 214 آيه رساندهاند.[۱۶]و نقد و ردّ باورهاى قرآن پژوهان، در آخر فقط منسوخ بودن يك آيه، يعنى «آيه نجوى» (مجادله:12) را پذيرفته است. مؤلف در پى بحث از نسخ به بداء هم پرداخته و ديدگاه شيعه را در اين باره باز گفته است.[۱۷]
بحث از اصول تفسير، از ديگر بحثهاى كتاب است كه مؤلف در آن، تكيه بر ديدگاه مفسّران را در تفسير نااستوار مىداند، و بر استناد به ظواهر كتاب، با توجه دقيق به معانى واژگان در ادب عربى، و خردورزى تأكيد مىكند و براى روايات صحيح در تبيين آيات، جايگاه ويژهاى قايل مىشود و اشكالهاى پذيرفتن خبر واحد در تفسير و حجيّت آن را پاسخ مىگويد.[۱۸] «حدوث يا قدم قرآن»، كه از نزاعهاى كهن معتزله و اشاعره است، بحث پايانى بخش علوم قرآنى اين كتاب است. مؤلف آن را از بحثهاى دخيل در فرهنگ اسلامىدانسته و از جمله آثار ورود بحثهاى فلسفه يونان در حوزه فرهنگ اسلامى تلقى مىكند. وى در اين بحث، به نقد ديدگاه اشاعره پرداخته، ديدگاه معتزله و شيعه را در حدوث كلام الهى استوار مىداند.[۱۹]
تفسير سوره حمد، بخش پايانى كتاب است كه مؤلف در پرتو توجه به قرآن و سنت، و تأمل در لغت و ادب عربى، آيات را تفسير كرده است. بحث لغوى كلمه «عبادت» و بحث فقهى واژه «بسمله» از جمله بحثهاى سودمند و راهگشاى كتاب است.
بينش فقهى و دقتهاى اصولى مؤلف در جاى جاى تفسير وى آشكار است.
در تعليقات اين اثر، از حديث ثقلين، ترجمه قرآن، جبر و اختيار، شفاعت و مانند آن بحث شده است.[۲۰]
مؤلف البيان در بحثهاى مقدماتى، و نيز در تفسير سوره حمد، آشكارا از بحثهاى كلامى استادش، علاّمه بلاغى، در آلاء الرحمن اثر پذيرفته است. تأثير اين كتاب در حوزه علوم قرآنى، بويژه در بحث تحريف ناپذيرى قرآن كريم، بسيار بارز است، تا جايى كه برخى آثار، نوعى ملخص يا مبسوط البيان به شمار مىروند. توجه عالمان و قرآن پژوهان اهل سنت نيز نشانه ديگرى از گستره حضور اين اثر است.[۲۱]
البيان بار نخست در 1375 در نجف به چاپ رسيد.[۲۲] هاشم هاشمزاده هريسى و محمد صادق نجمى آن را با عنوان بيان، در علوم و مسائل كلى قرآنى، به فارسى ترجمه كردهاند. ترجمه كاملى از آن نيز به زبان اردو، به مترجمى محمد شفاء نجفى، در 1989/1410 در اسلام آباد به چاپ رسيده است. همچنين، دو فصل «جمع و تدوين قرآن» و «مصونيت قرآن از تحريف» توسط اصغر على جعفر در 1987 به انگليسى منتشر شده است.
the collection and preservation of quran: two important chapters from al-bayan fi tafseril quran
فصل «حجيّت ظواهر قرآن» sgninaem laretil s'koob eht fo ytirohtuaeht:naruq-la rihawaz نيز به ترجمه مجاهد حسين در مجلة التوحيد. dihwat-la در 1989 منتشر شده است. انتشارات دانشگاه آكسفورد هم ترجمه انگليسى كاملى از البيان به قلم عبدالعزيز ساشادينا در 1998 منتشر كرده است.
منابع
محمد محسن آقا بزرگ طهرانى، الذريعة الى تصانيف الشيعة، چاپ على نقى منزوى و احمد منزوى، بيروت 1983/1403؛ابن قتيبه، تأويل مشكل القرآن، چاپ احمد صقر، قاهره 1973/1393؛ ابوالقاسم خويى، البيان في تفسير القرآن، بيروت 1987/1408؛همو، معجم رجال الحديث، بيروت 1983/1403، چاپ افست قم[بىتا. ]؛فهد بن عبدالرحمان رومى، اتجاهات التفسير في القرن الرابع عشر، رياض 1986/1407؛مصطفى زيد، النسخ في القرآن الكريم: دراسة تشريعية تاريخية نقدية، بيروت 1971/1391؛عبدالصبور شاهين، تاريخ القرآن، قاهره 1966؛حسن ضياء الدين عتر، الاحرُف السبعة و منزلة القراءات منها، بيروت 1988/1409؛ خانبابا مشار، مؤلفين كتب چاپى فارسى و عربى، تهران 1340-1344 ش؛ احمد بن محمد نحاس، النّاسخ و المنسوخ في القرآن الكريم، چاپ شعبان محمداسماعيل، قاهره 1986/1407.
پانویس
- ↑ خويى، معجم رجال الحديث، ج 22، ص 19
- ↑ ص 33-77
- ↑ ابن قتيبه، ص 22
- ↑ ص 81-99
- ↑ البيان، ص 93-94؛-آقا بزرگ طهرانى، ج 24، ص 246
- ↑ ص 123
- ↑ ص 126-157
- ↑ ص 157-160
- ↑ ص 163
- ↑ ص 167
- ↑ ص 171-193
- ↑ براى انتقاد از اين نظر-شاهين، ص 29-32
- ↑ ص 207- 235
- ↑ ص 239-259؛نيز تحريف
- ↑ ص 263-273
- ↑ احمد بن محمد نحّاس؛ مصطفى زيد، ج 1-2، باب 3
- ↑ ص 277-394
- ↑ ص 397-402
- ↑ ص 405-413
- ↑ ص 499-528
- ↑ نيز شاهين؛ رومى، ج 1، ص 190 به بعد
- ↑ مشار، ج 1، ص 241