دانش رجال
نام کتاب | دانش رجال |
---|---|
نام های دیگر کتاب | |
پدیدآورندگان | علینژاد، ابوطالب (نويسنده) |
زبان | فارسی |
کد کنگره | |
موضوع | |
ناشر | نشرا |
مکان نشر | قم - ایران |
سال نشر | |
کد اتوماسیون | AUTOMATIONCODE36993AUTOMATIONCODE |
معرفى اجمالى
دانش رجال، اثر ابوطالب علىنژاد، كتابى است پيرامون علم رجال كه به زبان فارسى و در دوران معاصر نوشته شده است.
دانش حديث در گذشته از اعتبار و رونق بالايى برخوردار بود و محدثان و فقيهان عنايت ويژهاى به آن نشان مىدادند و از دروس اصلى و علوم رايج حوزههاى دينى به حساب مىآمد، ولى متأسفانه در اعصار متأخر، كمتر به اين بخش از علوم دينى توجه شده است؛ تا جايى كه شايد بعضى گمان برند كه فراگرفتن و تدريس و تدرس آن، تلف كردن عمر است؛ بر اين اساس، نويسنده تصميم گرفته است سلسله مباحثى را در موضوع علوم حديث تقديم علاقهمندان به اين بخش از علوم اسلامى كند. اولين قسمت از مباحث اين مجموعه با عنوان «دانش رجال» تنظيم شده است[۱]
ساختار
كتاب با مقدمه نويسنده آغاز و مطالب در شش فصل، تنظيم شده است.
اين اثر، داراى دو جلد خواهد بود كه در جلد دوم، به معرفى منابع مهم رجالى مانند رجال كشى، رجال نجاشى، فهرست شيخ طوسى، رجال شيخ طوسى، رجال علامه حلى، رجال ابن داود ، «جامع الرواة»، «تنقيح المقال»، «قاموس الرجال»، «معجم رجال الحديث» و «الموسوعة الرجالية» پرداخته خواهد شد[۲]
گزارش محتوا
در مقدمه، به توضيح ساختار كتاب پرداخته شده است[۳]
شيوه مرسوم ميان علما، اين است كه قبل از ورود به مباحث اصلى هر علمى، تعريف، موضوع، مسائل و غايت آن علم تبيين شود؛ ازاينرو، در فصل اول، به توضيح كوتاهى از امور چهارگانه فوق پرداخته شده است[۴]
در فصل دوم، به بررسى و توضيح نقش كاربردى دانش رجال پرداخته شده است. اين نقشها عبارتند از استنباط احكام شرعى، فقه الحديث، تحليل تاريخ، روايات تفسيرى، حل مشكلات سندى[۵]
به اعتقاد نويسنده، نهتنها آگاهى از قواعد و ترازهاى دانش رجال براى هر فقيه و مجتهد اجتنابناپذير است، بلكه بايد فقيه در اين علم صاحبنظر و صاحب مبنا نيز باشد. ازاينرو گاه منشأ اختلاف فتوا در ميان فقها، به ديدگاه رجالى آنان بازمىگردد؛ چهبسا حديثى از نگاه فقيهى درست و درخور استنباط باشد و در نتيجه حكمى از آن استنباط شود و همان حديث از ديدگاه فقيه ديگرى، غير قابل استناد باشد. گاه بر اساس يك مبناى رجالى، بسيارى از احاديث معتبر است و با مبنايى ديگر، غير معتبر[۶]
پيرامون نقش كاربردى دانش رجال در تحليل تاريخ، نويسنده به اين نكته اشاره دارد كه دانش رجال و شرححالنگارى، دو دانش جداى از هم دانسته شدهاند، اما اين به معناى عدم ارتباط اين دو به يكديگر نيست و حتى برخى از دانشمندان، دانش رجال را از فروع علم تاريخ برشمردهاند؛ زيرا موضوع هر دو علم، شناخت احوال اشخاص و افراد است، با اين تفاوت كه موضوع علم تاريخ، اعم از موضوع علم رجال است و علاوه بر راويان احاديث، شامل ساير اشخاص نيز مىشود. تفاوت ديگر آن است كه در علم رجال از احوال و صفاتى بحث مىشود كه بود و نبودشان در راوى، موجب اعتبار و عدم اعتبار احاديث مىگردد؛ درحالىكه در علم تاريخ، از همه امور مربوط به گذشتگان، سخن به ميان مىآيد[۷]
شرط اصلى پژوهش در هر علمى، آشنايى با تاريخ پيدايش آن، كتابهاى تأليفشده و انديشههاى بزرگان آن علم است و پژوهشگر با مراجعه به اين منابع و آگاهى از ديدگاه دانشوارن دانش مورد نظر خود، مىتواند تحقيقات جديدى را ارائه دهد و مبتكر بحثهاى نو و تازه باشد. به نظر نويسنده، به دليل آنكه موضوع دانش رجال، هويتشناسى راويان و آشنايى با شخصيت آنان از زواياى گوناگون است، اين دانش، ارتباط ناگسستنى با تاريخ دارد و ازاينرو، پژوهشگران اين علم بايد همواره با منابع و ديدگاه عالمان برجسته پيشين دانش رجال ارتباط داشته باشند؛ بدين منظور، در فصل سوم، از پيشينه دانش رجال و سير تطور آن، سخن به ميان آمده است[۸]
براى آگاهىهاى لازم درباره هر علم و فنى، مراجعه به متخصصان آن، ضرورتى عقلى است كه مؤيد آن، سيره مستمر خردورزان در طول تاريخ است. دانش رجال نيز نمىتواند از اين قاعده مستثنا باشد. به اين جهت، در فصل چهارم، به معرفى مشهورترين دانشوران علم رجال و كتابهاى رجالى آنان در چهارده قرن گذشته پرداخته شده است. برخى از اين افراد عبارتند از: عبدالله بن ابىرافع، لوط بن يحيى ازدى معروف به ابومخنف (م 157ق)، عبدالله بن جبله (م 219ق)، حسن بن على بن فضال، معروف به «ابن فضال كبير» (م 224ق)، حسن بن محبوب (149-224ق)، احمد بن محمد بن خالد برقى (274 يا 280ق)، على بن حسن بن على بن فضال، معروف به «ابن فضال صغير» (زنده 277ق) و...[۹]
عالمان دين با تلاشهاى علمى خودشان، از ابعاد و زواياى گوناگون به دانش رجال پرداختهاند و با تنوع در روشها و متدها در اين علم، تحولاتى به وجود آورده و اين دانش را وارد مرحله تازهاى كردهاند كه نتيجه اين تلاشها، فراهم گشتن مجموعههاى سودمند رجالى با نگرشهاى متفاوت و ديدگاههاى گوناگون بوده است. در فصل پنجم، به معرفى برخى از روشهاى تدوين كتب رجال، پرداخته شده است. اين روشها عبارتند از: روش طبقاتى، جرح و تعديل روات، اصل و تأليف، مشتركات يا راويان مشترك، رجال جوامع حديثى، شرح، تعليقه و حاشيهنويسى، نقدنويسى، روش تحقيقى و تحليلى، دايرةالمعارفهاى رجالى و فايدههاى رجالى[۱۰]
در فصل آخر، به چند موضوع مهم رجالى پرداخته مىشود كه كاربرد فراوانى در شناخت راويان و تصحيح اسناد روايات دارند. چنانكه مىدانيم، استوارى حديث به استوارى سند است. بدان جهت، اسناد از ديرباز مورد توجه فقيهان، حديثشناسان و محققان رجالى بوده است. مباحثى چون: مختلفات، مشتركات، طريق، طبقه، تحريف و تصحيف از مباحث بسيار مهم سندشناسى محسوب مىشود. بعضى از اين مباحث، بهگونه مستقل و برخى ديگر بهصورت پراكنده در كتابهاى رجالى مطرح شده است، ولى مبانى، قواعد و ادله آن بهگونهاى كه براى عموم حديثپژوهان باشد، تبيين نشده است. بر اين اساس نويسنده در اين زمينه با تكيه بر ديگاههاى انديشمندان بزرگى چون محقق اردبيلى، آيتالله بروجردى، آيتالله خويى و علامه تسترى، ضمن پرهيز از مباحث غير ضرورى، در اين فصل، مباحثى را كه جنبه كاربردى دارد، تقديم حديثپژوهان و علاقهمندان به حديث و علوم مربوط به آن كرده است[۱۱]
وضعيت كتاب
فهرست «آيات»، «احاديث»، «اشعار»، «كتابها»، «اصطلاحات» و «اعلام، اشخاص و روات»، بههمراه فهرست منابع مورد استفاده نويسنده و فهرست مطالب، در انتهاى كتاب آمده است.
در پاورقىها بيشتر به ذكر منابع پرداخته شده است.
پانويس
منابع مقاله
مقدمه و متن كتاب.