حديث الراية
نام کتاب | حديث الرايه |
---|---|
نام های دیگر کتاب | |
پدیدآورندگان | حسینی میلانی، علی (نويسنده) |
زبان | عربي |
کد کنگره | |
موضوع | |
ناشر | الحقائق |
مکان نشر | ايران - قم |
سال نشر | 1429ق |
کد اتوماسیون | AUTOMATIONCODE12398AUTOMATIONCODE |
معرفی اجمالی
حديث الرايه، نوشته سید علی حسینی میلانی، کتابی است به زبان عربی با موضوع کلام شیعه. محور مباحث این اثر، حدیث رایت در اثبات ولایت و امامت امیرالمؤمنین علی(ع) است. مؤلف در این کتاب به بررسی راویان مشهور این حدیث، نصوص آن، مباحث سندی و متنی و فقه الحدیث و دلالت آن پرداخته است.
ساختار
کتاب با سخنی از مرکز نشرحقایق اسلامی و سخنی از مؤلف آغاز شده و مطالب در پنج فصل سامان یافته است. مؤلف به منابع متعددی از جمله قرآن کریم، صحاح سته، تفسیر بغوی، سبل الهدی و الرشاد، تاریخ دمشق، كنز العمال، المستدرك، عمدة القاري، تدريب الراوي، نيل الأوطار، فيض الغدير، الإصابة، تهذيب التهذيب، فتح الباري، عيون الأثر، البداية و النهاية، شواهد التنزيل، تفسیر ثعلبی و... استناد کرده است.
گزارش محتوا
این کتاب، با ذکر روایت ذیل آغاز میشود: پیامبر خدا(ص) در روز خیبر فرمود: فردا، پرچم را به دست کسی میدهم که خدا و رسولش را دوست دارد و خدا و رسول نیز او را دوست دارند. اهل گریز نیست و تا با یاری خدا پیروز نشده بازنمیگردد [۱] مؤلف در مقدمه غرض از تألیف این کتاب را نبودن کتابی مستقل درباره حدیث رایت میداند که از ثابتشدهترین ویژگیهای امیرالمؤمنین (ع) است[۲]
او حدیث رایت را متواتر بین مسلمین میداند که در نزد اهل سنت از اصح روایات است و با سندهای فراوانی از جمع زیادی از صحابه نقل شده است. مسلم و بخاری هم در صحاحشان در روایت این حدیث اتفاق دارند[۳]
ایشان، پنجاه نفر از بزرگان نقلکننده این حدیث در زمانهای مختلف را، که از جمله آنها ابوعبدالله محمد بن سعد زهری، ابن ابیشیبه کوفی، احمد بن محمد بن حنبل، محمد بن اسماعیل بخاری، ابن ماجه قزوینی، ترمذی، نسائی ، طبری، دارقطنی، ثعلبی، بیهقی، قرطبی، ابن اثیر، تفتازانی، ابن حجر عسقلانی، سیوطی و... هستند، نام میبرد[۴] و میگوید: این روایت، نهتنها در کتب حدیث که در کتابهای تفسیر، تاریخ، لغت و... هم ذکر شده است[۵]
نویسنده، نصوص مختلف راویت را از احمد بن حنبل ، بخاری، مسلم، نسائی ، ابن ماجه، ترمذی، ابن سعد، ابن ابیشیبه، بلاذری، ابییعلی، حاکم، ابن حبان، طبرانی، دارقطنی، خطیب بغدادی، بیهقی، ابن عبدالبر، ابن عساکر، ابن اثیر، ابن نجار، مزّی، هیثمی، ثعلبی، حسکانی، بغوی، خطیب تبریزی، ذهبی، ابن کثیر، ابن حجر عسقلانی، عینی، صالحی دمشقی، حلبی، متقی، مناوی و شوکانی به ترتیب نقل کرده و مورد بررسی قرار داده است[۶]
او در فصل سوم از هفده تن از بزرگان صحابه، از جمله: امیرالمؤمنین (ع)، عبدالله بن عباس، ابولیلی انصاری، عمر بن خطاب، زبیر بن عوام و انس بن مالک بهعنوان راویان این روایت نام میبرد[۷] و شعر حسان بن ثابت در ارتباط با ماجرای حدیث رایت را از شرح صحيح البخاري عینی حنفی، نقل میکند. [۸]
وی پس از آن متذکر میشود که این حدیث از صحاح مسلم و بخاری، استخراج شده و جمهور علمای اهل سنت به صحت و قطعیالصدور بودن تمامی روایات این دو کتاب معتقدند[۹] و در پایان میگوید: بسیاری از بزرگان حفّاظ بر تواتر و ثبوت حدیث رایت تصریح کردهاند و حتی ابن تیمیه در «منهاج السنة» گفته: این، صحیحترین چیزی است که درباره علی بن ابیطالب(ع) نقل شده است[۱۰]
وی در فصل چهارم کتاب، نکات موجود در حدیث در رابطه با پیامبر(ص)، امیرالمؤمنین (ع)، ابوبکر و عمر را بیان میکند[۱۱]
بعضی از معجزههای پیامبر و عالم به غیب بودن ایشان، دادن پرچم در روز اول به ابوبکر و روز دوم به عمر، دادن پرچم در روز سوم به علی بن ابیطالب(ع) و توصیف ایشان به محبوب خدا و رسول و کرّار غیر فرّار، عدم سرافکندگی وی، کمک جبرئیل از سمت چپ و میکائیل از سمت راست به ایشان در جنگ و پیروزی مسلمین به دست آن حضرت، از جمله مطالب مذکور در روایت هستند[۱۲]
فصل پنجم این کتاب به بررسی فقه الحدیث و دلالت آن میپردازد. نویسنده در این بخش، کلام عمر بن خطاب و سبقت گرفتن ابوبکر و عمر در آن روز بر فرماندهی لشگر را مؤیدی بر این مطلب میگیرد که روایت مزبور دلالت بر مدح امیرالمؤمنین (ع) دارد[۱۳]
نویسنده همچنین ذکر این خصوصیت در مناشده امیرالمؤمنین (ع) با اهل شوری و روایت دیگری از عمر را مبنی بر اینکه کاش یکی از سه خصلت علی(ع) (دامادی پیامبر(ص)، سکونت در مسجد و پرچمداری در جنگ خیبر) را داشت، قرینه بر دلالت حدیث رایت بر منقبتی عظیم میداند[۱۴] و از این امر در راستای اثبات امامت آن حضرت بعد از پیامبر خدا(ص) بهره میجوید[۱۵]
وضعیت کتاب
فهرست مطالب در انتهای کتاب و منابع مطالب در پاورقی ذکر شده است.
پانویس
- ↑ ر.ک: آغاز کتاب، ص4
- ↑ ر.ک: مقدمه مؤلف، ص7
- ↑ ر.ک: متن کتاب، ص9
- ↑ ر.ک: همان، ص9–12
- ↑ ر.ک: همان، ص12–13
- ↑ ر.ک: همان، ص14–140
- ↑ ر.ک: همان، ص141–142
- ↑ ر.ک: همان، ص142–143
- ↑ ر.ک: همان، ص143
- ↑ ر.ک: همان، ص147.
- ↑ ر.ک: همان، ص148
- ↑ ر.ک: همان، ص148-152
- ↑ ر.ک: همان، ص152
- ↑ ر.ک: همان، ص154-155
- ↑ ر.ک: همان، ص155
منابع مقاله
مقدمه و متن کتاب.