التحقيق في كلمات القرآن الكريم

    از ویکی‌نور
    التحقیق فی کلمات القرآن الکریم
    نام کتاب التحقیق فی کلمات القرآن الکریم
    نام های دیگر کتاب يبحث عن الأصل الواحد في کل کلمة و تطوره و تطبيقه علی مختلف موارد الأستعمال في کلماته تعالی
    پدیدآورندگان مصطفوی، حسن (نويسنده)
    زبان عربی
    کد کنگره ‏BP‎‏ ‎‏67‎‏ ‎‏/‎‏م‎‏6‎‏ت‎‏3‎‏ ‎‏1385
    موضوع قرآن - تحقیق

    قرآن - مسایل ادبی

    قرآن - واژه نامه‎ها

    ناشر مرکز نشر آثار علامه مصطفوی
    مکان نشر تهران - ایران
    سال نشر 1385 هـ.ش
    کد اتوماسیون AUTOMATIONCODE30656AUTOMATIONCODE


    معرفى اجمالى

    التحقيق في كلمات القرآن الكريم، اثر شيخ حسن مصطفوى (تبريز 1297 - 1384ش) است كه نويسنده در آن، به معناشناسى كلمات قرآن كريم از الف تا ياء پرداخته است. اين اثر به زبان عربى و يك دوره كامل در 14 جلد نوشته شده و در زمينه علم لغت و به‌ويژه شناسايى علمى و مستند كلمات قرآنى و نيز تفسير و علوم قرآن از منابع قابل توجّه بشمار مى‌رود.

    نويسنده، اثر حاضر را در تاريخ 1366/10/22ش، در شهر قم به پايان رسانده است .[۱]

    اين كتاب در 1362ش، به‌عنوان كتاب سال جمهورى اسلامى ايران انتخاب شد.

    ساختار

    اثر حاضر از مقدمه ناشر و مقدمه نويسنده و متن اصلى كتاب (شامل 14 جلد به ترتيب ذيل: 1. الف - ت؛ 2. ث - ح؛ 3. خ - ذ؛ 4. ر - ز؛ 5. س؛ 6. ش - ص؛ 7. ض - غ؛ 8. ع؛ 9. ف - ق؛ 10. ك - ل؛ 11. م - ه؛ 12. ن؛ 13. و؛ 14. ى). تشكيل شده است.

    نويسنده بعد از نقل اقوال دانشمندان و صاحب‌نظران لغت و ادبيات، خودش تحت عنوان «و التحقيق»، به اجتهاد و اظهار نظر پرداخته و استنباط و نظر علمى و جمع‌بندى خودش را به‌روشنى ارائه كرده است.

    زبان و ادبيات نگارش كتاب، عربى قديمى همراه با استفاده از اصطلاحات فراوان علوم اسلامى است.

    نويسنده محترم به جهت گستردگى كلماتى كه با حرف عين شروع مى‌شود، نظم كتاب را بر هم زده و بعد از پايان حرف «غين» در جلد هفتم، حرف عين را به‌صورت مستقل در جلد هشتم قرار داده است .[۲] دانستنى است كه در نظم الفبايى زبان عربى، حرف «و» بعد از حرف «ه» قرار دارد، ولى در زبان فارسى، برعكس است و حرف «ه» بعد از حرف «و» قرار دارد و در اينجا نويسنده محترم نظم جديدى در كتابش آورده و مباحثش را به شكل: «ه، ن، و» سامان داده است.

    گزارش محتوا

    درباره محتواى اين اثر چند نكته گفتنى است:

    1. نويسنده در مقدمه‌اش كه آن را در تاريخ 1393ق، در تهران نوشته، تأكيد كرده است كه استفاده از حقايق و معارف و احكام و آداب قرآن كريم وابسته به فهم كلمات قرآنى به‌صورت دقيق و پژوهشى است و در نتيجه لازم است كه در زمينه شناخت معانى كلمات بكوشيم و معانى حقيقى را از مجازى تفكيك كنيم. كتاب‌هاى تأليفى در زمينه لغات زبان عربى فراوان است و بيشتر آن كتاب‌ها به اين صورت تأليف شده كه هدفش گردآورى اقوال و اشاره به موارد استعمال لغات بوده و اين گونه كتاب‌ها دردى را دوا نمى‌كند و باعث ضلالت و تحير در كلمات الهى مى‌گردد.
      براى شناسايى كلمات الهى، كتاب حاضر را تأليف كردم با اين ويژگى‌ها: در نقل لغات، به كتاب‌هايى اعتماد كردم كه بر مبناى دقت و تحقيق و تفكيك حقيقت و مجاز نوشته شده، مانند كتاب‌هاى صحاح و مقاييس و عين و... هدف ما جز كشف معانى حقيقى كلمات نيست و در اين راه سخت كوشيديم و از آيات الهى نيز استمداد طلبيديم و... و وقتى حقيقت كشف شد، آن را بر موارد استعمالش در قرآن كريم تطبيق داديم تا حقّ آشكار شود و باطل از بين برود... .[۳]
    2. نويسنده بعد از تتبع و نقل اقوال گوناگون در مورد «برك»، خودش چنين استنباط كرده است: تحقيق اين است كه اصل واحد در اين ماده عبارت است از فضل، فيض، خير و فراوانى - مادى باشد يا معنوى - پس مُبارَك چيزى است كه در آن خير است و فيض و فضل به آن تعلق مى‌گيرد. بركت، خير و فضل و زيادت است. بِركه، زيادى و خير مخصوص است و به نوع معينى از مكان جمع شدن آب اختصاص يافته است و... .[۴]
    3. نويسنده بعد از تتبع و نقل اقوال گوناگون در مورد «عقل»، اجتهاد خودش را چنين توضيح داده است: تحقيق اين است كه اصل واحد در اين ماده عبارت است از تشخيص صلاح و فساد در جريان زندگى مادى و معنوى و سپس نگهدارى و كنترل نفس بر آن.
      از لوازم عقل، عبارت است از خوددارى كردن، تدبر، خوب فهميدن و ادراك و انزجار و شناسايى آنچه در زندگى به آن نياز داريم و خود را در دژى از برنامه‌هاى عدل و حقّ قرار دادن و پرهيز از هوا و تمايلات نفسانى.
      اين حقيقت آن مطلب است كه در احاديث آمده كه عقل لشكريانى دارد... پس عقل نيرويى است كه با آن خير و صلاح مادى و معنوى متمايز مى‌شود و باعث پيشگيرى از خلاف و تمايل مى‌شود. در جهت تشخيص، عقل قوى‌ترين وسيله در تحصيل سعادت و رسيدن به كمال است. به تعبير قرآن: «وَ قالُوا لَوْ كُنَّا نَسْمَعُ أَوْ نَعْقِلُ ما كُنَّا فِي أَصْحابِ السَّعِيرِ» .[۵] و... .[۶]
    4. نويسنده بعد از تتبع و نقل اقوال گوناگون در مورد «يوم»، خودش چنين استنباط كرده است: تحقيق اين است كه اصل واحد در اين ماده، عبارت است از: هر زمان محدودى، كم باشد يا زياد، در مادى باشد يا از ماوراى ماده، زمانى از روز يا زمانى اعمّ از روز و شب.
      و اما فرق بين «يوم» و «نهار» و «وقت» و «حين» اين است كه در «نهار» جريان روشنايى از طلوع تا غروب خوشيد ملاحظه مى‌شود، در «وقت» زمان محدودى مورد توجه قرار مى‌گيرد كه فعاليت، حادثه يا جريانى در آن انجام مى‌شود، «حين» قطعه زمانى است كه مبهم است و از نظر حدودش قيدى ندارد.
      استعمال واژه «يوم» به معناى نهار، مانند «قالَ مَوْعِدُكُمْ يَوْمُ الزِّينَة وَ أَنْ يُحْشَرَ النَّاسُ ضُحًى» ؛ [موسى] گفت: «موعد شما روز جشن باشد كه مردم پيش از ظهر گرد مى‌آيند» .[۷] و... .[۸]

    وضعيت كتاب

    براى كتاب حاضر، متأسفانه فهرست‌هاى فنى (شامل آيات، احاديث، كتب، اشعار و...) و فهرست مطالب فراهم نشده است و فقط در هر جلدى رموز و نشانه‌هاى اختصارى كتاب‌هاى مورد استفاده در كتاب آمده .[۹] و فهرستى از مطالب علمى مهمّى كه در بين مباحث لغوى ذكر شده، تنظيم گرديده با ذكر لغاتى كه اين مطالب در ذيلش آمده، بدون اشاره به شماره صفحات مورد بحث .[۱۰] و يا فهرستى از برخى از صيغه‌هاى كلمات كه در مورد آن توضيحاتى آمده با ذكر واژگانى كه اين مطالب در ذيلش آمده، بدون اشاره به شماره صفحات .[۱۱]

    در بيشتر جلدهاى كتاب، تصاويرى از نسخه خطى جدولى مقايسه‌اى آمده كه نويسنده شايد به خطّ خودش، معادل‌هاى حركات و حروف الفباى فرانسه، عربى، سريانى، عبرى، لاتينى، يونانى و رومى را آورده است .[۱۲]

    نويسنده در جلد آخر، فهرست منابع كتابش را با ذكر مشخصات كتاب‌شناختى نوشته است .[۱۳]

    كتاب حاضر، مستند است و نويسنده ارجاعاتش را به‌صورت درون‌متنى در بين مباحث كتاب آورده است .[۱۴]

    نويسنده گاه از نقشه جغرافيايى براى توضيح مطالبش استفاده كرده كه البته به‌صورت دستى و خطى و تقريبى تهيه شده و به شكل دقيق علمى آماده نشده است .[۱۵]

    پانويس

    1. ر. ك.: متن كتاب، ج 14، ص 73
    2. ر. ك.: متن كتاب، ج 7، ص 227
    3. ر. ك.: مقدمه كتاب، ج 1، ص 5 - 7
    4. همان، ج 1، ص 279 - 281
    5. ملك / 10
    6. همان، ج 8، ص 326 - 241
    7. طه / 59
    8. همان، ج 14، ص 70 - 73
    9. مثلاً ر. ك.: همان، ج 1، ص 440 - 442 و...
    10. مثلاً ر. ك.: همان، ج 1، ص 443 و...
    11. مثلاً ر. ك.: همان، ج 1، ص 444 و...
    12. مثلاً ر. ك.: همان، ج 2، ص 399 - 400
    13. همان، ج 14، ص 77 - 78
    14. به‌طور مثال، ر. ك.: همان، ج 2، ص 52 و...
    15. ر. ك.: همان، ج 1، ص 235 - 236؛ ج 2، ص 162 و...

    منابع مقاله

    مقدمه و متن كتاب.


    پیوندها