دیوان امام
نام کتاب | دیوان امام |
---|---|
نام های دیگر کتاب | دیوان امام: سرودههای حضرت امام خمینی (س)
دیوان امام: مجموعه اشعار امام خمینی سلام الله علیه دیوان |
پدیدآورندگان | رسولی، جلیل (خطاط)
خمینی، روحالله، رهبر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران (نويسنده) |
زبان | فارسی |
کد کنگره | PIR 8040 /م99 د9 1372 |
موضوع | خمینی، روح الله، رهبر انقلاب و بنیان گذار جمهوری اسلامی ایران، 1279 - 1368 - مسایل ادبی
شعر عرفانی - قرن 14 شعر فارسی - قرن 14 |
ناشر | موسسه تنظيم و نشر آثار امام خمينی (س) |
مکان نشر | تهران - ایران |
سال نشر | 1383 هـ.ش |
کد اتوماسیون | AUTOMATIONCODE12127AUTOMATIONCODE |
معرفى اجمالى
ديوان امام، مجموعه اشعار امام خمينى(س)، از آثار ممتاز ادبى - عرفانى، به زبان فارسى و در موضوع عشق به معشوق حقيقى؛ يعنى حضرت حق تبارك و تعالى و ديگر موضوعات عرفانى و اخلاقى است كه در زمانها و مكانهاى مختلف قبل و بعد از انقلاب اسلامى، سروده شده است.
ساختار
اين كتاب سه بخش دارد:
- مقدمات (شامل ديباچه ناشر و مقدمه خانم طباطبايى)؛
- متن اصلى (شامل 149 غزل، 117 رباعى، 3 قصيده، 2 مسمط، 1 ترجيعبند و 21 مورد از قطعات و ابيات متفرقه)؛
- اشعار مزبور، در كليه قالبها و حتى اشعار پراكنده، به ترتيب حروف «رَوى» (آخرين حرف اصلى قافيه)، از الف تا ياء مرتب شده است.
- ضميمهها (شامل شرح مختصر اصطلاحات، فهرست اعلام و شناسنامه سرودهها).
گزارش محتوا
مقدمات
در آغاز كتاب، ديباچهاى از ناشر و بعد مقدمهاى از خانم فاطمه طباطبايى، عروس امام خمينى و همسر مرحوم حجة الاسلام سيد احمد خمينى، آمده است.
- ديباچه، اشارهاى است به منزلت عرفانى و ادبى امام خمينى و شيوه ايشان و تأثير پيشينيان بر آن جناب و تأثير آن حضرت بر ادب معاصر. ناشر، در باره سبكشناسى اشعار امام خمينى بيان كرده كه: «چنانكه مىدانيم صاحبنظران و محققان از اهل ادب، طبق ضوابط و معيارهايى، شعر پارسى را به ادوار چهارگانه؛ يعنى دورههاى سبك خراسانى و عراقى و هندى و عصر بازگشت منقسم ساختهاند. هرچند، اين مرزبندى به قطعيت اصول رياضى نيست، اما داراى مشخصاتى است كه بهطور كلى شيوه و سبك آثار را معين مىكند. با همين معيارها مىتوان گفت شعر امام از نظر شيوه، همان سبك عراقى است و آن بزرگ به همان سياق سخن گفته و به تتبع و پيروى سخنوران سبك عراقى پرداخته است. [۱].
- مقدمه خانم طباطبايى: سركار خانم فاطمه طباطبايى، در پيدايش بخشى از اشعار اين ديوان، نقشى داشته و امام خمينى بعضى از اشعار را به خواهش او سروده و نام او را در برخى از سرودههايش از روى محبت و صميميت با إشاره به نام كوچك او، بهصورت مخفف، فاطى آورده است، مانند رباعی «فلسفه»:[۲].
«فاطى» كه فنون فلسفه مىخواند | از فلسفه فاء و لام و سين مىداند | |
اميد من آن است كه با نور خدا | خود را ز حجاب فلسفه برهاند |
و رباعی «حذر»:[۳].
«فاطى»! بهسوى دوست سفر بايد كرد | از خويشتن خويش گُذر بايد كرد | |
هر معرفتى كه بوى هستى تو داد | ديوى است به رَه، از آن حذر بايد كرد |
و رباعی «اسير نفس»:[۴].
«فاطى»! اگر از طارم اعلى گذرى | از خاك گذشته از ثريا گذرى | |
هيهات كه تا اسير ديو نفسى | از راه «دنى» سوی «تدلى» گذرى |
در اين مقدمه كوتاه، خانم طباطبايى نقش خود را توضيح داده است.
متن اصلى
بهطور كلى در اشعار امام خمينى، از نظر هنرهاى شعرى و بلاغى، صنعتهاى ادبى گوناگونى، مانند«إرداف»، «إستثناء»، «إستدراك»، «إستعاره»، «إشتقاق»، «إلتفات»، «إنسجام»، «إيجاز»، «إيهام»، «تشبيه»، «تضاد» (مطابقه)، «تكرار» (تكرير)، «تلميح»، «توزيع»، «توشيح»، «جناس تام»، «جناس شبه اشتقاق» (إقتضاب)، «جناس لاحق»، «جناس مذيل»، «جناس مضارع»، «جناس مطرف»، «جناس وسط»، «حسن مطلع»، «حسن مقطع»، «حل و درج»، «رد القافية»، «رد المطلع»، «سياقة الأعداد»، «مبالغه»، «مجاز و مراعات النظير» به كار رفته و بهخوبى قابل مشاهده است. [۵]. بهطور مثال، در ديوان امام خمينى(ره) حدود يكصد بار در ابيات مختلف، از تلميحات اسلامى و ايرانى استفاده شده است. [۶].
اشعار امام خمينى، سرشار از نكتهها و اصطلاحات عاشقانه و عرفانى است. او با بهرهگيرى وسيع از اصطلاحات عرفانى در دورانى كه اين اصطلاحات از سوى برخى متشرعين مورد هجمه و در معرض تهمت بود، جانى تازه به عرفان بخشيد و موجب تبرئه و احياى عرفاى راستين گرديد و از سوى ديگر به جهت شخصيت الهى و قابل ستايش خود و روى آوردن به عرفان حماسى، پويا و حركتآفرين كه به پيروزى و هدايت مقتدرانه انقلاب اسلامى در جهان منجر شد، عرفان اسلامى را از كنج انزوا و جنبه شخصى و درونى صرف، بيرون آورد و آن را با مفاهيم متعالى خود در سطح جامعه عموميت داد كه آثار و بركات اين انديشه بزرگ، نه تنها در ايران، بلكه در ميان مسلمانان مبارز كشورهاى ديگر بهوضوح جلوهگر است.
شعر امام خمينى، بازتاب احساسات، عواطف و افكار او و متعلق به لحظات خلوت و انس با خداست. در آيينه شعر امام، صفاى درونى عرفاى راستين، آرامش قلبى مؤمنين و اميد به آيندهاى عارى از ظلم و بىعدالتى را مىتوان حس كرد. [۷].
از نظر سبكشناسى ادبى، ميزان بهرهگيرى از واژگانى كه القاى حالت نشاط و اميد مىكنند در شعر امام بسيار زياد است؛ برخلاف خيلى از شاعران ديگر كه فضاى شعر و افكار آنها مشحون از پوچگرايى، يأس و بدبينى و سرخوردگى در زندگى است. [۸].
جالب و گفتنى است كه در موارد اندكى كه فضاى نوميدى در اشعار امام ايجاد شده، ايشان به نحوى اميدسازى كرده، مانند غزل«رازگشايى» كه قدرى يأسآلود است، لذا امام خمينى در تاريخ 25 بهمن 1365، حاشيهاى كوتاه به نثر بر آن نوشته و به اين صورت آن را جبران و تصحيح و تصريح كرده است كه: «بس كن كه در گفتار و نوشتار تو با همه ادعاهاى پوچ، بويى از حق نيست... ولى از رحمت خداوند متعال مأيوس مباش كه آن، سر حلقه همه خطاها است». [۹].
بىترديد اين شادابى معنوى و خوشبينى و اميد به زندگى، از باورهاى عميق دينى و دريافتها و جاذبههاى عالى عرفانى ايشان سرچشمه گرفته است و بالاخره شعر امام، جوانگرا، حركتآفرين، تأثيرگذار و داراى روحيه حماسى است كه حاكى از روح لطيف و بلند او و ايمان و يقين به وعدههاى الهى است. [۱۰].
غزل
بيشترين قالب شعرى مورد استفاده امام، غزل است كه در آنها از نظر سبكشناسى، اغلب، از غزلهاى حافظ شيرازى تأثير پذيرفته است. [۱۱].
مهمترين موضوع مطرح شده در غزلهاى امام، مباحث عرفانى و بيان عشق به معشوق و معبود حقيقى است؛ با اين تفاوت كه عرفان امام(ره)، عرفانى حماسى، پويا و حركتآفرين است، نه تصوف راكد خزيده در كنج خانقاه و بريده از مردم. او در غزلياتش طبق سنت غزلسرايان عارف، در حد وسيعى از اصطلاحات عرفانى بهره جسته است؛ اصطلاحاتى چون: عشق، عاشق، معشوق، ساقى، مىخانه، ساغر، باده، مست، زلف، خال، رخ، لب، خرابات، ميكده، دير مغان، بت، بتخانه، رند، پير خرابات و دهها مورد ديگر.
روى آوردن امام(ره) به وادى شعر، آن هم قالب غزل كه در آن مسائل عاشقانه مطرح مىشود و بالاتر از آن، استفاده او از اصطلاحات عرفانى خاص، يكى از ويژگىهاى اوست كه خدمتى بسيار بزرگ به عرفان عاشقانه و عاملى براى تبرئه و احياى عرفان راستين به حساب مىآيد كه از سوى ظاهربينان مورد تكفير و تحقير قرار مىگرفت. [۱۲].
او عقيده دارد جمال يار، بىپرده ظاهر است، پس عيب از ماست كه نمىبينيم:[۱۳]، [۱۴].
عيب از ماست اگر دوست ز ما مستور است | ديده بگشاى كه بينى همه عالم طور است | |
هر كُجا پا بنهى حُسن وى آنجا پيداست | هر كُجا سر بنهى سجدهگه آن زيباست |
و معشوق، چنان دلرباست كه عاشق در راه وصالش هر سختى را به جان مىخرد، بلكه سر بر چوبه دار تسليم مىكند:[۱۵].
من به خال لبت اى دوست گرفتار شدم | چشم بيمار تو را ديدم و بيمار شدم | |
فارغ از خود شدم و كوس انا الحق بزدم | همچو منصور خريدار سر دار شدم |
و عشق نيز نعمتى الهى است:[۱۶].
آنكه دامن مىزند بر آتش جانم حبيب است | آنكه روزافزون نمايد درد من آن خود طبيب است | |
آنچه روحافزاست جام باده از دست نگار است | نى مُدرس، نى مُربى، نى حكيم و نى خطيب است | |
سر عشقم، رمز دردم، در خم گيسوى يار است | كى به جمع حلقه صوفى و اصحاب صليب است؟ |
رباعى
رباعيات حضرت امام(ره) نيز - جز چند مورد معدود - در خدمت تبيين مباحث عرفانى است كه در اغلب آنها ضمن دعوت به طلب يار و برشمردن موانع راه سلوك، از فراق معشوق شكوه و آرزوى وصال او را مىكند:[۱۷]، [۱۸]،[۱۹]،[۲۰].
از هستى خويشتن رها بايد شد | از ديو خودى خود جدا بايد شد | |
آن كس كه به شيطان درون سرگرم است | كى راهى راه انبيا خواهد شد | |
اى مرغ چمن از اين قفس بيرون شو | فردوس تو را مىطلبد مفتون شو | |
طاووسى و از ديار يار آمدهاى | يادآور روى دوست شو مجنون شو | |
اى ديده نگر رخش به هر بام و درى | اى گوش صداش بشنو از هر گذرى | |
اى عشق بياب يار را در همه جا | اى عقل ببند ديده بىخبرى | |
تا كوس انا الحق بزنى خودخواهى | در سر هويتش تو ناآگاهى | |
بردار حجاب خويشتن از سر راه | با بودن آن هنوز اندر راهى |
قصيده
ديوان امام خمينى(ره) داراى سه قصيده زيبا و هنرمندانه است. ايشان اولين قصيده را به نام«مديحه نورَين نيرَين»، در مدح حضرت فاطمه زهرا (س)، دختر پيامبر(ص) و حضرت فاطمه معصومه(ع) دختر امام موسى بن جعفر(ع) سروده است. ايشان در اين قصيده از اصطلاحات فلسفى، مثل: واجب، ممكن، ازليت، ابديت، عرض، جوهر، نفس، موجود، معدوم، كون و مكان، ممكنات، باطل، علت، هستى و... و صنايع ادبى تضاد و مراعات نظير، فراوان، بهره جسته است.
دو قصيده ديگر امام(ره) به نامهای «قصيده بهاريه انتظار» و «در مدح ولى عصر(عج)»، در ستايش حضرت مهدى موعود(س) است كه در آن ضمن توصيف طبيعت زيباى بهارى، به پارهاى از اصطلاحات موسيقى كهن ايرانى اشاره كرده است. [۲۱].
مسمط
مسمط اول (در توصيف بهاران)، مدح حضرت مهدى موعود(عج) و نايبش، آیتالله حاج شيخ عبدالكريم حائرى يزدى و مسمط دوم (حديث دل)، عاشقانه و پر از سوز و گداز عارفانه، در غم فراق از معشوق و عشق به حضرت حق تعالى است. امام خمينى، در مسمط دوم با اشاره به آيه إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمانَة عَلَى السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ الْجِبالِ فَأَبَيْنَ أَنْ يَحْمِلْنَها وَ أَشْفَقْنَ مِنْها وَ حَمَلَهَا الْإِنْسانُ إِنَّهُ كانَ ظَلُوماً جَهُولاً. [۲۲]، امانت مذكور را عبارت از عشق به حضرت حق دانسته است.
ترجيعبند
در ترجيعبند 49 بيتی «نقطه عطف» كه سروده اواخر عمر مبارك امام خمينى (بهمن 1367ش) است، اين بيت:
اى نقطه عطف راز هستى | برگير ز دوست جام مستى |
هفت بار تكرار شده است. اين ترجيعبند، سرشار از شور و نشاط عرفانى است و در آن، اشتياق به «لقاء الله» و «فناء فى الله» و ابراز دوستى به حضرت مهدى موعود(عج) و سوز و گداز از فراق آن ولى الله و صاحب مقام خاتميت ولايت، بهصورتى لطيف و گرم و گيرا مطرح شده است.
قطعات و اشعار پراكنده
در اين اشعار نيز گرايش عرفانى امام خمينى آشكار است و بهطور مثال در غزل كوتاه «باده»:[۲۳]
ماه رمضان شد مى و مىخانه برافتاد | عشق و طرب و باده به وقت سحر افتاد |
به «عشق به معشوق راستين» و ارزش فوق العاده مناجات با حضرت حق، اشاراتى شده است.
ضميمهها
در پايان كتاب، سه افزوده از سوى ناشر آمده است: شرح مختصر اصطلاحات، فهرست اعلام و شناسنامه سرودهها.
شرح مختصر اصطلاحات
در اين قسمت، اصطلاحات عرفانى و ادبى به ترتيب الفبايى منظم و به اختصار معنا و شرح شده، ولى مستند به منابع نشده است.
فهرست اعلام
در اين فهرست، أعلام اشخاص و كتب و مكانها و... به ترتيب الفبايى ذكر شده است.
شناسنامه سرودهها
براى يكايك اشعار، بعد از ذكر عنوان و بيت اول، به ترتيب، وزن شعرى، نوع شعر (غزل، رباعى و...)، تعداد ابيات، سبك شعرى، تاريخ سُرايش شعر، قافيه، رديف و هنرهاى شعرى و بلاغىِ بهكاررفته در آن، بيان شده است. تاريخ سرودن برخى از اشعار، بهطور كامل و دقيق معلوم است، مانند رباعی «بيدار شو» كه در ارديبهشت 1363 سروده شده است.
دو نكته پايانى
- نسبت همه اشعار موجود در اين ديوان، به امام خمينى، قطعى است، زيرا از همه شعرها نسخهاى دستنويس به خط مبارك ايشان موجود است، بهجز دو مورد:
- قصيده «در مدح ولى عصر(عج)» [۲۴]. هرچند انتساب اين قصيده به امام خمينى قطعى نيست، ولى مجموعه قراين و تحقيقات، صحت اين نسبت را تأييد مىكند. [۲۵].
منظور از «انگليسى»، در شكوائيه بيت 35:تا به كى بر ما روا باشد جفاى انگليسى آن كه در ظلم و ستم فرد است و او را نيست ثانى
رضاخان پهلوى است. [۲۶]. - دو بيت آغازين شعر «بشارت باد» [۲۷]. اين دو بيت، منسوب به امام است و نسخهاى دستنويس به خط ايشان از اين شعر، موجود نيست. [۲۸].
- قصيده «در مدح ولى عصر(عج)» [۲۴]. هرچند انتساب اين قصيده به امام خمينى قطعى نيست، ولى مجموعه قراين و تحقيقات، صحت اين نسبت را تأييد مىكند. [۲۵].
- هرچند تخلص شعرى امام خمينى، «هندى» بوده، ولى چندان تقيدى به ذكر آن در شعرها نداشته و به همين علت، اين تخلص، نه در همه اشعار، بلكه فقط دوازده بار در غزلهای «سخن دل» [۲۹]، «حسرت روى» [۳۰]، «اخگر غم» [۳۱]، «صبح اميد» [۳۲]، «خضر راه» [۳۳]، «عروس صبح» [۳۴]، «پير مغان» [۳۵]، «آيينه جان» [۳۶]، «شب وصل» [۳۷]، مسمط «در توصيف بهاران» [۳۸]، قصيده «در مدح نورَين نيرَين» [۳۹] و قطعه «آب زندگانى» [۴۰] ذكر شده است.
برخى از نكتههاى مرتبط با مباحث عرفانى
- امام خمينى در چند مورد از حسين بن منصور حلاج، صوفى مشهور و صاحب شطحِ«أنا الحق» نام برده و از جمله در غزل«چشم بيمار»، گويى او را عارف و عاشق واقعى شمرده و چنين سروده:[۴۱]
فارغ از خود شدم و كوس انا الحق بزدم همچو منصور خريدار سرِ دار شدم
و در رباعی «لافِ أنا الحق»، منتقدانه وى را وابسته به خود و نارسته از دنيا دانسته و چنين گفته:[۴۲].تا منصورى لاف أنا الحق بزنى ناديده جمال دوست غوغا فكنى دك كن جبل خودى خود چون موسى تا جلوه كند جمال او بى أرنى
و در رباعی «خودبين» نيز به او و همانندانش اشاره انتقادى شديدى كرده و با نقدى آتشين، اينگونه سروده:[۴۳].گر نيست شوى كوس أنا الحق نزنى با دعوى پوچ خود معلق نزنى تا خودبينى تو مشركى بيش نهاى بىخود بشوى كه لاف مطلق نزنى
البته با اين همه، براى شناسايى نظر نهايى امام خمينى در باره حلاج و شطحياتش، نيازمند پژوهش اجتهادى و مراجعه به مجموعه آثار ايشان هستيم. - امام خمينى در غزلِ«مكتب عشق» از «الفتوحات المكية» ابن عربى و «مصباح الأنس» فنارى، اينگونه ياد كرده است:[۴۴].
از «فتوحاتم» نشد فتحى و از «مصباح»، نورى هرچه خواهم در درونِ جامه آن دلفريب است
البته اين يادكرد را لزوماً نمىتوان به معناى نظر نهايى امام خمينى تلقى كرد و براى دستيابى به نظر جامع ايشان لازم است كه ساير آثار، مانند«تعليقات على فصوص الحكم و مصباح الانس» و «مصباح الهداية الى الخلافة و الولاية» نيز مورد بررسى قرار گيرد. - از آنجا كه تجلى، در عرفان، جايگاه والايى دارد و عارفان، خلقت جهان را ناشى از تجلى ذات حق مىدانند، اين موضوع در ديوان امام(ره) نيز بازتاب چشمگيرى دارد. حضرت امام، در جاى جاى اشعارشان با اشاره به داستان تجلى حق بر كوه طور، از آن دريافتى رمزى و عرفانى دارند. ايشان قلب سالك را رمزى از كوه طور مىدانند و معتقدند: «تا نور حق بر دل سالك جلوهگر نشود و هستى او را فانى نسازد، به وصال يار نخواهد رسيد».
همچنين با تعريض به فلاسفه مىگويند: «غمزه يار و تجلى معشوق بر دل سالك، او را موسىوار از خود، بىخود مىسازد و تمام دردها را درمان مىكند». در نظر ايشان، جمال يار در همه جا جلوهگر است و اگر از ديد ما مستور است، عيب در خود ماست كه چشم حقبين نداريم:[۴۵].عيب از ماست اگر دوست ز ما مستور است ديده بگشاى كه بينى همه عالم طور است
وضعيت كتاب
از آنجا كه «شناسنامه اشعار»، جنبه تحقيقى و كاربردهاى ادبى خاص دارد و به دليل پرداختن به نكات تخصصى و صنايع ادبى بهكاررفته در اشعار امام، حجم قابل توجهى (حدود صد صفحه) را به خود اختصاص داده است، ديوان امام به دو صورت و با دو كيفيت متفاوت چاپ شده است.
منابع
- ديوان امام، مجموعه اشعار امام خمينى، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خمينى، چاپ چهل و دوم، 1383ش؛
- فرهنگ ديوان اشعار امام خمينى، واحد ادبيات مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خمينى، تهران 1372ش؛
- مقاله «سيرى در ديوان اشعار امام خمينى(ره)»، دكتر محمد مهدىپور، در نشريه دانشكده ادبيات و علوم انسانى تبريز، بهار 1379، شماره 174، ص 196 - 203؛
- مقاله «بررسى ديوان اشعار امام خمينى و تحليل تلميحات آن»، ابوالفضل حبيبى، در نشريه كتاب ماه ادبيات، خرداد 1387، شماره 128، ص 37 - 47؛
- مقاله «آيه تجلى در ديوان امام خمينى(ره)»، دكتر محمد بهنامفر، در فصلنامه صحيفه مبين، سال 1378ش، شماره 21، ص 31 - 38.
پانویس
- ↑ ديوان امام، ص 26
- ↑ ديوان امام، ص 209
- ↑ ديوان امام، ص 203
- ↑ ديوان امام، ص 244
- ↑ فرهنگ ديوان اشعار امام خمينى، ص31 - 48
- ↑ مقاله «بررسى ديوان اشعار امام خمينى و تحليل تلميحات آن»، ص 37
- ↑ مقاله «سيرى در ديوان اشعار امام خمينى(ره)»، ص 194
- ↑ مقاله «سيرى در ديوان اشعار امام خمينى(ره)»، ص 202
- ↑ ديوان امام، ص 209
- ↑ مقاله «سيرى در ديوان اشعار امام خمينى(ره)»، ص 205
- ↑ مقاله «سيرى در ديوان اشعار امام خمينى(ره)»، ص 197
- ↑ مقاله «سيرى در ديوان اشعار امام خمينى(ره)»، ص 197 - 198
- ↑ ديوان امام، ص 52
- ↑ ديوان امام، ص 49
- ↑ ديوان امام، ص 142
- ↑ ديوان امام، ص 51
- ↑ ديوان امام، ص 208
- ↑ همان، ص 237
- ↑ همان، ص 243
- ↑ همان، ص 248
- ↑ مقاله «سيرى در ديوان اشعار امام خمينى»، ص 203 - 204
- ↑ أحزاب، 72
- ↑ ديوان امام، ص 300
- ↑ ديوان امام، ص 263
- ↑ ديوان امام، ص 380
- ↑ ديوان امام، ص 266
- ↑ ديوان امام، ص 309
- ↑ ديوان امام، ص 309
- ↑ ديوان امام، ص 50
- ↑ ديوان امام، ص 68
- ↑ ديوان امام، ص 78
- ↑ ديوان امام، ص 81
- ↑ ديوان امام، ص 92
- ↑ ديوان امام، ص 128
- ↑ ديوان امام، ص 131
- ↑ ديوان امام، ص 139
- ↑ ديوان امام، ص 156
- ↑ ديوان امام، ص 279
- ↑ ديوان امام، ص 257
- ↑ ديوان امام، ص 299
- ↑ ديوان امام، ص 142
- ↑ ديوان امام، ص 246
- ↑ ديوان امام، ص 246
- ↑ ديوان امام، ص 51
- ↑ آيه تجلى در ديوان امام خمينى(ره)، ص 36 - 37