کلیله و دمنه
نام کتاب | کلیله و دمنه ( بوستان کتاب ) |
---|---|
نام های دیگر کتاب | |
پدیدآورندگان | نصرالله منشی، نصرالله بن محمد (مترجم)
حسنزاده آملی، حسن (محقق) |
زبان | فارسی |
کد کنگره | PIR 5092 /ح5 |
موضوع | نثر فارسی - قرن 6ق. |
ناشر | بوستان کتاب قم (انتشارات دفتر تبليغات اسلامی حوزه علميه قم) |
مکان نشر | قم - ایران |
سال نشر | 1389 هـ.ش |
کد اتوماسیون | AUTOMATIONCODE17631AUTOMATIONCODE |
در باره ترجمه
«كليله و دمنه» كه با خامه تواناى اديب جامع و منشى بارع، نظام الملك ابوالمعالى نصر الله بن محمد بن عبد الحميد منشى، از عربى به فارسى ترجمه شده و به كليله بهرامشاهى اشتهار يافته، در جودت لفظ و عذوبت معنى، مستغنى از وصف و تعريف است.
اين كتاب، چنانكه از قلم متين دانشمند مضطلع در لغت عربى و پارسى، عبد الله بن مقفع بهخوبى از پهلوى به عربى ترجمه گرديد و نام و شهرت بسزا يافت، همچنان به پارسى نيز از قلم شيوا و رساى ابوالمعالى بر متانت و بزرگى خويش برقرار بماند و سرمشق نثر فارسى ارباب قلم و اصحاب ادب گرديد.
ابوالمعالى اصلا از مردم شيراز بود، ولى در غزنه شهرت يافت و به خدمت بهرامشاه غزنوى پيوست و كليله و دمنه عربى ابن مقفع را به نام وى ترجمه كرد و در عهد خسرو ملك بن بهرامشاه به مرتبت وزارت رسيد و سرانجام به فرمان وى كشته شد (مقدمه كتاب).
وى اين اثر را در نيمه اول قرن ششم هجرى، به فرمان بهرامشاه غزنوى از عربى به نثر فارسى جديد ترجمه كرد، اما «قوام الدين بندارى»، مورخ و مترجم مشهور اصفهانى كه شاهنامه فردوسى را به عربى ترجمه كرده، معتقد است كه ابوالمعالى آن را از پارسى قديم به پارسى جديد برگردانده است. او مىگويد: «اين كتاب به پارسى باستان تا زمان سلطان بهرامشاه بن مسعود بن محمود بن سبكتكين باقى بود، در آن وقت ابوالمعالى نصر الله بن محمد بن عبد الحميد كاتب غزنوى آن را به اسلوبى شيرين و به عباراتى نمكين درآورده و با استعاراتى كه دلها را جلب و اشاراتى كه سينهها را مىگشايد، زينت بخشيده و به اشعار و امثال فصيح عربى ممزوج ساخته و ناسخ ما قبل خود شده است و اين ابتكار را براى ايرانيان موجب افتخار ساخته كه در اسلوب ترسل و انشاى فارسى بىمانند بوده است».
درست معلوم نيست كه آيا مقصود بندارى اين بوده كه ترجمه اصل پهلوى تا زمان ابوالمعالى باقى مانده بوده است يا اينكه منظور وى ترجمه نثر بلعمى بوده است. شايد مراد وى همان ترجمه بلعمى بوده باشد و در اين صورت كوشش ابوالمعالى را نبايد ترجمه نام نهيم، بلكه بايد تنظيم و آرايش ترجمه بلعمى كه ممزوج به آيات و احاديث و حكم و اشعار و امثال عربى مىباشد، دانست. گرچه مشهور است كه ابوالمعالى كليه و دمنه را به فارسى ترجمه كرده است، اما كار او حقيقت ترجمه را به معناى واقعى نداشته است، زيرا از برخى اشارات ابوالمعالى ظاهر مىشود كه اين عمل را در حدود سال 536 هجرى انجام داده باشد و چون اثر ابوالمعالى مانند آثار ديگران از بين نرفته و تاكنون باقى مانده است، اثر او معروفترين و ارزندهترين كوشش و اهتمامى است كه در باره اين كتاب شده است و شهرت آن با شهرت كتاب كليله و دمنه عربى ابن مقفع برابر است و همين است كه هرگاه نامى از كليله و دمنه برده شود، عمل ابن المقفع و ابو المعالى فورى به ذهن مىآيد (معمارپور، محمدرحيم).
ناگفته نماند كه منظور از متون «كليله و دمنه بهرامشاهى» آن قسمت از ترجمه ابوالمعالى است كه به متن عربى كتاب مرتبط مىگردد، نه اضافات و زياداتى كه وى به مقتضاى سبك نگارش عصر خود بر متن عربى افزوده است؛ بنابراين، منشأ اختلاف ميان متن عربى و متن فارسى «كليله و دمنه» را بايد علاوه بر آن اضافات، در تعدد نسخههاى عربى «كليله و دمنه» جستوجو كرد، بلكه مىتوان گفت كه اين اختلاف، از تعدد ترجمههاى عربى بهوسيله ابن المقفع و ديگران سرچشمه گرفته است، نه از روش و كيفيت ترجمه ابوالمعالى، آنگونه كه برخى از محققان پنداشتهاند.
هرچند، تشخيص متن اصلى كتاب از اضافات ابوالمعالى در «كليله و دمنه بهرامشاهى»، امرى دشوار مىنمايد، ولى براى آنان كه با متون متعدد «كليله و دمنه عربى» آشنائى دارند، تا حدى مقدور و ميسور مىباشد؛ بههرحال، مقايسه متون عربى «كليله و دمنه» با متون فارسى «كليله و دمنه بهرامشاهى»، نخست مستلزم آن است كه سبك و روش ترجمه هريك از دو منشى عالىقدر ايرانىنژاد، مورد بررسى قرار گيرد.
ابن المقفع در ترجمه كتاب، شيوه مبتكرانهاى داشته است كه مىتوان آن را سرآغاز پيدايش نثر فنى در زبان عربى دانست. اين نويسنده بزرگ، علاوه بر دقت در ترجمه و رعايت تطابق لفظ با معنى، آنگونه كه بلاغت زبان عربى عصر وى اقتضا مىكرده، از ذوقى سرشار و انديشه خلاق و ابتكارى بىنظير نيز برخوردار بوده است؛ بهنحوى كه همانند آن آوردن، براى هر نويسنده تازىزبان ميسر نيست و به همين جهت، سبك وى را سهل و ممتنع خواندهاند؛ خلاصه آنكه ابن المقفع در ترجمه، سخن به ايجاز گفته است.
كتاب كليله و دمنه بهرامشاهى، تقريبا يك قرن پس از فوت ابوالمعالى بهوسيله عمر بن داوود بن شيخ سليمان فارسى به زبان عربى ترجمه شده است.
متأسفانه تصحيح متن عربى «كليله و دمنه» از نسخههاى عادى و غير معتبر صورت گرفته كه از دايره حدس و گمان خارج نخواهد بود و ما را با روش ترجمه ابوالمعالى كه تا چه حد پابند به مطالب اصلى كتاب بوده، آشنا نمىسازد و مؤيد اين نظريه، اختلاف فاحشى است كه ميان خود متون نسخههاى متعدد «كليله و دمنه عربى» و «كليله و دمنه بهرامشاهى» وجود دارد.
خلاصه آنكه ترجمه ابوالمعالى را نمىتوان نه ترجمه به معنى نام نهاد و نه ترجمه مستقل و شايد نتوان در كتب ادبى، عنوان خاصى براى آن يافت؛ هرچند سبك نگارش وى را صرف نظر از جنبه ترجمه آن، نثر ترسل كه مرحله تكامليافته نثر فنى است، نام نهادهاند.
در پايان، بار ديگر تذكر اين نكته ضرورى است كه هرگونه داورى از راه مقايسه سطحى ميان مضامين «كليله و دمنه بهرامشاهى» و «كليله و دمنه عربى»، فاقد ارزش علمى و دور از روش تحقيق است، چه همان گونه كه اشاره شد، اختلاف فاحش ميان نسخههاى متعدد «كليله و دمنه عربى» به حدى است كه نمىتوان به هنگام مقايسه آن با «كليله و دمنه بهرامشاهى» به يك نسخه اعتماد و اكتفا نمود؛ بنابراين، چنانچه پژوهندهاى بخواهد از راه مقابله دو متن عربى و فارسى «كليله و دمنه»، به نتيجه مطلوب برسد، لزوما بايد متون نسخههاى معتبر و قديمى «كليله و دمنه» و نيز فقراتى را كه از اين كتاب در خلال آثار مورخان قديم اسلامىآمده است، مورد بررسى قرار دهد (غفرانى، محمد).
منابع مقاله
1. «كليه و دمنه»، ترجمه ابوالمعالى نصر الله بن منشى، تصحيح و تحقيق حسن حسنزاده آملى، قم: مؤسسه بوستان كتاب (مركز چاپ و نشر دفتر تبليغات اسلامى حوزه علميه قم)، 1389.
2. معمارپور، محمدرحيم، «كليله و دمنه فارسى و عربى»، مجله معارف اسلامى (سازمان اوقاف)، فروردين 1355، شماره 24 و 25 (از صفحه 103 تا 110).
3. غفرانى، محمد، «پژوهشى در باره سبك ابن القفع و ابوالمعالى در كليله و دمنه»، مجله مقالات و بررسىها، بهار 1358، شماره 32 و 33 (از صفحه 41 تا 56).
پیوندها
مطالعه کتاب کلیله و دمنه ( بوستان کتاب ) در پایگاه کتابخانه دیجیتال نور