آگاهی و گواهی

(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

آگاهی و گواهی، اثر مهدی حائری یزدی (1378-1302ش)، درباره موضوع منطقی - فلسفی «تصور و تصدیق» است. نام کامل این کتاب، عبارت است از «آگاهی و گواهی؛ ترجمه و شرح انتقادی رساله تصور و تصدیق». رساله تصور و تصدیق را حکیم ملاصدرا تألیف کرده است. در اثر حاضر، نظر صدرالمتألهین شیرازی درباره موضوع مذکور به صورت مشروح، تبیین و نقد شده است. از آنجا که مترجم و شارح محترم خودش از صاحب نظران رشته منطق و فلسفه اسلامی و همچنین آشنا با فلسفه غرب است و از سوی دیگر مطالب مؤلف را مورد نقادی و مناقشه نیز قرار داده است، ارزش این اثر محدود به ترجمه و شرح مباحث ملاصدرا نمی‌شود و اظهار نظرهای اجتهادی نویسنده نیز در جای خود، خواندنی و قابل تأمّل است. این نوشتار، از نظر زبان و ترجمه، رسا و شیوا و استادانه است.

آگاهي و گواهي
آگاهی و گواهی
پدیدآورانصدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم (نویسنده) حائری یزدی، مهدی (مترجم و شارح)
عنوان‌های دیگرعنوان فرعی:: ترجمه و شرح انتقادي رساله تصور و تصديق صدر المتالهين شیرازی عنوان قراردادي: رساله في التصور و التصديق. فارسی
ناشروزارت فرهنگ و آموزش عالي، مؤسسه مطالعات و تحقيقات فرهنگی (پژوهشگاه)
مکان نشرایران - تهران
سال نشر1367ش
چاپ2
موضوع1.تصديق (منطق)

2.تصور (فلسفه) 3.شناخت (فلسفه اسلامی)

4.فلسفه اسلامی - متون قديمی تا قرن 14
تعداد جلد1
کد کنگره
‏‎‏BBR‎‏ ‎‏1070‎‏ ‎‏/‎‏آ‎‏3
نورلایبمطالعه و دانلود pdf

ساختار

در این کتاب، ابتدا مقدمه مترجم و بعد مقدمه مؤلف و بعد از آن، متن اصلی مشتمل بر سه فصل آمده است: فصل اول: تقسیم علم به تصور و تصدیق) اندر رسیدن و گرویدن)؛ فصل دوم: هستی تصور و تصدیق؛ فصل سوم: تقسیم حاصر یا حصر تقسیم علم.

گزارش محتوا

در این کتاب، نویسنده مطالب بس ارزنده‌ای را نوشته و مترجم و شارح و منتقد نیز مباحث جالبی را به آن افزوده است که به چند مورد از مباحث مهم و تأمّل برانگیز آن، اشاره می‌شود:

  1. مترجم، با بیان این نکته که: «علوم تصوری و تصدیقی یا آگاهی و گواهی‌هایی که ما از دنیای بیرون از ذهن و جهان پیرامون خود و بالاخره از آفاق و انفس به دست می‌آوریم، همه علوم حصولی ارتسامی ما هستند که ارتباط» این همانی«ما را با هستی و هستی را با ما برقرار می‌سازند»، افزوده است که: «قواعد علم و معرفت نه تنها از حوزه پدیده‌ها و ابعاد طبیعت بیرون است، بلکه چون از مسائل شناخت برترین است، این قواعد بر اصول موضوعه ریاضیات که تساوی جزء و کل را محکوم می‌کند، حاکمیت دارد. همین علوم تصوری و تصدیقی است که نفس را از یک وجود طبیعی جزئی به یک جهان عقلانی که مساوی با جهان هستی عینی است، مبدل می‌سازد».[۱]
  2. مترجم بعد از یادآوری این مطلب که ابن سینا در آغاز «دانشنامه علائی» تصور و تصدیق را تعریف کرده و برای آن مثال آورده و در آغاز کتاب منطق «نجات» نیز همین تقسیم و دوگونگی علم را به تصور و تصدیق آورده و در همین بخش از کتاب نجات در سرآغاز فصل «برهان» عین همین تقسیم را تکرار کرده و با ذکر مثالی میان علم تصدیقی و قضیه معقوله، تفاوت منطقی برقرار کرده، به این صورت اظهار نظر کرده است که: «اما به نظر این نگارنده، این صرفا تکرار یک مسئله آن هم در یک بخش از کتاب نیست، بلکه منظور از طرح این تقسیم در مقدمه کتاب منطق، ترسیم خط مشی پژوهندگی و متدولوژی عمومی ‌اندیشه گرائی ابن سینا، هم در منطق و هم در فلسفه است؛ درحالی که ذکر عین این تقسیم در فصل «برهان» به منظور گفتگو پیرامون یکی از مسائل مهم منطقی است تا معلوم گردد علوم تصدیقی که در مقدمات برهان قرار می‌گیرند به چه گونه‌اند و دارای چه شرایطی می‌باشند.[۲]
  3. به نظر شارح و منتقد کتاب، بسیاری از فلاسفه و متفلسفین معاصر، علم تصدیقی را مرادف با قضیه معقوله دانسته و معیارهای صدق و کذب قضیه را با معیارهای علم تصدیقی اشتباه کرده و تصور کرده‌اند آنچه که از شرایط تحقق جوهری علم تصدیقی است عینا همان‌ها از شرایط صدق و کذب قضیه است؛ درحالی که یک مقایسه ابتدائی میان تعریف منطقی قضیه و ماهیت علم تصدیقی کافی است که مدلل دارد که قضیه اصولا با علم تصدیقی مغایرت دارد و هرگز نباید یکی را به جای دیگری تفسیر نمود.
    ابن سینا به طور وضوح و با ذهن تحلیلگر و موشکافنده خود میان قضیه و علم تصدیقی جدایی افکنده و به این حقیقت تصریح کرده که تصدیق و اذعان تنها یک افزایشی بر قضیه معقوله است و هیچ گاه عین قضیه معقوله نیست. تازه این تحلیل ابن سینا تفاوت میان قضیه معقوله و تصدیق را تبیین می‌کند، اما تفاوت میان تصدیق و علم تصدیقی که مطابقت با نفس الامر است، مرحله دیگری است که سخن ابن سینا در اینجا درصدد توجیه و پاسخگویی آن نیست.[۳]
    البته باید توجه داشت که در مبحث تفاوت میان «قضیه» و «علوم تصدیقی» بین دکتر حائری یزدی و علامه طباطبائی اختلافی هست که به صورت چند مقاله انتقادی از سوی آن دو استاد منتشر شده و آقای حائری نظر خود را درباره چگونگی پایان دادن به مغالطه میان علم و قضیه شرح داده است.
  4. شارح با بیان این نکته که: «میان «شی ء مطلق» و «مطلق الشی ء» تفاوت آشکار منطقی است و احکام هریک از این دو متعاکسین را نباید به دیگری سرایت بدهیم و اگر احیاناً در دام تشابه انعکاسی آن قرار گرفته و شی ء مطلق را با مطلق شی ء اشتباه کنیم به مغالطه «ایهام انعکاس» که یکی از اقسام مغالطات است محکوم خواهیم شد«، در تحلیلی کلان افزوده است: «در موضوع فلسفه چنین به نظر می‌رسد که ایهام انعکاس میان وجود مطلق و مطلق وجود، منشأ اشتباهات بزرگی برای بسیاری از پیشروان تحقیق شده و به جای مطلق وجود، «وجود مطلق» را موضوع دانش برتر دانسته‌اند و فلسفه را بر اساس این اشتباه، یک سلسله بحث‌های مجرد می‌دانند که بر حقایق عینی قابل تطبیق نمی‌باشد. در تقسیم «مفاعیل» نیز اشتباه میان مطلق مفعول و مفعول مطلق از موارد ایهام انعکاس است که باید هشدار داد تا ذهن ادیب را در دام مغالطه گرفتار نسازد».[۴]
  5. خلاصه نظریه تحقیقی صدرالمتألهین این است که اثر و صورتی که از حقایق عینی در ذهن حاصل می‌گردد، یا صرفا تصور ماهیات و مفاهیم آن صورت‌های عینی است و یا صورت و درک این است که این آثار و صورت‌های ذهنی مطابق با حقیقت و واقعیت عینی است؛ حال خواه حقیقتا هم این صورت و درک مطابقت با واقع و نفس الامر داشته باشد یا نه. فرض اول که صرفا تصور ماهیات و مفاهیم اشیاء است، تصور می‌باشد و فرض دوم تصدیق و اذعان است و به عبارت دیگر تصدیق که خود اثر و صورتی از صورت‌های عینی در ذهن است، از لحاظ اینکه بالاخره صورتی است که در ذهن حاصل گردیده، تصور می‌باشد و از لحاظ اینکه همین صورت، امتیاز اذعان به نسبت حکمیه را به خود پذیرفته است، تصدیق است.[۵]
  6. آقای حائری یادآور شده است که: صدرالمتألهین در این کتاب و کتاب‌های دیگرش، تفاوت آشکار میان «تصور مطلق» و «مطلق تصور» را به ما تعلیم داده است، مع الوصف خود از رهگذر سهوالقلم یا افسونگری نیروی واهمه در دام مغالطه «ایهام انعکاس» واقع شده و در اینجا و بسیاری از مقامات دیگر مطلق تصور را به تصور مطلق اشتباه کرده است.[۶]
  7. دکتر حائری نخست یادآور شده که: «صدرالمتألهین در مبحث علم، ثابت کرده که علم به طور کلی، چه حضوری و چه حصولی، داخل در هیچ مقوله‌ای از مقولات نیست، بلکه از سنخ وجود، آن هم وجود بالفعل است»؛ بعد افزوده که: «او در مبحث» وجود ذهنی«کتاب» اسفار «علم را بر اساس روش مشهور فلاسفه از «مقوله کیف» و از نوع «کیف نفسانی» توجیه می‌کند«و سپس نظر صدرالمتألهین را تأیید کرده و افزوده است که:» برخلاف عقیده حاج ملا‌هادی سبزواری، این دو روش... اصولی و منطقی است... زیرا هر وجودی، چه علم باشد و چه غیر علم، از آن جهت که ارتباط و استناد فاعلی با مبدأ قیوم خود دارد، اضافه اشراقیه است و از هیچ ماهیتی از ماهیات نمی‌باشد و همان وجود تنها از جهت ارتباط و استناد قابلی به ماهیت خود اتحاد به حمل شایع بالذات با ماهیت خود دارد و فرد بالذات ماهیت خود محسوب می‌گردد».[۷]البته ایشان در کتاب «کاوش‌های عقل نظری» و کتاب «هرم هستی» این مطلب را به تفصیل بیان داشته است.

وضعیت کتاب

فهرست مطالب، در آغاز کتاب ذکر شده است. کتاب، فاقد فهارس فنی است. پاورقی‌های کتاب گاه توضیحی و گاه انتقادی است.

پانویس

منابع مقاله

مقدمه و متن کتاب.

وابسته‌ها