التربیه فی الاسلام
التربية فى الاسلام تالیف احمد فؤاد الاهوانى در واقع رسالۀ دکتراى نويسنده است که در آن به کتاب«الرسالة المفصلة لاحوال المتعلمين و احکام المعلمين» نوشته قابسى(قرن چهارم هجرى)پرداخته است.نگارنده از ديدگاه ديگر دانشمندان و تربيتپژوهان مسلمان و مکتب هاى تربيتى نوين غافل نمانده و نقاط ضعف و قوت کار قابسى را نيز ياد کرده است.کتاب گذشته از مقدمه و يازده فصل، مؤخر هاى دارد که متن کتاب قابسى و کتاب«آداب المعلمين»ابن سحنون عينا در آن آمده است.
التربية فى الاسلام | |
---|---|
پدیدآوران | احمد فؤاد الاهوانى (نویسنده) |
ناشر | دارالمعارف |
مکان نشر | قاهره - مصر |
سال نشر | 1968م |
چاپ | یکم |
موضوع | تعلیم و تربیت |
زبان | عربی |
تعداد جلد | 1 |
کد کنگره | /الف95 ت4 / 904 LC |
نورلایب | مطالعه و دانلود pdf |
در فصل اول، زندگى، استادان، شاگردان، ويژگيها و آثار علمى قابسى مىآيد.
در فصل دوم، از محيط دينى و روش تأليف قابسى سخن است و اشارت مىشود که در مغرب اسلامى، بيشتر مردم مذهب مالکى داشتهاند چه، فرزانگان آن ديار در سفر حج با مذهب مالکى آشنا مىشدند و برخى مىماندند و درس مىآموختند و مالکى باز مىگشتند.بنابراين، روش علمى حاکم در آن ديار هم، روش اصحاب حديث بوده است.
مالک از اصحاب حديث بوده، او در فهم دين و استنباط احکام به کتاب، سنت، عمل اهل مدينه و اجماع رجوع مىکرده است و به قياس چندان نمىپرداخته است.اين روش در آثار قابسى و از جمله کتاب تربيتى او مؤثر افتاده است.او در اين کتاب بر کتاب، سنت، عمل(عرف)اهل مدينه، اجماع و قياس شرعى تکيه دارد.
فصل سوم.آموزش کودکان در قرن چهارم هجرى: در اين فصل، نخست سن درآمدن به مکتبخانه و مدت تحصيل در آنجا بررسى مىشود آنگاه از مراحل تعليم سخن مىرود و نمايى کلى از چگونگى آموزش در آن روزگار تصوير مىشود و از مکتبخانه، معلم، فراگير، قرآن، ساعات درس، ايام تعطيل درسى، ابزار آموزشى و جز اينها ياد مىشود و اشارت مىرود که قابسى نظام آموزشى روزگار خود را چنانکه بوده شرح کرده است.وى در پى ترسيم نظام آموزشى ايدهآل که شايسته است محقق شود نبوده است.اين است که سخن ابن خلدون دربارۀ آموزش کودکان در غرب افريقا با گفتار قابسى همگرايى دارد.ديگر اينکه آنچه قابسى آورده است ويژۀ محيط زندگى اوست و گسترۀ جغرافيايى آموزش اسلامى را دربر نمىگيرد.
در فصل چهارم، به زمان و چگونگى پديد آمدن مکتبخانه در اسلام پرداخته مىشود و از رهگذر آن به آموزش در ايران، مصر و شام اشارتى مىشود تا تأثر يا عدم تأثر جهان اسلام از اين نظامها به کوتاهى کاويده شود و معلوم آيد که نخستين مکتبخانه هاى اسلامى ريشه در کجا داشته است.
در فصل پنجم، از دين و آموزش گفته مىشود و پس از سيرى بسيار کوتاه در روند شکلگيرى نحله هاى فکرى در فرهنگ اسلامى و ياد سود و زيان آنها براى آموزش اسلامى، اشارت مىرود که اين نحلهها در پى آموزش رويکرد هاى خويش بودهاند و تنها اهل سنت به آموزش کودکان هم روى کردهاند.سپس يادآور مىشود که هدف آموزش نزد قابسى و همۀ فقيهان اهل سنت، شناخت نظرى و عملى دين است.آنگاه آموزش اجبارى و ديدگاه قابسى، غزالى و طاش کبرىزاده دربارۀ آن شکافته مىشود.اين فصل با کاوشى کوتاه در آموزش زنان در اسلام، آموزش مختلط دختر و پسر، گفتگويى دربارۀ هدف هاى آموزشى و تفاوت آموزش به معناى اعم با آموزش کودکان، به پايان مىرسد.
فصل ششم.تربيت اخلاقى: اين فصل با اشاره به جدايىناپذيرى دين و اخلاق از يکديگر آغاز مىشود.پس از آن مىآيد که قابسى از آموزش، تهذيب اخلاق را خواسته است.کتاب و سنت سرشار از آموزش هاى اخلاقى است.اخلاق نه ويژۀ اسلام است و نه ويژۀ مذهب.اخلاق در اسلام رابط هاى ناگسستنى با وجدان دارد و در آموزش هاى اسلامى به پرورش و بيدارى وجدان براى اخلاقى شدن انسان اشارت رفته است.آنگاه از انگيزه و منشأ اخلاق سخن مىرود و با اشاره به آراى گوناگون دربارۀ ارادۀ آزاد در انسان، به ديدگاه قابسى در اينباره نظر مىشود و مىآيد که نحله هاى گوناگون کلامى، گاه عقل، گاه وجدان و گاه عقل و وجدان را آبشخور فعل اخلاقى شماردهاند.قابسى ديدگاه اخير را پذيرفته است.پس از اين، هدف فعل اخلاقى بررسى مىشود و با يادکرد ديدگاه قابسى در اينباره، به شخصيت اخلاقى کودک پرداخته مىشود و پس از برشماردن نيکيها و بدي هاى اخلاقى از زبان قابسى فصل به انجام مىرسد.
فصل هفتم.مجازات و تنبيه: اسلام اصل تنبيه را پذيرفته و براى بزه هاى گوناگون مجازات هاى گوناگون آورده است.کسانى هم اهل تسامح و با تنبيه مخالفند.اين دو ديدگاه هدفشان يکى است و هر دو سعادت انسان را مىخواهند؛ اما ابزارشان بکمال با هم فرق دارد.قابسى تنبيه کودک را لازم مىداند و حدود، مراتب و مقررات آن را از نگاه اسلام شرح و شماره مىکند.با آنکه اسلام عقاب را مشروع دانسته است؛ اما به گذشت و نرمش مىخواند.قابسى اين نکته را دريافته و به نرمى با کودک مىخواند.مراد او از نرمى با کودک، پرورش سودمند، عدالت در تنبيه و پرهيز از سختگيرى در آن است.تنبيه به هيچروى نبايد براى تشفىخاطر و انتقامجويى و برخاسته از خشم باشد.هدف تربيت، اصلاح، بازداشتن از انجام کار يا واداشتن به کارى و اندرز است.روش واداشتن کودک به آنچه مىخواهيم تشويق و ترساندن است.بنابراين تا مىتوان از اين روشها سود برد نبايد به تنبيه بدنى روى کرد.تنبيه بدنى شرايطى دارد که ناگزير بايد رعايت شود.
فصل هشتم.برنامه درسى و روش تدريس: برنامه درسى هر روزگار تابع شرايط خاص همان روزگار است و براى شناخت و تحليل برنامه هاى درسى لازم است با حال و هواى روزگار اجراى هر برنامه درسى آشنا شد.محيط زندگى قابسى دينى بوده است بنابراين، برنامۀ درسى آمده در کتاب او دينمحور است و کودکان را براى زندگى دينى آماده مىکند.برنامه درسى آمده در کتاب قابسى شامل علوم اجبارى و اختيارى است که نگارنده آن را بررسى و نقد مىکند.آنگاه از روزها و هفته درسى و ايام تعطيل مکتبخانه مىگويد و به آموزش جداگانه دختران و پسران و ممنوعيت آموزش نامسلمانان در مکتبخانۀ مسلمانان مىپردازد.سپس از روش هاى آموزش در مکتبخانه ياد مىکند و به مساعد بودن محيط مکتبخانه براى پرورش شخصيت کودک و نيز احترام به کودک در مکتبخانه اشاره مىکند.
فصل نهم.آموزگار: در اين فصل، نخست از تأثير آموزگار بر فراگير ياد مىشود، به آموزگار مکتب و آموزگاران خصوصى اشارت مىرود.برخى ديدگاه هاى منفى نسبت به معلم مکتب و فلسفۀ آن مىآيد و نقد مىشود و از شرايط معلمى سخن مىرود.آنگاه به دستمزد آموزگاران پرداخته مىشود و ديدگاه هاى گوناگون دربارۀ آن مىآيد.
در فصل دهم، از ديدگاه هاى تربيتى اخوان الصفا، ابن مسکويه، ابن سينا، غزالى، زرنوجى، ابن عبد البر و ابن خلدون به کوتاهى سخن مىرود.
فصل يازدهم.پايان: در اين فصل به برخى انتقادها به تعليم و تربيت اسلامى پاسخ داده مىشود.روش بررسى آراى تربيتى مربيان مسلمان ياد و نقد مىشود.از ديدگاه هاى قابسى دفاع مىشود و با انتقادى از او به برخى کاستيها در کارش اشارت مىرود و علت آن مىآيد. [۱]
پانویس
- ↑ بهروز رفیعی، ص 165-167
منابع مقاله
رفیعی، بهروز، کتابشناسی توصیفی و موضوعی تعلیم و تربیت در اسلام، انتشارات بینالمللی هدی، تهران، چاپ اول، 1378ش