ابن حاجب، عثمان بن عمر

اِبْن حاجِب، ابوعمرو جمال‌الدين عثمان بن عمر (570-646ق)، فقيه، نویسنده، استاد، ادیب، نحوی، اصولی، قاری، مالکی، مصری، نویسنده الكافية (في علم النحو) و الشافية (في علمي التصريف و الخط)

ابن حاجب، عثمان بن عمر
نام ابن حاجب، عثمان بن عمر
نام‌های دیگر اب‍ن ال‍ح‍اج‍ب‌، اب‍و ع‍م‍رو ج‍م‍ال‌ال‍دی‍ن ع‍ث‍م‍ان ب‍ن ع‍م‍ر

اب‍ن ال‍ح‍اج‍ب‌، ع‍ث‍م‍ان ب‍ن ع‍م‍ر

نام پدر عمر
متولد 570ق
محل تولد إسنا، مصر 
رحلت 646 ‌‎ق
اساتید ابوالجود غياث بن فارس لخمى

شاطبى

شهاب غزنوى

ابوالقاسم بوصيرى

برخی آثار شرح الرضي علی الکافیة

الإیضاح في شرح المفصل

النجم الثاقب

کد مؤلف AUTHORCODE07764AUTHORCODE

تولد

ابن حاجب در سال 570ق در اسنا، شهرى در منطقه صعيد مصر، ديده به جهان گشود. خاندان وى احتمالاً از كردان ساكن دونه (قريه‌اى در همدان) بودند و نسبت‌هاى دوینى و روینى كه به وى داده شده، ظاهراً تصحيف دونى است. پدرش كه مردى سپاهى بود، به عنوان حاجب در دستگاه امیر عزالدين موسك صلاحى خدمت مى‌كرد.

تحصیلات

او در قاهره به فراگرفتن قرآن پرداخت و سپس فقه مالكى آموخت.

اساتید

وى قرائات هفتگانه را نزد ابوالجود غياث بن فارس لخمى، «التيسير و الشاطبيه» را نزد شاطبى و نيز قرائات مختلف را به طرق المُبهج سبط خياط نزد شهاب غزنوى خواند. او فقه را از ابومنصور ابيارى و همچنين ابوالحسين بن جبير و شفا را نزد امام شاذلى آموخت. همچنين نزد شاطبى، ابن البناء، ابوالقاسم بوصيرى، اسماعيل بن ياسين و ديگران ادب عربى و حديث فراگرفت.

از چگونگى آموزش او در نحو و استادان وى اطلاعى در دست نيست. ابن مالك وى را در نحو شاگرد زمخشرى دانسته و متذكر شده كه زمخشرى خود در این علم چندان دستى نداشته است. از این روايت و نيز از شرحى كه او خود بر المفصل زمخشرى نوشته، درمى‌يابيم كه وى به این کتاب عنايت خاصى داشته است و دست مايه علم خود را در نحو از آن برگرفته است. ذهبى در میان استادان حديث وى، از بانویى به نام فاطمه بنت سعدالخير نيز نام مى‌برد كه در منابع ديگر ديده نمى‌شود. الامالى ابن حاجب، سراسر داراى تاريخ است و تاريخ كهن‌ترين مجلس آن 609ق است و از آن‌جا كه وى در این تاريخ حدود 40 سال بيش نداشته، مى‌توان دريافت كه در اواسط عمر به تسلط در نحو، فقه و اصول شهرت بسيار داشته و در مدرسه فاضليه به تدريس مشغول بوده است. موفق بن ابى العلاء از وى قرائات سبع و رضى‌الدين قسرطينى ادب عربى آموختند و عبدالعظيم منذرى، عبدالمؤمن دمیاطى و ديگران از وى حديث روايت كرده‌اند. ذهبى، ياقوت را نيز از جمله راویان ابن حاجب ذكر كرده است.

ابن خلكان كه بارها ابن حاجب را ملاقات كرده، وى را ستوده و چنين نوشته است: او مكرر برای «اداى شهادت» نزد من مى‌آمد و من در باب مسائل پيچيده و مشكل عربى از او سؤال مى‌كردم و او بدون اضطراب و با وقار و آرامش بسيار پاسخ مى‌گفت. ابن حاجب ظاهراً تا 616ق در قاهره بود، سپس آنجا را به قصد دمشق ترك گفت. شايد آوازه جامع اموى دمشق این فقيه مالكى را به آن‌جا كشيده باشد. وى پيش از آن‌كه به دمشق برسد، ظاهراً چند ماهى در بيت‌المقدس ماند، زيرا شمارى از مجالس امالى وى در 616ق در بيت‌المقدس تشكيل شده است. وى سرانجام در 617ق وارد دمشق شد و در زاویه مالكيه جامع اموى عهده‌دار تدريس علوم اسلامى گرديد. به گفته ابوشامه او قبلاً بارها به دمشق آمد و شد داشته است و سرانجام در 617ق بود كه در دمشق اقامت گزيد. در مدت اقامت او در این شهر، ظاهراً حادثه مهمى رخ نداده است، جز اين‌كه به گفته ابن شاكر، در 628ق سه تن از فقهاى دمشق؛ ابن الصلاح، ابن عبدالسلام و ابن حاجب، به دليل رفتار كفرآمیز شيخ الطائفه، ابوالحسن حريرى، فتوا به قتل وى دادند و همین امیر سبب شد كه الملك الصالح امر به دستگيرى حريرى و اصحابش دهد و تا 638ق يعنى زمان خروج ابن حاجب از دمشق اطلاعى از وى در دست نيست.

مى‌دانيم كه ايوبيان در آن روزگار مصر، شامات و فلسطين را زير نگين خود داشتند، اما حملات مكرر صليبيان و نيز نزاع بر سر قدرت، سبب شد كه در 638ق میان الملك الصالح اسماعيل، حاكم دمشق و پسر برادرش الملك الصالح نجم‌الدين ايوب، اختلاف افتد، اسماعيل از بيم حمله ايوب، پنهانى با صليبيان پيمان بست كه قلعه بزرگ شقيف را تسليم كند و در برابر، آنان از وى حمايت كنند و به او ساز و برگ رسانند. این امر بر دمشقيان و از جمله فقيه شافعى، عزالدين بن عبدالسلام خطيب جامع اموى گران آمد. عزالدين، نام الملك الصاح اسماعيل را از خطبه انداخت و در همه این احوال ابن حاجب كه با عزالدين دوستى نزدیکى داشت، او را همراهى مى‌كرد. این كشمكش‌ها عاقبت به آن‌جا رسيد ‎كه عزالدين معزول و به بند كشيده شد و ابن حاجب نيز كه با وى همراهى كرده بود، به زندان افتاد، اما پس از چندى هر دو از دمشق رانده شدند.

به این نحو ابن حاجب در 638ق بار ديگر به قاهره بازگشت و این بار بر كرسى استاديى كه چندى پيش شاطبى بر آن تكيه زده بود، نشست و مدرس مدرسه فاضليه شد. سپس طالبان علم از هر سو برای آموختن صرف و نحو و قرائات نزد وى شتافتند. اما دانسته نيست چرا در اواخر عمر از قاهره رخت بربست و روى سوى اسكندريه نهاد تا در آن‌جا اقامت گزيند.

هرچند ابن حاجب به نحو دانى مشهور است، اما ارجمندى مقام او را در فقه و اصول نيز نبايد از ياد برد. ابن خلدون نقش بسيار ارزشمند او را در فقه، به نیکى باز نموده است.

با این همه ابن حاجب شهرت فراگير خویش را- خاصه در مشرق- مديون آثار نحوى خود، به ویژه الكافيه است. این کتاب از همان آغاز در بيشتر كشورهاى اسلامى شهرت يافت و بسيارى از دانشمندان بخش شرقى سرزمین‌هاى اسلامى به شرح آن پرداختند، چنان‌كه امروز نسخه‌هاى بسيارى از آن به جاى مانده است. با این همه، ابن حاجب صاحب مكتب نيست. او را بايد همچون ديگر نحویان سده 6ق به بعد، از شارحان و مفسران و مختصرنویسان نحو به شمار آورد. در روزگار او جدال میان دو مكتب بصره و كوفه فروكش كرده بود و كسى نسبت به این يا آن مكتب تعصبى به خرج نمى‌داد. به همین جهت ابن حاجب آسان مى‌توانست، معقول‌ترين و مقبول‌ترين نظرات را- خواه از این مكتب و خواه از آن- فراهم آورد و با هوشمندى و زبردستى، آن مجموعه را پيوستگى و انسجام بخشد و به مذاق دانش‌طلبان شيرين سازد.

وفات

اقامت او در اسكندريه ديرى نپاييد و همان‌جا در 26 شوال 646ق درگذشت و در بيرون باب البحر نزدیک مقبره ابن ابى شامه به خاک سپرده شد. احمد بن منيّر فقيه وى را به ابياتى رثا گفت.

آثار

الف- نحو:

  1. الامالى النحویه؛
  2. الكافيه؛
  3. الوافيه؛
  4. رساله في العشر؛
  5. المقصد الجليل في علم الخليل؛
  6. القصيده الموشحه بالاسماء المؤنثه، يا رساله في المؤنثات السماعيه؛
  7. شرح المقدمه الجزولیه؛
  8. ايضاح، يا شرح المفضل زمخشرى.

ب) صرف:

1. الشافيه

ج) فقه و اصول:

  1. المختصر في الفروغ يا جامع الامهات؛
  2. عقيده؛
  3. منتهى السؤال و الامل في علمى الاصول و الجدل؛

و..[۱] 

پانویس

  1. صفری نادری، حسن، ج3، ص295-296

منابع مقاله

صفری نادری، حسن، دائرة‌المعارف بزرگ اسلامی، زیر نظر کاظم موسوی بجنوردی، تهران، مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، چاپ دوم، 1374


وابسته‌ها