أبرقلس

پِرُکْلُس (Proclus) (م412 - 485)، که در منابع اسلامی ابرقُلُس، برقلس، برقلیس، یا فورقلس نامیده می‌شود، مهم‎ترین فیلسوف نوافلاطونی قرن 5 میلادی است. وی پس از درگذشت دُمْنینوس لاریسایی، جانشین او در آکادمی آتن شد و به همین سبب، او را «دیادُخُس» (یعنی خلیفه یا عقیب) لقب داده‎اند. در تاریخ فلسفه اسلامی، او را می‌شناختند و پاره‎ای از آثار او در قدیم به عربی ترجمه شده است.[۱].

أبرقلس
نام أبرقلس
نام‌های دیگر ب‍رق‍ل‍س‌

پ‍روک‍ل‍وس‌

برقليس

فرقلس

فرقليس

برُکْلُس

فورقلس

Proclus

The Successor

نام پدر
متولد 8 فوریه 412ق م
محل تولد قسطنطنیه
رحلت 17 آوریل 485 ق م
اساتید المپیودروس

هِرون

پلوتارخس

برخی آثار
کد مؤلف AUTHORCODE46060AUTHORCODE

صفت دهری از آنجا بر وی اطلاق شده که در رساله‎ای از اندیشه یونانی قدم عالَم دفاع کرده است.[۲].

تاریخ تولد، روحیات

«پرکلس»، در 410 یا 412م، در قسطنطنیه متولد شد[۳].

او شخصیتی اخلاقی و اجتماعی داشت. مارینوس در ابتدای رساله خود به ذکر صفاتِ جسمانی و فضائل اخلاقی و قدرت فکری و عقلی استادش پرداخته و نوشته است که پرکلس از بدو تولد از بنیه بدنی بسیار خوبی برخوردار بود. بینایی و شنوایی قوی و حافظه‎ای فوق‎العاده داشت. سرما و گرما او را آزار نمی‎داد و از کار و عبادت و تدریس و تألیف خسته نمی‌شد. در طول 75 سالی که عمر کرد، فقط دو بار بیمار شد. از لحاظ اخلاقی نیز جامع فضایلِ عفت، شجاعت، عدالت و حکمت یا حقیقت‎جویی بود. به لذات جسمانی و مال و ثروت که خانواده‎اش از آن بهره‎ای وافی داشت، وقعی نمی‎نهاد. به امور جزئی زندگی بی‎اعتنا بود. از مرگ و چیزهای دیگر که مردم از آنها می‎ترسند، هراسی نداشت.

پرکلس از کودکی به عدالت عشق می‎ورزید و خود انسانی منصف، نرم‎خو، فروتن و خوش‎باطن بود؛ مردی بود بافرهنگ که در همه شاخه‎های علمی و فلسفی درس خوانده بود و مردم در مجالس و میهمانی‎ها از حضور او و سخنانش لذت می‎بردند؛ به دوستان و شاگردانش نیز بسیار وفادار بود... شخصی بود متدین و اهل عبادت و نیایش. در مراسم مذهبی که برای تصفیه نفس برگزار می‌شد (تئورگی)، شرکت می‎کرد. روزهای آخر ماه روزه‎ می‎گرفت..[۴].

تحصیلات

پدر و مادرش او را در کودکی برای تحصیلاتِ ابتدایی به لیقیه در جنوب غربی آسیای صغیر، بردند. او پس از تحصیلات ابتدایی، برای ادامه تحصیل به اسکندریه رفت و نزد یکی از سوفسطاییان به نام لِئوناس ایساریایی و همچنین نزد نحوی معروفِ مصر اُریون درس خواند. زبان لاتینی را از معلمان رُمی فراگرفت و در فن خطابه و سخنوری هم بسیار پیشرفت کرد[۵].

وی ابتدا قصد داشت مانند پدرش وکیل دعاوی شود، ولی در سفری که همراه استادش لئوناس به قسطنطنیه کرد، شبی در خواب، آتنا (الهه فلسفه) را دید که او را برای آموختن فلسفه به آتن فرامی‎خواند. این خواب در پرکلس تأثیر گذاشت؛ ازاین‎رو، در پی این تحول به خواندن فلسفه روی آورد[۶].

اساتید

در اسکندریه

  1. المپیودروس (فلسفه ارسطویی)
  2. هِرون (ریاضیات)[۷].

در آتن

  1. پلوتارخس (كتاب النفس ارسطو و رساله فایدون افلاطون)
  2. سوریانوس (کتاب‎های ارسطو درباره منطق و اخلاق و سیاست و الهیات)[۸].

استادی آکادمی، تاریخ وفات

پس از پلورتاخس، سوریانوس که دوست و استاد پرکلس بود، به مقام استادی آکادمی رسید و پس از سوریانی، دمنینوس جانشین او گردید. پرکلس هم پس از دمنینوس استاد آکادمی و جانشین او شد و تا پایان عمر (17 آوریل 485) در این مقام باقی ماند[۹].

آثار

فلسفی

  1. مبادی الإلهيات یا عناصر الإلهيات؛
  2. الهیات افلاطونی؛
  3. شکوک ده‎گانه درباره عنایت پروردگار؛
  4. درباره عنایت پروردگار و تقدیر او و اختیار ما؛
  5. درباره وجود شر؛
  6. شرح رساله پارمنیدس؛
  7. شرح رساله تیمائوس؛
  8. شرح رساله الکبیادس اول؛
  9. شرح رساله کراتیلوس؛
  10. شرح جمهوری افلاطون؛
  11. شرح انئادهای افلوطین؛
  12. حجج هجده‎گانه در اثبات قدیم بودن عالم و برضد مسیحیان[۱۰].

دینی

  1. درباره مناسک دینی (درباره ثئورگی که نوعی از اعمال دینی است)؛
  2. درباره فلسفه کلدایی (شرحی بر هاتف‎های کلدایی)[۱۱].

علمی

  1. شرح اصول اقلیدس؛
  2. شرح مقدمه حساب از نیکوماخس؛
  3. فلک (تلخیص کتاب مدخل پدیدارها از گمینوس)؛
  4. هیپوتیپوسیس (درباره نظریات نجومی)؛
  5. اورانودرموس (درباره نجوم و افلاک)؛
  6. تقریری از کتاب تترابیبلوس به قلم بطلمیوس؛
  7. درباره خسوف و کسوف؛
  8. اصول طبیعیات؛
  9. بررسی اعتراضات ارسطو به تیمائوس افلاطون[۱۲].

ادبی

آثار ادبی پرکلس، شامل نیایش‎های او به خورشید یا آپولو و نیز نیایش‎های او به آفرودیت و خدایان دیگر است. پرکلس در نیایش‎های خورشید قدرت او را می‎ستاید و از او می‎خواهد که گناهانش را ببخشاید. پرکلس شروحی هم بر آثار هزیود و هُمر نوشته است.[۱۳].

پاره‎ای از نظریات

پرکلس بیشتر به بیان منظم آرای پیشینان خود اهتمام کرده و حداقل در «اصول»، بیشتر دستگاه‎ساز است تا مُبدع. وی فلسفه خود را با دین یونان قدیم و طریقت جدالی خود را با علم‎الاسمای یونانی آمیخته است. یونانیان آن روزگار ستارگان را «موجودات» الهی می‎دانستند و آنها را می‎پرستیدند. عقاید یونانی‎ها بی‎تأثیر از آیین مهر نبوده است.

  1. پرکلس، با تأسی به فلوطین، ابتدا به اثبات تقدم واحد بر کثیر و علت بر معلول و سپس به تقدم خودبسنده بر آنچه خودبسنده نیست و تأخّر همه آنچه خودبسنده است نسبت به خیر مطلق و وابستگی هر آنچه هست به علت متفرّد واحد، پرداخته است.
  2. به اعتقاد وی، نفس در عالم، حرکتی ادواری دارد و هر نفسی را به‎طور متناوب و ادواری صعود و نزولی بی‎وقفه است. امکان سعادت ابدی یا کیفر ابدی پذیرفتنی نیست. او در این عقیده و همچنین در عقیده به وحدت شر و ماده با فلوطین اختلاف نظر دارد. وی شر را امری سلبی می‎داند. او همچنین برخلاف ارسطو به علم باری به جزئیات نیز قائل بوده است.
  3. شهرت او در عالم اسلام عمدتاًً به سبب قول او به قِدَم عالم بوده است. او در اثرش مسیحیان را مخاطب کلام خود ساخته، از اعتقاد آنان به خلق از عدم انتقاد می‎کند؛ زیرا این عقیده با اعتقاد نوافلاطونیان به نظام ازلی عالم منافات و تعارض دارد[۱۴].

پانویس

  1. ر.ک: پورجوادی، نصرالله، 1383، ج13، ص598
  2. ر.ک: سلیمان‎حشمت، رضا، 1378، ج3، ص148
  3. ر.ک: پورجوادی، نصرالله، 1383، ج13، ص598
  4. ر.ک: همان، ص598-599
  5. ر.ک: همان، ص598
  6. همان
  7. ر.ک: همان
  8. ر.ک: همان
  9. همان، ص599
  10. ر.ک: همان
  11. ر.ک: همان
  12. ر.ک: همان، ص600
  13. ر.ک: همان
  14. سلیمان‎حشمت، رضا، 1378، ج3، ص151-153

منابع مقاله

  1. سلیمان‎حشمت، رضا، «دانشنامه جهان اسلام»، زیر نظر غلامعلی حداد عادل، تهران، 1378.
  2. پورجوادی، نصرالله، «دایرة‎المعارف بزرگ اسلامی»، زیر نظر کاظم موسوی بجنوردی، تهران، 1383.