شرح فصوص الحكم ابن عربي (قاساني): تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - ' عبد ' به ' عبد'
جز (جایگزینی متن - ' ابو ' به ' ابو')
جز (جایگزینی متن - ' عبد ' به ' عبد')
خط ۴۲: خط ۴۲:




'''شرح العارف الكامل كمال الدين عبد الرزاق القاسانى على فصوص الحكم للشيخ محيى الدين بن العربى'''نام کامل این کتاب می‌باشد، گرچه مؤلف، نام خاصى براى كتابش ننهاده است، ولى از عبارت خطبه كتاب كه مى‌فرمايد:جماعتى از اهل عرفان از من درخواست نمودند كه برايشان كتاب [[فصوص الحكم (تعليقات ابوالعلاء عفيفي)|فصوص الحكم ابن عربى]] را شرح نمايم،نام مذكور اقتباس گرديده است.
'''شرح العارف الكامل كمال الدين عبدالرزاق القاسانى على فصوص الحكم للشيخ محيى الدين بن العربى'''نام کامل این کتاب می‌باشد، گرچه مؤلف، نام خاصى براى كتابش ننهاده است، ولى از عبارت خطبه كتاب كه مى‌فرمايد:جماعتى از اهل عرفان از من درخواست نمودند كه برايشان كتاب [[فصوص الحكم (تعليقات ابوالعلاء عفيفي)|فصوص الحكم ابن عربى]] را شرح نمايم،نام مذكور اقتباس گرديده است.


مؤلف آن، عارف نام‌دار، عالم عامل، [[کاشانی، عبدالرزاق|ابو الغنائم كمال الدين عبد الرزاق قاسانى]](متوفاى 730ق)، است. در اينكه نسبت مؤلف، قاسانى يا كاشانى است، اختلاف است. مشهور آن است كه ايشان كاشانى است كه منسوب به كاشان، از شهرهاى معروف ايران است، اما استاد [[حسن‌زاده آملى]] مى‌فرمايد: تحقيق آن است كه ايشان، قاسانى است كه منسوب به قاسان يا كاسان، از روستاهاى اطراف كاشغر است. كاشغر، هم‌اكنون جزو كشور چين است، ولى در آن روزگار، جزو ايران بزرگ بوده است. به همين خاطر، ناشر محترم و دانشمند، جناب عالى‌مآب، آقاى [[محسن بيدارفر]]، بر روى جلد، «القاسانى» را مرقوم فرموده‌اند.
مؤلف آن، عارف نام‌دار، عالم عامل، [[کاشانی، عبدالرزاق|ابو الغنائم كمال الدين عبدالرزاق قاسانى]](متوفاى 730ق)، است. در اينكه نسبت مؤلف، قاسانى يا كاشانى است، اختلاف است. مشهور آن است كه ايشان كاشانى است كه منسوب به كاشان، از شهرهاى معروف ايران است، اما استاد [[حسن‌زاده آملى]] مى‌فرمايد: تحقيق آن است كه ايشان، قاسانى است كه منسوب به قاسان يا كاسان، از روستاهاى اطراف كاشغر است. كاشغر، هم‌اكنون جزو كشور چين است، ولى در آن روزگار، جزو ايران بزرگ بوده است. به همين خاطر، ناشر محترم و دانشمند، جناب عالى‌مآب، آقاى [[محسن بيدارفر]]، بر روى جلد، «القاسانى» را مرقوم فرموده‌اند.


همان‌گونه كه از نام كتاب پيداست، در اين كتاب، «فصوص الحكم» ابن عربى، شرح مى‌شود. شيخ كامل مكمل، [[ابن عربی، محمد بن علی|محيى الدين ابوعبدالله محمد بن على]]، معروف به ابن عربى طائى حاتمى اندلسى، مشهور به شيخ اكبر، بزرگ‌ترين عارف جهان اسلام محسوب مى‌شود. او داراى تأليفات بسيار زيادى است كه دو اثر از آنها، از اهميت و شهرت بسزايى برخوردار است.
همان‌گونه كه از نام كتاب پيداست، در اين كتاب، «فصوص الحكم» ابن عربى، شرح مى‌شود. شيخ كامل مكمل، [[ابن عربی، محمد بن علی|محيى الدين ابوعبدالله محمد بن على]]، معروف به ابن عربى طائى حاتمى اندلسى، مشهور به شيخ اكبر، بزرگ‌ترين عارف جهان اسلام محسوب مى‌شود. او داراى تأليفات بسيار زيادى است كه دو اثر از آنها، از اهميت و شهرت بسزايى برخوردار است.
خط ۵۴: خط ۵۴:
[[کاشانی، عبدالرزاق|عبد الرزاق قاسانى]]، انگيزه تأليف «شرح فصوص الحكم» را در مقدمه چنين بيان مى‌كند: «گروهى از اهل حق و حقيقت و ارباب عرفان و معرفت، به‌ويژه دوست بزرگوار، عالم عارف موحد محقق شمس الملة و الدين، قدوه ارباب يقين، محمد بن مصلح، مشتهر به شمس تبريزى، از بنده درخواست نمودند كه كتاب «فصوص الحكم» ابن عربى را براى آنان شرح نمايم؛ به شرط آنكه چيزى از گوهرهاى گران‌بهاى آن را مخفى نكنم و تا جايى كه امكان دارد اسرار و رموز آن را آشكار كنم».
[[کاشانی، عبدالرزاق|عبد الرزاق قاسانى]]، انگيزه تأليف «شرح فصوص الحكم» را در مقدمه چنين بيان مى‌كند: «گروهى از اهل حق و حقيقت و ارباب عرفان و معرفت، به‌ويژه دوست بزرگوار، عالم عارف موحد محقق شمس الملة و الدين، قدوه ارباب يقين، محمد بن مصلح، مشتهر به شمس تبريزى، از بنده درخواست نمودند كه كتاب «فصوص الحكم» ابن عربى را براى آنان شرح نمايم؛ به شرط آنكه چيزى از گوهرهاى گران‌بهاى آن را مخفى نكنم و تا جايى كه امكان دارد اسرار و رموز آن را آشكار كنم».


در درس شرح فصوص عبد الرزاق، عده‌ى زيادى شركت مى‌جستند كه سه تن از آنان، از چهره‌هاى درخشان عالم ادب و عرفان بودند: يكى، شمس تبريزى است كه گذشت و ديگرى، عارف شهير، علامه داود بن محمود قيصرى، بزرگ‌ترين شارح [[شرح فصوص الحكم داود القيصري (حسن زاده آملی)|فصوص الحكم]] است و سه‌ديگر، ركن الدين مسعود شيرازى، معروف به باباركناى شيرازى است كه «فصوص الحكم» را به فارسى، شرح و ترجمه نموده و نام آن را [[نصوص الخصوص في ترجمة الفصوص|نصوص الخصوص فى ترجمة الفصوص]]، نهاده است.
در درس شرح فصوص عبدالرزاق، عده‌ى زيادى شركت مى‌جستند كه سه تن از آنان، از چهره‌هاى درخشان عالم ادب و عرفان بودند: يكى، شمس تبريزى است كه گذشت و ديگرى، عارف شهير، علامه داود بن محمود قيصرى، بزرگ‌ترين شارح [[شرح فصوص الحكم داود القيصري (حسن زاده آملی)|فصوص الحكم]] است و سه‌ديگر، ركن الدين مسعود شيرازى، معروف به باباركناى شيرازى است كه «فصوص الحكم» را به فارسى، شرح و ترجمه نموده و نام آن را [[نصوص الخصوص في ترجمة الفصوص|نصوص الخصوص فى ترجمة الفصوص]]، نهاده است.


علامه قيصرى، در آغاز «شرح فصوص الحكم» مى‌فرمايد: «بنده، خداى سبحان را به خاطر سه نعمت بزرگ شكر مى‌نمايم: اولى، استاد بزرگى چون عبد الرزاق، نصيب من گرديد؛ دومى، كتاب مهمى چون فصوص الحكم، به دستم رسيد و سومى، شاگردان باشور و شوقى، در درسم حاضر مى‌شدند».
علامه قيصرى، در آغاز «شرح فصوص الحكم» مى‌فرمايد: «بنده، خداى سبحان را به خاطر سه نعمت بزرگ شكر مى‌نمايم: اولى، استاد بزرگى چون عبدالرزاق، نصيب من گرديد؛ دومى، كتاب مهمى چون فصوص الحكم، به دستم رسيد و سومى، شاگردان باشور و شوقى، در درسم حاضر مى‌شدند».


اين كتاب، مشتمل بر سه مقدمه و بيست و هفت فص است. سه مقدمه، تمام اصول «فصوص الحكم» را در بر دارد. مقدمه اول، در تحقيق حقيقت ذات احديت است. مقدمه دوم، در بيان حقايق اسما و غير متناهى بودن آنهاست و مقدمه سوم، در بيان شأن الهى است.
اين كتاب، مشتمل بر سه مقدمه و بيست و هفت فص است. سه مقدمه، تمام اصول «فصوص الحكم» را در بر دارد. مقدمه اول، در تحقيق حقيقت ذات احديت است. مقدمه دوم، در بيان حقايق اسما و غير متناهى بودن آنهاست و مقدمه سوم، در بيان شأن الهى است.
خط ۶۶: خط ۶۶:
«شرح فصوص الحكم» قاسانى از شروح موجز و مزجى «فصوص الحكم» به شمار مى‌رود، فلذا به شرح الفاظ و عبارات، كمتر پرداخته و بيشتر، جانب معنا و محتوا را رعايت داشته است و از ايجاز مخل و اطناب ممل منزه است.
«شرح فصوص الحكم» قاسانى از شروح موجز و مزجى «فصوص الحكم» به شمار مى‌رود، فلذا به شرح الفاظ و عبارات، كمتر پرداخته و بيشتر، جانب معنا و محتوا را رعايت داشته است و از ايجاز مخل و اطناب ممل منزه است.


مؤلف چون در تفسير و تأويل قرآن تبحر داشته است، در شرح معارف عالى، از حقايق قرآنى و تأويل آيات الهى، بسيار بهره گرفته است، فلذا شرح او، مشحون از استشهاد و استدلال به آيات قرآن است؛ براى تأييد مطلب مذكور، يادآور مى‌شويم كه بزرگان فرموده‌اند كه عبد الرزاق، كتابى به نام «تأويلات القرآن» داشته است كه به غلط، به نام «تفسير ابن عربى» معروف شده است. گواه صحت اين مدعا، عبارت شارح در صفحه 310 «شرح فصوص الحكم» است كه مى‌فرمايد:
مؤلف چون در تفسير و تأويل قرآن تبحر داشته است، در شرح معارف عالى، از حقايق قرآنى و تأويل آيات الهى، بسيار بهره گرفته است، فلذا شرح او، مشحون از استشهاد و استدلال به آيات قرآن است؛ براى تأييد مطلب مذكور، يادآور مى‌شويم كه بزرگان فرموده‌اند كه عبدالرزاق، كتابى به نام «تأويلات القرآن» داشته است كه به غلط، به نام «تفسير ابن عربى» معروف شده است. گواه صحت اين مدعا، عبارت شارح در صفحه 310 «شرح فصوص الحكم» است كه مى‌فرمايد:


«بنا بر تأويل تابوت، به بدن انسانى و تأويل موسى، به روح، فرعون به نفس اماره و درخت به قوه فكريه تأويل مى‌شود و هر كس تطبيق و تأويل مى‌خواهد، به «تأويلات القرآن» كه قبلا نوشتيم مراجعه نمايد».
«بنا بر تأويل تابوت، به بدن انسانى و تأويل موسى، به روح، فرعون به نفس اماره و درخت به قوه فكريه تأويل مى‌شود و هر كس تطبيق و تأويل مى‌خواهد، به «تأويلات القرآن» كه قبلا نوشتيم مراجعه نمايد».
خط ۸۴: خط ۸۴:
در صفحه 294 مى‌فرمايد: «هارون(ع)، امامت مطلقه داشت، زيرا پيامبرى بود كه با شمشير مبعوث شد، مانند امامت مهدى(ع)».
در صفحه 294 مى‌فرمايد: «هارون(ع)، امامت مطلقه داشت، زيرا پيامبرى بود كه با شمشير مبعوث شد، مانند امامت مهدى(ع)».


از مجموع مطالب بالا به‌خوبى استفاده مى‌شود كه به احتمال قوى عبد الرزاق قاسانى، عارف شيعى بوده است؛ حتى مى‌توان گفت شيعه دوازده امامى است، چون‌كه در چندين مورد به امامت حضرت مهدى(ع) تصريح نموده است.
از مجموع مطالب بالا به‌خوبى استفاده مى‌شود كه به احتمال قوى عبدالرزاق قاسانى، عارف شيعى بوده است؛ حتى مى‌توان گفت شيعه دوازده امامى است، چون‌كه در چندين مورد به امامت حضرت مهدى(ع) تصريح نموده است.


در تحقيق پيرامون جن چنين مى‌نويسد: «جن، ارواح قوى متجسد در اجرام لطيف است كه جوهر نارى و هوايى بر آنها غلبه دارد؛ همان‌گونه كه جوهر خاكى و آبى بر ما انسان‌ها غلبه دارد و به خاطر لطافت اجسام آنها و قوت ارواح آنها، خداوند آنها را قدرت داده است كه به اشكال مختلف دربيايند و توان حركات سريع داده و مى‌توانند كارهايى كنند كه از قدرت و توان بشر بالاتر است، مانند فرشتگان؛ به جز اينكه جن، زمينى و پست است، ولى فرشتگان، آسمانى و عالى هستند و خداوند عالم است». (شرح فصوص الحكم قاسانى، ص 237 - 238).
در تحقيق پيرامون جن چنين مى‌نويسد: «جن، ارواح قوى متجسد در اجرام لطيف است كه جوهر نارى و هوايى بر آنها غلبه دارد؛ همان‌گونه كه جوهر خاكى و آبى بر ما انسان‌ها غلبه دارد و به خاطر لطافت اجسام آنها و قوت ارواح آنها، خداوند آنها را قدرت داده است كه به اشكال مختلف دربيايند و توان حركات سريع داده و مى‌توانند كارهايى كنند كه از قدرت و توان بشر بالاتر است، مانند فرشتگان؛ به جز اينكه جن، زمينى و پست است، ولى فرشتگان، آسمانى و عالى هستند و خداوند عالم است». (شرح فصوص الحكم قاسانى، ص 237 - 238).
۶۱٬۱۸۹

ویرایش