ترجمه تاریخ یمینی: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - ' ابو ' به ' ابو'
جز (جایگزینی متن - ' عبد ' به ' عبد')
جز (جایگزینی متن - ' ابو ' به ' ابو')
خط ۴۸: خط ۴۸:
كتاب يمينى شامل وقايع تاريخى از اواخر سامانيان تا زمان سلطان محمود است و در اين ميان عتبى مصنّف كتاب،غزوات محمود غزنوى را در هند از قبيل غزوه بهاطيه، مولتان، بهيم‌نگرا، نارين، غور، ناردين، تانيشر و جز آن بشرح آورده و توان گفت كه در اين زمينه داد سخن را داده،و گويى قدم بقدم به دنبال سلطان رفته است. همچنين مصنّف ذكر تاريخ سلسله‌هاى ديگر اين عهد را نيز فروگذار نكرده، و جز سلسله سامانيان، در باره امراى سيستان، خلف بن احمد و جانشينانش، آل زيار، سيمجوريان، خانيان، آل فريغون، غوريان، پادشاهان غرجستان، ديلميان، خوارزمشاهيان و افغانيان نيز شرحى آورده، و از اين رو كتاب حاضر يكى از مآخذ مهم و شايان توجه بشمار است.
كتاب يمينى شامل وقايع تاريخى از اواخر سامانيان تا زمان سلطان محمود است و در اين ميان عتبى مصنّف كتاب،غزوات محمود غزنوى را در هند از قبيل غزوه بهاطيه، مولتان، بهيم‌نگرا، نارين، غور، ناردين، تانيشر و جز آن بشرح آورده و توان گفت كه در اين زمينه داد سخن را داده،و گويى قدم بقدم به دنبال سلطان رفته است. همچنين مصنّف ذكر تاريخ سلسله‌هاى ديگر اين عهد را نيز فروگذار نكرده، و جز سلسله سامانيان، در باره امراى سيستان، خلف بن احمد و جانشينانش، آل زيار، سيمجوريان، خانيان، آل فريغون، غوريان، پادشاهان غرجستان، ديلميان، خوارزمشاهيان و افغانيان نيز شرحى آورده، و از اين رو كتاب حاضر يكى از مآخذ مهم و شايان توجه بشمار است.


جنبه ادبى كتاب نيز،بس مهمّ است. داستانهاى دلكش و نغز،پندهاى مؤثّر و عبارات بديع و ابيات شيوا و دلپذير سراسر كتاب را فرا گرفته است. داستان گرفتارى«شار» پادشاه غرجستان به دست سلطان محمود كه خود خالى از لطف نيست نمونه‌اى از نثر فصيح و شيوا و پخته است (رك:ص 330 كتاب). چنان كه سخن مرحوم ملك الشّعراى بهار روشن‌تر مى‌شود،آنجا كه مى‌گويد:«من بعد از نثر ابو المعالى و كليله نثرى از نثر جرفادقانى استوارتر و دلپذيرتر نيافته‌ام، نه از وطواط و بهاء الدّين چنين سخن شنيده، و نه از قاضى حميد الدّين و نور الدّين منشى چنين عبارات بديع و بلند ديده‌ام، و آنجا كه دست و قلم را آزاد ساخته و قصدش پرداختن معنى صرف است در كمال فصاحت و سلاست از عهده اداى مقصود بر آمده، و در آنجا كه قلم را نگاه داشته است نيز به خوبى حقّ صنعت را ادا كرده است.»(سبك‌شناسى ج 2 ص 387-388)، مؤيد همين مطلب است.
جنبه ادبى كتاب نيز،بس مهمّ است. داستانهاى دلكش و نغز،پندهاى مؤثّر و عبارات بديع و ابيات شيوا و دلپذير سراسر كتاب را فرا گرفته است. داستان گرفتارى«شار» پادشاه غرجستان به دست سلطان محمود كه خود خالى از لطف نيست نمونه‌اى از نثر فصيح و شيوا و پخته است (رك:ص 330 كتاب). چنان كه سخن مرحوم ملك الشّعراى بهار روشن‌تر مى‌شود،آنجا كه مى‌گويد:«من بعد از نثر ابوالمعالى و كليله نثرى از نثر جرفادقانى استوارتر و دلپذيرتر نيافته‌ام، نه از وطواط و بهاء الدّين چنين سخن شنيده، و نه از قاضى حميد الدّين و نور الدّين منشى چنين عبارات بديع و بلند ديده‌ام، و آنجا كه دست و قلم را آزاد ساخته و قصدش پرداختن معنى صرف است در كمال فصاحت و سلاست از عهده اداى مقصود بر آمده، و در آنجا كه قلم را نگاه داشته است نيز به خوبى حقّ صنعت را ادا كرده است.»(سبك‌شناسى ج 2 ص 387-388)، مؤيد همين مطلب است.


در باره مسائل گوناگون مذهبى و اجتماعى نيز اشاراتى در كتاب هست كه از طرز تفكّر مردم در قرن چهارم و پنجم هجرى و آداب و رسوم اجتماع آن روزگار حكايت مى‌كند.
در باره مسائل گوناگون مذهبى و اجتماعى نيز اشاراتى در كتاب هست كه از طرز تفكّر مردم در قرن چهارم و پنجم هجرى و آداب و رسوم اجتماع آن روزگار حكايت مى‌كند.
خط ۶۰: خط ۶۰:
از مجموع آنچه گفتيم چنين بر مى‌آيد كه كتاب حاضر كه شرح وقايع سلطنت محمود غزنوى است از كتابهايى است كه مى‌توان آن را به اصطلاح«دربارى»ناميد و اگرچه با تاريخ بيهقى كه در شرح وقايع دوره سلطنت مسعود غزنوى است در بعض جهات اشتراك مطلب دارد و بيهقى نيز ستايشهايى از سلطان محمود و سلطان مسعود كرده است،اما وى در تضاعيف كلام از بيان حقايق تاريخى خوددارى نكرده و رشته سخن را تماما به دست ستايش و مداهنه نداده است.
از مجموع آنچه گفتيم چنين بر مى‌آيد كه كتاب حاضر كه شرح وقايع سلطنت محمود غزنوى است از كتابهايى است كه مى‌توان آن را به اصطلاح«دربارى»ناميد و اگرچه با تاريخ بيهقى كه در شرح وقايع دوره سلطنت مسعود غزنوى است در بعض جهات اشتراك مطلب دارد و بيهقى نيز ستايشهايى از سلطان محمود و سلطان مسعود كرده است،اما وى در تضاعيف كلام از بيان حقايق تاريخى خوددارى نكرده و رشته سخن را تماما به دست ستايش و مداهنه نداده است.


در مورد اشعار فارسى كتاب، گذشته از چند بيت كه از شاهنامه فردوسى يا گرشاسب نامه اسدى است مأخذ باقى اشعار بر نگارنده مجهول بود تا آنكه اخيرا متوجّه شدم كه جرفادقانى در خود كتاب اشاره كرده است كه شعرهاى فارسى از معين اسلام على بن محمّد ابى الغيث مستوفى ابو القاسم علىّ بن حسين وزير جمال الدّين آى ابه الغ باربك است(رك:ص 440).
در مورد اشعار فارسى كتاب، گذشته از چند بيت كه از شاهنامه فردوسى يا گرشاسب نامه اسدى است مأخذ باقى اشعار بر نگارنده مجهول بود تا آنكه اخيرا متوجّه شدم كه جرفادقانى در خود كتاب اشاره كرده است كه شعرهاى فارسى از معين اسلام على بن محمّد ابى الغيث مستوفى ابوالقاسم علىّ بن حسين وزير جمال الدّين آى ابه الغ باربك است(رك:ص 440).


اين كتاب از نظر احتواى لغات اصيل و استعمالات خاص نيز مستندى قوى است،از قبيل:دستكار به معنى مصنوع و ساخته، فرمانروان و فرمانروانى به معنى فرمانروا و فرمانروايى (نظير جويان، جويا، گنجان، گنجا، گواران، گوارا) كه به نظر مى‌رسد استعمال جرفادقانى درست‌تر يا لااقل اصيل‌تر باشد. همچنين«بتازگى»به معنى مجددا، بهامون آوردن به معنى ويران كردن، پا افشردن به معنى پافشارى و مداومت، دل نمودگى به معنى اظهار مردانگى و جوانمردى كه در اين كتاب و نيز در كليله به كار رفته، رگ باز گرفتن به معنى سستى و كاهلى،سربازى كردن به معنى سرباختن، نگوسار به معنى نگونسار، سبزا رنگ به معنى سبز رنگ و نظاير آنها كه همه اين گونه لغات فهرست وار در پايان كتاب آمده است.
اين كتاب از نظر احتواى لغات اصيل و استعمالات خاص نيز مستندى قوى است،از قبيل:دستكار به معنى مصنوع و ساخته، فرمانروان و فرمانروانى به معنى فرمانروا و فرمانروايى (نظير جويان، جويا، گنجان، گنجا، گواران، گوارا) كه به نظر مى‌رسد استعمال جرفادقانى درست‌تر يا لااقل اصيل‌تر باشد. همچنين«بتازگى»به معنى مجددا، بهامون آوردن به معنى ويران كردن، پا افشردن به معنى پافشارى و مداومت، دل نمودگى به معنى اظهار مردانگى و جوانمردى كه در اين كتاب و نيز در كليله به كار رفته، رگ باز گرفتن به معنى سستى و كاهلى،سربازى كردن به معنى سرباختن، نگوسار به معنى نگونسار، سبزا رنگ به معنى سبز رنگ و نظاير آنها كه همه اين گونه لغات فهرست وار در پايان كتاب آمده است.
خط ۷۳: خط ۷۳:
جرفادقانى در اين«خاتمه»به ساده نويسى و نثر مرسل گراييده و عباراتى فصيح و دلپذير آورده است،چنانكه غالبا از صنعت موازنه و ارداف و تسجيع و ترصيع عارى است، و از اين حيث با ترجمه تاريخ يمينى فرق بسيارى دارد.
جرفادقانى در اين«خاتمه»به ساده نويسى و نثر مرسل گراييده و عباراتى فصيح و دلپذير آورده است،چنانكه غالبا از صنعت موازنه و ارداف و تسجيع و ترصيع عارى است، و از اين حيث با ترجمه تاريخ يمينى فرق بسيارى دارد.


2-ملحقه ديگر «آخر يمينى» است كه عتبى آن را در پايان كتاب خود آورده و در آن از شخصى به نام ابو الحسن بغوى كه از امرا بوده بدگويى كرده است. مترجم اين قسمت ابو اسماعيل سعيد بن ابى المفاخر اصفهانى معروف به سكّرى است، و ترجمه در نيمه اول قرن هفتم انجام گرفته است. كاتب نسخه«شع»ابو اسماعيل را كه به انديشه برابرى با جرفادقانى افتاده و به ترجمه «آخر يمينى» مبادرت جسته است سخت سرزنش كرده و او را شايسته اين كار ندانسته است و حق با اوست.
2-ملحقه ديگر «آخر يمينى» است كه عتبى آن را در پايان كتاب خود آورده و در آن از شخصى به نام ابوالحسن بغوى كه از امرا بوده بدگويى كرده است. مترجم اين قسمت ابواسماعيل سعيد بن ابى المفاخر اصفهانى معروف به سكّرى است، و ترجمه در نيمه اول قرن هفتم انجام گرفته است. كاتب نسخه«شع»ابو اسماعيل را كه به انديشه برابرى با جرفادقانى افتاده و به ترجمه «آخر يمينى» مبادرت جسته است سخت سرزنش كرده و او را شايسته اين كار ندانسته است و حق با اوست.


3-ترجمه مرثيه امير نصر بن ناصر الدين سبكتگين است كه در سنين جوانى درگذشته است. جرفادقانى عين متن عربى آن را آورده كه در كتاب حاضر مندرج است، امّا در چاپ سنگى 1272 هجرى ترجمه اين قسمت به شيوه مصنوع توسط حبيب الدّين جرفادقانى بر كتاب الحاق گرديده.
3-ترجمه مرثيه امير نصر بن ناصر الدين سبكتگين است كه در سنين جوانى درگذشته است. جرفادقانى عين متن عربى آن را آورده كه در كتاب حاضر مندرج است، امّا در چاپ سنگى 1272 هجرى ترجمه اين قسمت به شيوه مصنوع توسط حبيب الدّين جرفادقانى بر كتاب الحاق گرديده.
خط ۸۸: خط ۸۸:
3 - تاج الدّين عيسى پسر محفوظ
3 - تاج الدّين عيسى پسر محفوظ


4 - حميد الدّين ابو عبداللّه محمود بن عمر نجاتى نيشابورى، كه شرح خود را بساتين العلماء ناميده(معروف به شرح نجاتى)و در آغاز آن گفته است: پس از بررسى پنج شرح اين گزارش را نوشته‌ام و به تبريز(در 709 ه.ق.)به پايانش رسانيده، سپس آن را بر قطب شيرازى خواندم و به دستور او بر آن افزودم و به سال 721 ه. ق. به پايان رسانيدم(نسخه خطى از اين شرح در كتابخانه مجلس شوراى ملى ايران هست).
4 - حميد الدّين ابوعبداللّه محمود بن عمر نجاتى نيشابورى، كه شرح خود را بساتين العلماء ناميده(معروف به شرح نجاتى)و در آغاز آن گفته است: پس از بررسى پنج شرح اين گزارش را نوشته‌ام و به تبريز(در 709 ه.ق.)به پايانش رسانيده، سپس آن را بر قطب شيرازى خواندم و به دستور او بر آن افزودم و به سال 721 ه. ق. به پايان رسانيدم(نسخه خطى از اين شرح در كتابخانه مجلس شوراى ملى ايران هست).


5 - جرفادقانى،كه كتاب را به فارسى ترجمه كرده(و همين كتاب حاضر است).
5 - جرفادقانى،كه كتاب را به فارسى ترجمه كرده(و همين كتاب حاضر است).
خط ۱۰۷: خط ۱۰۷:
1 - نسخه خطّى كتابخانه اسعد افندى (تركيّه) به شماره 2225 شامل 197 ورق،كتابت شده به سال 632 ه.ق.توسّط محمّد بن محمّد بن عبدالرّحمن الرّازى
1 - نسخه خطّى كتابخانه اسعد افندى (تركيّه) به شماره 2225 شامل 197 ورق،كتابت شده به سال 632 ه.ق.توسّط محمّد بن محمّد بن عبدالرّحمن الرّازى


2 - نسخه خطّى كتابخانه شهيد على پاشا(تركيّه)به شماره 1854 شامل 214 ورق،كتابت شده به سال 638 ه.ق. اين نسخه بسيار منقّح و عبارات عربى آن مشكول و معرب،و كامل ترين همه نسخ يعنى شامل مرثيه نصر بن ناصر الدّين به متن عربى و«خاتمه يمينى»(حوادث ايام)نگارش جرفادقانى در باب احوال روزگار خود و بيان شورشها و فتنه‌هاست،و نيز شامل ترجمه آخر يمينى است كه عتبى آن را در ذكر شخصى از مردم خراسان نوشته است و اين قسمت را شخصى به نام ابو اسماعيل سكّرى ترجمه كرده.تمام اين نسخه با ضمايم آن به دست محمّد بن المهذّب نوشته شده است.
2 - نسخه خطّى كتابخانه شهيد على پاشا(تركيّه)به شماره 1854 شامل 214 ورق،كتابت شده به سال 638 ه.ق. اين نسخه بسيار منقّح و عبارات عربى آن مشكول و معرب،و كامل ترين همه نسخ يعنى شامل مرثيه نصر بن ناصر الدّين به متن عربى و«خاتمه يمينى»(حوادث ايام)نگارش جرفادقانى در باب احوال روزگار خود و بيان شورشها و فتنه‌هاست،و نيز شامل ترجمه آخر يمينى است كه عتبى آن را در ذكر شخصى از مردم خراسان نوشته است و اين قسمت را شخصى به نام ابواسماعيل سكّرى ترجمه كرده.تمام اين نسخه با ضمايم آن به دست محمّد بن المهذّب نوشته شده است.


3 - نسخه خطّى متعلّق به موزه بريتانيا به شماره 059,42.ddA موجود 236 برگ و اصل 276 برگ(برگهايى از نسخه عكسى كتاب افتاده)،اندازه «57/9در7 اينچ» 15 سطرى،به خطّ نسخ خوش با اعراب،نوشته شده به تاريخ رجب 664 ه.ق. به خطّ سعيد بن عثمان البخارى،محل تحرير نا معلوم(رك:فهرست ريو،ج 1 ص 157).
3 - نسخه خطّى متعلّق به موزه بريتانيا به شماره 059,42.ddA موجود 236 برگ و اصل 276 برگ(برگهايى از نسخه عكسى كتاب افتاده)،اندازه «57/9در7 اينچ» 15 سطرى،به خطّ نسخ خوش با اعراب،نوشته شده به تاريخ رجب 664 ه.ق. به خطّ سعيد بن عثمان البخارى،محل تحرير نا معلوم(رك:فهرست ريو،ج 1 ص 157).
۶۱٬۱۸۹

ویرایش