نظام تربيت در اسلام: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - ' .' به '.'
جز (جایگزینی متن - 'اهل بیت ' به 'اهل‌بیت ')
جز (جایگزینی متن - ' .' به '.')
 
خط ۳۴: خط ۳۴:


==نمونه مباحث==
==نمونه مباحث==
*نوابغ و دانشمندان بزرگ بدون مبارزه با عوامل جهل و نادانی، و منهای تحصیل و مطالعه، و کشیدن بار سنگین بی‌خوابی و سفر، نابغه و دانشمند نشدند. ...
*نوابغ و دانشمندان بزرگ بدون مبارزه با عوامل جهل و نادانی، و منهای تحصیل و مطالعه، و کشیدن بار سنگین بی‌خوابی و سفر، نابغه و دانشمند نشدند....
*مغول به سرپرستی چنگیز، به هنگام حمله به ایران، آنچه ساختمان بود خراب کردند، جمعیتها و موجودات زنده را کشتند، کتابخانه‌ها را به آتش کشیدند به کوچک و بزرگ رحم نکردند، تنها چیزی که از کشور پهناور خوارزمشاهیان باقی گذارند ویرانه‌ای بود و بس، در گیر و دار همان ایام بود که یکی از فرزندان مجاهد و بیدار این سرزمین به نام [[نصیرالدین طوسی، محمد بن محمد | نصیرالدین]] مشغول کسب دانش شد، روحیه‌اش چون کوه بود، و ظرف وجودش مثال دریا، حادثه‌ها در او اثر نمی‌گذاشت، آنچه برایش مهم بود کسب دانش و علم بود، در این راه مبارزه اعجاب‌انگیزی داشت، حوادث و گرفتاریهای طاقت‌فرسایی به او هجوم کرد، ولی او مبارز و جنگجویی نبود که میدان نبرد را خالی کند، و با برنامه‌های ارزنده‌اش که شالوده آینده ‌روشنی را می‌ریخت، وداع نماید، مبارزه کرد، موانع را از سر راه برداشت، بزرگ مردی بی‌نظیر شد، عقل حادی‌عشر گشت، معلم و استاد بشرش خواندند، آثاری پرقیمت به جای گذارد، او را در ردیف بهترین استادان فلسفه، حکمت، منطق، هیئت، ریاضی، علم کلام، فقه، و سیاست و... می‌شناسند.
*مغول به سرپرستی چنگیز، به هنگام حمله به ایران، آنچه ساختمان بود خراب کردند، جمعیتها و موجودات زنده را کشتند، کتابخانه‌ها را به آتش کشیدند به کوچک و بزرگ رحم نکردند، تنها چیزی که از کشور پهناور خوارزمشاهیان باقی گذارند ویرانه‌ای بود و بس، در گیر و دار همان ایام بود که یکی از فرزندان مجاهد و بیدار این سرزمین به نام [[نصیرالدین طوسی، محمد بن محمد | نصیرالدین]] مشغول کسب دانش شد، روحیه‌اش چون کوه بود، و ظرف وجودش مثال دریا، حادثه‌ها در او اثر نمی‌گذاشت، آنچه برایش مهم بود کسب دانش و علم بود، در این راه مبارزه اعجاب‌انگیزی داشت، حوادث و گرفتاریهای طاقت‌فرسایی به او هجوم کرد، ولی او مبارز و جنگجویی نبود که میدان نبرد را خالی کند، و با برنامه‌های ارزنده‌اش که شالوده آینده ‌روشنی را می‌ریخت، وداع نماید، مبارزه کرد، موانع را از سر راه برداشت، بزرگ مردی بی‌نظیر شد، عقل حادی‌عشر گشت، معلم و استاد بشرش خواندند، آثاری پرقیمت به جای گذارد، او را در ردیف بهترین استادان فلسفه، حکمت، منطق، هیئت، ریاضی، علم کلام، فقه، و سیاست و... می‌شناسند.
*او بر ویرانه‌های باقی مانده از مغول، در شهر مراغه کتابخانه‌ای بزرگ، بنا کرد، [[علامه حلی]] آن فقیه و عالم کم‌نظیر که شش سال از محضرش استفاده علمی کرد می‌گوید، کتابخانه‌ای که استادم فراهم آورده بود دارای چهارصد هزار کتاب علمی بود با فهرستی منظم و جالب، خواجه رهبری دانشمندان زمان را به عهده داشت، رئیس رصدخانه مراغه بود، تنظیم امور دانشگاه و کتابخانه و برنامه تحصیلی دانشجویان علوم مختلفه بر عهده‌اش قرار داشت و پست خطیر نخست‌وزیری هلاکوخان مغول بر او محول بود، با این همه کثرت کار، [[علامه حلی]] به دایی بزرگوارش [[محقق حلی]]، که به علامه گفته بود «بخاطر نشست و برخاست با وزیر دولت مغول باید کفّاره بپردازی و کفّاره تو مقداری نماز و روزه است، و پس از ادای کفّاره به درس من حاضر شو!» عرضه داشت: دایی جان من جایی برای کفاره دادن بخاطر معاشرت با اهل سیاست که به عقیده‌ شما از زمره ظالمین هستند، نمی‌بینم زیرا در این شش سالی که معاشر با [[نصیرالدین طوسی، محمد بن محمد | خواجه طوسی]] بودم، و از جنابش برای کسب علم استفاده می‌کردم برای یکبار یک ترک اولی از آن بزرگ انسان بی‌نظیر مشاهده نکردم، گویی این انسان آراسته به مقام عصمت است! <ref> متن کتاب، ص39- 40. </ref>
*او بر ویرانه‌های باقی مانده از مغول، در شهر مراغه کتابخانه‌ای بزرگ، بنا کرد، [[علامه حلی]] آن فقیه و عالم کم‌نظیر که شش سال از محضرش استفاده علمی کرد می‌گوید، کتابخانه‌ای که استادم فراهم آورده بود دارای چهارصد هزار کتاب علمی بود با فهرستی منظم و جالب، خواجه رهبری دانشمندان زمان را به عهده داشت، رئیس رصدخانه مراغه بود، تنظیم امور دانشگاه و کتابخانه و برنامه تحصیلی دانشجویان علوم مختلفه بر عهده‌اش قرار داشت و پست خطیر نخست‌وزیری هلاکوخان مغول بر او محول بود، با این همه کثرت کار، [[علامه حلی]] به دایی بزرگوارش [[محقق حلی]]، که به علامه گفته بود «بخاطر نشست و برخاست با وزیر دولت مغول باید کفّاره بپردازی و کفّاره تو مقداری نماز و روزه است، و پس از ادای کفّاره به درس من حاضر شو!» عرضه داشت: دایی جان من جایی برای کفاره دادن بخاطر معاشرت با اهل سیاست که به عقیده‌ شما از زمره ظالمین هستند، نمی‌بینم زیرا در این شش سالی که معاشر با [[نصیرالدین طوسی، محمد بن محمد | خواجه طوسی]] بودم، و از جنابش برای کسب علم استفاده می‌کردم برای یکبار یک ترک اولی از آن بزرگ انسان بی‌نظیر مشاهده نکردم، گویی این انسان آراسته به مقام عصمت است! <ref> متن کتاب، ص39- 40. </ref>