۱۴۴٬۷۴۵
ویرایش
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - 'هها' به 'هها') |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - 'ج الدین' به 'جالدین') |
||
| خط ۳۴: | خط ۳۴: | ||
==نمونه مباحث== | ==نمونه مباحث== | ||
* «ذکر میر یوسف بلگرامی» | * «ذکر میر یوسف بلگرامی» | ||
میر یوسف بلگرامی در اقران انتخاب است و در ستارهها آفتاب. دخترزاده میر عبدالجلیل مغفور است و برادر خالهزاده راقم سطور. دانای علوم عقلی است و شناسای فنون نقلی. در مقام تقوی بلندپایه است و در سامان طاعت سیرمایه. من و آن مرحوم تربیت یافته یک مکتبیم و سوار یک اشهب. ترجمه او در «مآثرالکرام» و «سرو آزاد» مفصلاً جلوه پیراست. سلطان محبت حکم کرد که ترجمه او در این صحیفه باید نگاشت و قلم حاضر جواب «اطعنا» گفته، سر بر خط فرمان گذاشت. بیشتر اوقات عزیز در مطالعه کتب تفسیر و حدیث و تصوف صرف میکرد و گاهی زلیخای سخن را دولت جوانی ارزانی میداشت. او را با میرزا جانجانان مظهر - سلمه الله تعالی - اخلاص و ارتباط بود و در ایام اقامت شاهجهان آباد اکثر به مصاحبت و مجالست میگذشت. و با | میر یوسف بلگرامی در اقران انتخاب است و در ستارهها آفتاب. دخترزاده میر عبدالجلیل مغفور است و برادر خالهزاده راقم سطور. دانای علوم عقلی است و شناسای فنون نقلی. در مقام تقوی بلندپایه است و در سامان طاعت سیرمایه. من و آن مرحوم تربیت یافته یک مکتبیم و سوار یک اشهب. ترجمه او در «مآثرالکرام» و «سرو آزاد» مفصلاً جلوه پیراست. سلطان محبت حکم کرد که ترجمه او در این صحیفه باید نگاشت و قلم حاضر جواب «اطعنا» گفته، سر بر خط فرمان گذاشت. بیشتر اوقات عزیز در مطالعه کتب تفسیر و حدیث و تصوف صرف میکرد و گاهی زلیخای سخن را دولت جوانی ارزانی میداشت. او را با میرزا جانجانان مظهر - سلمه الله تعالی - اخلاص و ارتباط بود و در ایام اقامت شاهجهان آباد اکثر به مصاحبت و مجالست میگذشت. و با سراجالدین علی خان آرزو اکبرآبادی نیز ملاقات داشت؛ چنانکه در ترجمه خان آرزو گزارش یافت. در عارضه وفات از بلگرام به لکهنو رفت که از حکمای آنجا استعلاج نماید؛ چون وعده رسیده بود، مفید نیفتاد. دوم جمادیالاخر، روز پنجشنبه، سنه اثنین و سبعین و مائه و الف [۱۱۷۲ق] رحلت او داغ بر دلها (ص۲۸۳ب) نشاند. نعش او را از لکهنو به دارالسلام بلگرام آورده، چهارم ماه مذکور در باغ محمود پایین مرقد جد بزرگوار میر عبدالجلیل مغفور تفویض مادر خاک نمودند. میر اولاد محمد ذاکر گوید: | ||
{{شعر}} {{ب|''طراز آل پیغمبر چراغ دوده حیدر''|2=''محیط علم عقل و نقل صاحب فطرت موزون''}} | {{شعر}} {{ب|''طراز آل پیغمبر چراغ دوده حیدر''|2=''محیط علم عقل و نقل صاحب فطرت موزون''}} | ||
{{ب|''ذکا تاریخ فوت او عزیزی گفت در گوشم''|2=''«ز قید هستی موهوم آمد یوسفی بیرون.» [۱۱۷۲ق] ''}} {{پایان شعر}} | {{ب|''ذکا تاریخ فوت او عزیزی گفت در گوشم''|2=''«ز قید هستی موهوم آمد یوسفی بیرون.» [۱۱۷۲ق] ''}} {{پایان شعر}} | ||